Saturday, January 31, 2004

چرایی پشتیبانی نکردن مردم از نمایندگان بست نشسته


بیست روز از بست نشستن هشتاد و پنج تن از نمایندگان "اصلاح طلب" حکومتی گذشت و بر خلاف پیش بینی بسیاری از کارشناسان سیاست ایران این نمایندگان نه تنها از پشتیبانی مردمی برخوردار نگردیدند بلکه کارشان مورد تردید مردم قرار گرفت. در نوشته کوتاه زیر کوشش خواهیم کرد به این چرایی بپردازیم.
مجلس و نمایندگان بی خاصیت
اگر از زاویه کارکرد پارلمانی به دستاوردهای مجلس ششم با اکثریت "اصلاح طلب" آن بیاندازیم خواهیم دید که این مجلس با توجه به وزنه اکثریت آن کمترین دستاوردی برای بهسازی زندگی مردم ایران نداشته و کارنامه آن در سیاه کاری دست کمی از مجلس پنجم ندارد و نمایندگان مجلس تنها سرسپرده رهبری و خادم نظام اسلامی بوده اند، از درز گرفتن پرونده کشتارهای زنجیره ای گرفته تا سکوت در باره لایحه مطبوعات و حمله به دانشگاه، ماستمالی کردن کشتن زیبا کاظمی، سکوت در باره پرونده های دزدی های کلان بویژه پرونده رشوه گیری از شرکت استات اویل بوسیله مهدی رفسنجانی که به رسوایی جهانی برای حکومت اسلامی انجامید. بی تفاوتی در باره لایحه الحاقی و سپردن کار آن بدست کسی که ربطی به دولت ندارد.

خود آگاهی ملت وخواستهای مردم
اگر به رفتارهای سیاسی ملت در درازنای سال گذشته نگاهی موشکافانه انداخت، می توان به خود آگاهی سیاسی و چگونگی خواستهای مردم پی برد.
1 - خودداری گسترده از شرکت در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در نهم اسفند سال گذشته. در این انتخابات افزون بر اصلاح طلبان بخشی از نامزدهای "ملی مذهبی" هم شرکت کرده بودند با بی اعتنایی ملت روبرو شدند.
2 - جنبش و خیزش گسترده و سراسری مردم در خرداد ماه،
3 - پیشواز از شیرین عبادی و بی اعتنایی به او در پی پشتیبانی اش از حکومت اسلامی.

در انتخابات نهم اسفند سال گذشته نه تنها نامزدهای "اصلاح طلبان" بلکه چندین نامزد از "ملی مذهبی" هم شرکت داشتند اما بودن اینان باعث شرکت مردم در انتخابات نگردید، مردم نشان دادند که نه تنها حکومت اسلامی و جناح اصلاح طلب آن بلکه تمامی کسانی که بگونه ای خود را مسلمان دانسته و ملتزم به قانون اساسی حکومت می دانند را قبول نداشته و نمی خواهند.
شرکت مردم در جنبش خرداد ماه که از یک برخورد حکومت با دانشجویان آغاز گردید و با وجود سرکوب همه سویه حکومت به جنبشی گسترده و پیوسته در سراسر کشور تبدیل گردید نشان داد که خواست مردم برچیدن حکومت اسلامی است، در این خیزش مردمی بسیاری از ویژه گی های ایدیولوژیک حکومت به ریشخند گرفته شد، بسیاری از زنان شرکت کننده در این خیزش روسری های خود، که همانا نماد اساسی حکومت اسلامی که همانا زن ستیزی باشد را از سرها بر گرفته و به آتش کشیدند، مردم با سرود خوانی، پایکوبی و دست افشانی به ستیز با حکومتی برخواستند که بنیانگذار آن خمینی(مج) می گفت روضه را زنده دارید که ما با روضه (گریه و زاری) زنده ایم. چرا دور برویم بیشینه چماقداران و سرکوب گران حکومتی نوحه خوان و زنجیر زنانی هستند که ریشه در هیئت های عزاداری دارند.
پیشواز ملت با شعارهای آگاهانه از شیرین نشان داد که مردم تا چه اندازه به حقوق انسانی خود پایبند هستند و چگونه از این پیشواز برای پیش کشیدن خواستهای انسانی خود بهره گرفتند اما در پی غمزه های اسلامی شیرین عبادی، ملت با وی را نیز چون دیگر مسلمانان برخورد نمودند بازگشت دوباره شیرین عبادی به کشور با خاموشی و بی تفاوتی همگانی روبرو گردید و امروز کسی از ملت به شیرین عبادی نمی گوید باجی خرت به چند.
کوتاه اینکه ملت از اسلام و حکومت اسلامی و دزدان و دزد بچگان مسلمان خسته شده اند و به کمتر از سرنگونی این حکومت تن نخواهند داد.
سنجش
باری اگر به خواستهای ملت نگاه کرد و آنرا با آنچه که نمایندگان بست نشسته می کنند و می خواهند، سنجید می توان به این برآیند رسید که نمایندگان نه تنها از ملت جدایند بلکه بخشی از حکومتی هستند که مردم از آن بیزارند، اینان از یکسو پیاپی پایبندی کامل خود را به نظام پلید اسلامی و ولایت فقیه اعلام می کنند و از سوی دیگر بکار گیری فرهنگ پلید اسلامی از گونه نماز و روزه، روضه خوانی و قسم خوردن با دم حضرت عباس نشان می دهند که از قماش همان مسلمانانی هستند که زندگی را به کام ملت زهر کرده اند.
در خوشبینانه ترین حالت اگر به قضیه را به گونه ای سیاسی خشک برخورد کرد، میتوان گفت:1
نمایندگان بست نشسته کمترین چهارچوب مشخصی برای خواستهای خود ندارند و از روز نخست به تعارفهای همیشگی اسلامی دست زده اند، با اصل نظارت استصوابی کمترین مخالفتی نداشته و ندارند این پیشکش، اما اگر اینان بر این باورند که شورای نگهبان غیرقانونی عمل کرده، دیگر جای تعارف و چانه زنی نیست.
روشن نیست که نمایندگان بست نشسته افسار خود را به دست چه کسی سپرده اند ، خاتمی یا کروبی امروز خاتمی و کروبی یک چیز می گویند و فردا چیز دیگر.
سرسپردگی به رهبر و خود را زیرعبای رهبر پنهان کردن و لایحه سه فوریتی باب دندان رهبر گذارندن.
هواداران کودن
از همه بدتر هواداران کودن که آبروی نداشته نمایندگان بست نشسته را هم برده اند، همه هواداران رسمی نمایندگان بست نشسته کسانی هستند که هوادار بی قید و شرط شرکت در انتخابات بوده و هستند، معروف ترین اینان مسعود بهنود و سید ابراهیم نبوی می باشند که پیش از بست نشستن نمایندگان خواهان شرکت مردم در انتخابات بودند و به گفته داریوش سجادی(هوادار "جناح راست" حکومت) قرار بود که با او و سید ابراهیم نبوی و چند روزنامه نگار! دیگر بیانه در باره شرکت در انتخابات بدهند. اما ناگهان بهنود و نبوی و چهار تن دیگر بیانه"یکدست صدا ندارد" را در باره دفاع ازبست نشینان دادند و داریوش سجادی پته را روی آب انداخت.
خنده دار تر از همه کار کودنانه بهنود مشهورترین و زیرکترین! هوادار نمایندگان بست نشسته است، که هنوز تحصن به جایی نرسیده، خریتش گل کرده دوباره مردم را به شرکت در انتخابات دعوت نموده و در پی آن به تور انتخاباتی همراه با شمس الواعظین در کانادا می رود. یکی نیست بگوید مرتیکه دبنگ دست کم برای آن بیانه زپرتکی که در دفاع از نمایندگان متحصن داده ای احترام قائل شو، نخست بگذار صلاحیتشان! تایید شود سپس به تبلیغ برای شرکت در انتخابات بپرداز.


کار اینها تمامه

No comments: