Sunday, June 15, 2003


صبرا و شتیلا، خاتمی، شارون و مسعود بهنود
در شانزده سپتامبر هزار نهصد هشتاد و دو هنگامی که لبنان بدست نیروی های اسرائیلی اوفتاده بود، نیروهای ارتش اسرائیل به فرماندهی آریل شارون دست به محاصره صبرا و شتیلا دو ارودگاه رانده شدگان فلسطینی زدند و ارتباط آنان را با جهان بیرون قطع کردند و در پی آن نیروهای مسلح فالانژهای مسیحی لبنانی در پناه سربازان اسرائیلی وارد این دو اردوگاه بیدفاع شدند و دست به کشتار جنایتکارانه رانده شده گان فلسطینی زدند.
دامنه این کشتار و جنایت آنقدر گسترده بود که پس از گذشت یک هفته، هنگامی اخبار این رویداد علنی شد، خیزش همگانی وجدانهای آگاه جهان را بدنبال داشت، برای نخستین بار در تاریخ کشور اسرائیل پانصد هزار نفر به خیابانها ریخته و علیه دولت وقت اسرائیل که در جنگ با فلسطینی ها بود دست به تظاهرات زدند و خواستار محاکمه "آریل شارون" شدند. در آن هنگام رونامه نویسان دست راستی و نژاد پرست در سراسر جهان دست به دست یکدیگر داده و با اشک تمساح ریختن برای رانده شدگان فلسطینی و غسل دادن شارون پس از این جنایت کوشش کردند گناه این کشتار را به گردن تندروی های فلسطینی ها بیاندازند. اما پس از گذشت بیست و دوسال از آن رخداد هنوز مردم آگاه جهان از شارون بنام جنایتکار نام می برند.

در نخستین ساعات بامداد شنبه 14 ژوئن دوهزاروسه میلادی، نیروی انتظامی به فرماندهی رئیس ستاد امنیت ملی سید محمد خاتمی جاکش، دست به محاصره خوابگاه دانشجویان می زند، ارتباط آنان را با دیگر شهروندان قطع می کند و نیروهای خود را در آنجا می کارد و نیمه شب نیروهای "ان صار" این روسپیان خامنه ای جاکش، در پناه نیروهای انتظامی به خوابگاه دانشجویان یورش برده و دست به جنایت می زنند.
آری خاتمی شارون شده و سربازان کف به دهن آمده عزادار رهبری همان فالانژیستهایند. کسانی که گمان می برند خاتمی اقتدار نشان نداده یا نادانند و یا خود را به آنرا می زنند. خاتمی در سرسپردگی به رهبری کمترین تردیدی از خود نشان نداده است و در تند پیچ ها نشان داده که دست اقتدار خوبی هم در سرکوب دارد.
این شیوه سالهاست که همه روزه در حکومت اسلامی تکرار شده و می شود، از کوچکترین نشستهای دانشجویی گرفته تا نمایشهای خیابانی، از هیژده و بیست وسه تیر ماه چهار سال پیش گرفته تا سرکوب های روزهای گذشته، "ان صار" در پناه نیروی انتظامی جنایت کرده و می کند.

نمایندگان جاکش "اصلاح طلب" که درنامه زبونانه شان به خامنه ای گه خود را خوردند و عصاره اش را می خواستند به حلقوم پلید رهبری بریزند، با سکوت ننگین خود در برابر رخدادهای چهار روز گذشته نشان داده اند در کدام طرف قرار دارند. اگر اینان کمترین ارزشی برای خود قائل بودند باید در این روزها استعفا داده و از مردم پوزش می خواستند.

بهنود
روزنامه نویسی جاکشی چون بهنود که سابقه طولانی اش در خایه مالی شاه و شیخ برای همه روشن است ، اینروزها خاموش ننشته و چون همیشه به بهانه اشک تمساح ریختن برای دانشجویان، مبارزه آنان را برای آزادی، کوچک شمرده و در یک نوشته سالوسانه به تاریخ سرنگونی رضا شاه پرداخته و درسهای عبرت آمیز آنرا به رهبری گوشزد می کند و به خامنه ای و رفسنجانی خط می دهد که بیایید نوکری آمریکا بپذیرید و در سایه آن هم دست به سرکوب مردم بزنید.
بیهوده نیست که رهبر جاکش حکومت اسلامی مزدورانش به میدان فرستاد و رفسنجانی پفیوز در نماز جمعه به آمریکایی ها می گوید " بیایید با کسانی که اقتدار دارند و میتوانند ثبات را در منطقه برقرار کند گفتگو کنید." خنده دار اینست بهنود نیز مانند روزنامه نگاران نژادپرستی که کوشش داشتند دست به توجیه جنایت آریل شارون بزنند دست به توجیه جنایات سران حکومت اسلامی می زند.بهنود در پایان نوشته 12 ژوئن خود می گوید:

"اين را به شبی نوشتم که صدای بچه ها را شنيدم که همه آن می گفتند که من يکی آرزو داشتم از آنان نشنوم به دوران خود. تصويرشان را ديدم از جان گذشته و برايم چهره های دردکشيده شان قابل تصور است و خواب در چشم ترم می شکند. اين همه به شبی نوشتم که به سالگرد 18 تير نزديک می شويم آن روز شوم که بانيانش مانند سردار نظری راست راست می گردند و حريف می جويند و دانشجويان مظلومش هنوز به بندند. اين همه به شبی نوشتم که می دانم چه کسانی در آرزوی ويرانی ما شادمانند. من مانند بعضی بر اين گمان نيستم که فرياد بچه هايم کمر حکومت می شکند، حتی با تاسف گمان ندارم که آنان را از بدکاری و تندروی باز دارد، حتی ظن خوش ندارم به آن ها که با شور و اميد واهی بچه های ما را به قربانگاه می فرستند اما اين سوز را هم نهفتن نمی توانم."
مردک! روشن است که تویی پست آرزوی "شنیدن فریاد آزادی خواهی دانشجویان و مردم ایران نداری و نخواهی داشت"، پفیوز روشن است که نگران دستمزدی هستی که از سوی رفسنجانی می گیری و خواب از چشمان ترت رفته است، گمان نمی کردیم خوی بازاری هم داشته باشی مگر دستمزد بی بی سی کم است.
جاکش! برای همه روشن است بانی فاجعه هیژده تیر " نظری" و نظری ها نیستنند، همه میدانند نظری ها ا چون لولهنگی هستند که برای طهارت رهبری پس از دست زدنش به جنایتش بکار رفته و می روند و این جنایت در نیمه شب رخ داد نه روز. زینب زاده همه میدانند که دست خامنه ای پشت تمامی جنایاتی در ایران رخ داده می باشد همه میدانند که نظری ها، ذوالقدرها، ده نمکی ها، حاجی بخشی ها به امر رهبر کثیفت جنایت می کنند، همه میدانند باطبی ها در بی دادگاه های گماشته رهبری تویی جاکش محکوم شدند، همه میدانند اینان در زندانهای رهبری دیوثت بسر می برند. ما می دانیم چرا می خواهی چهره پلید رهبرت را با این بی سروته نویسی ها پاک نشان دهی!
زین العابدین روزنامه نگاران دو خردادی! فریاد آزادی خواهی از گلوی شهروندان آزادی خواه ایرانی بر می آید و نه از زیر عبای خاتمی، از رفتار زنانی بر می آید که برای دستیابی به کمترین حقوق شهروندی خود حجاب اسلامی این نماد کثیف حکومت اسلامی را از سر بر می دارند و کتک "ان صار" رهبر جاکش تویی دیوث را به جان می خرند که دنیا بداند مردم ایران نمرده اند، تا دنیا بداند مردم ایران چشمبراه هیچکس نمی مانند و خود سرنوشت خود را بدست خواهند گرفت. همین مردم کمر حکومت اسلامی را خواهند شکست و اگر بنا باشد به امید اربابان تو بنشینند در این کشور آب از آب تکان نخواهد خورد.
ملیجک! تو آنقدر کودنی که گمان برده ای دانشجویان بچه اندکه با فرمان این و آن به خیابانها بریزند و یا به اندرز توی هیچ مقدار به خانه ها بروند

رفسنجانی چه خوب درسهای ترا یاد گرفت که در نماز جمعه گفت:
"من به جوانان به خصوص به دانشجويان نصيحت می کنم که مواظب باشند در چاهی که آمريکايی ها حفر کرده اند، نيفتند و در دام شبکه های فاسد گرفتار نشوند."
و چه خوب پیام ترا در خطبه نماز جمعه اش به گوش رهبری رساند که"امشب مشکلی نخواهد بود" و رهبر هم چه احمقانه دست به جنایت دیگری زد.


مردم آزاده ایران!
بیاد داشته باشید که شما خود رهبرید، شما به رهبری رضا پهلوی که خواب سلطنت را می بیند نیازی ندارید، بیاد داشته باشید، آبشخور تاریخی چماقداری و "ان صار" به کودتای بیست هشت مرداد سی ودو بر می گردد، هنگامی شاه و شیخ بر علیه دولت ملی مصدق دست به دست هم دادند و مقلدان کاشانی این نور چشم خمینی(مج) که نوچه پهلوان دربار شعبان تاجبخش بودند در حزب زحمتکشان مظفر بقایی سازماندهی شدند و با پول اهدایی سیا که بوسیله برادران رشیدیان بین مسلمانان پخش شد، دست به کودتا زدند. یادتان باشد رضا پهلوی دوست دارد سپاه و بسیج را بعنوان نیروهای مسلح حفظ کند و دوست ندارد در باره گذشته پدرش سخنی به زبان بیاورد

یادتان باشد که: حزب جمهوری اسلامی بر روی خرابه های حزب زحمتکشان بقایی به رهبری تشکیلاتی حسن آیت ساخته شد و هر دو جناح امروز حکومتی ریشه در این حزب و در آن کودتا دارند.

یادتان باشد که: بنی صدر در بهار سال پنجاه ونه هنگامی که فرمانده کل قوا بود، عامل اجرایی انقلاب فرهنگی خمینی با مشاورت عبدالکریم سروش بود، دانشگاه را به خون کشید و چکمه هایش را در کردستان جا گذاشت،

یادتان باشد که: مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق، مانتوی اسلامی را پیش از "یا روسری یا تو سری" خمینی به تن هواداران زن خود کردند، هم اینها بودند که در نماز جمعه ها تفنگ به دست امام جمعه ها دادند، همین ها بودند که نامه چپ و راست به پدر خمینی شان می نوشتند و با سید احمد عکس یادگاری می گرفتند، همین رجوی بود که به معجز انقلاب ایدئولوژیکش از دامادی رئیس جمهوری به شوهری رئیس جمهوری رسید.

یادتان باشد که بیشینه افراد و سازمانهای که بیانه جمهوری خواهان را امضا کرده اند، کسانی هستند که با افتخار خود را پیررو خط امام خمینی(مج) می خواندند و ننگ جاسوسی حکومت را بر پیشانی دارند، به رفسنجانی نامه های سر گشاده می نوشتند، اینان در دفاع از حکومت اسلامی و دین پلید اسلام کاسه داغتر از آش بوده و هستند، اینان در نهم اسفند سال گذشته زبونانه از شما می خواستند که به پای صندوقهای رای برای گزینش هیچ بروید.


یادتان باشد که: رهبر زنان و دخترانی هستند که روسری های خود را برداشتند، اقتدار حکومت را ناچیز شمرده و در مقابل خونخواران حکومتی ایستادند، رهبر دانشجویان و دانش آموزانی هستند که با دست خالی در مقابل چماقداران ایستادند، رهبر شهروندانی هستند که در خیابانهای شیراز و تهران سرود آزادی سر دادند.

رهبر شمایید

زنده باد ملت ایران

از آخرین خبرها بر می آید که حکومت دست به عقب نشینی زده و بخشی از خوشنامان "ان صار" را چون سعید عسگر دستگیر کرده اند!!!
بر شماست که از خواسته های خود کوتاه نیایید.


کار اینها تمامه

No comments: