Friday, March 21, 2003


سال نو را به همه خوانندگان شمرنامه شادباش میگوییم و سال نو را بنام خودمان سال شمر نام می نهیم. و امیدواریم که در این سال ایران زمین از شر نواده گان دستار بند حسین رهایی یابد

Thursday, March 20, 2003


عج یا مج

در پي نوشتار شمرنامه در باره آيت الله استمناء و امام زمان (مج) کرور کرور "بريدالکهربايه" دريافت کردیم که همگي نويسندگان آنان بر اين باورند که کاربرد (مج) براي امام زمان نادرست و (عج) درست است. از آنجايي که شمر براي گذراندن تعطيلات عاشورايي خود به دمشق رفته و چهل روزي (تا اربعين) در آنجا خواهند ماند ما چاره اي نديديم که براي رفع شبهه دست بدامن کارشناسان امر بشويم. از آنجايي که مرجع تقليد وبلاگيان حضرت آيت الله استمناء براي آموزش عملي "علم الدخول و الجماعيه في المخرج و الفرج المعصومين و آل طاهرين" در کنار امام زمان(مج) بسر ميبرند به مقام معظم رهبري وبلاگستان (مُشتَعل مَنقَلهُم) نامه نوشتيم و ايشان بدليل گرفتاري در امور مملکتي ما را به طلبه وبلاگستان الشباب رجوع داد. ايشان هم بدليل گرفتاري در جستجوي علمي خود در باره يافتن نمايي از امام حسن، پرسش ما را براي رئیس دفتر و شاگرد بزرگوار آيت الله استمناء حجت الاسهال والمسهلين حاج شيخ لواط الدين قزويني فرستاد و ايشان پاسخ زير را براي ما ارسال نموده.
بسم الله قاسم الفرجين و الرحمن المعقدين
از آنجايي که در زمان امام حسن عسکري(جک) حوزه هاي علميه و ديني در نجف و کاظمين بدليل رواج بيماري تيفوس تعطيل گشته بود، و چون همشيره آن حضرت بنام عايشه در قزوين زندگي ميکرد پس از رايزني با عيال به اين نتيجه رسيد که در نبود حوزه هاي علميه نجف و کاظمین، شهرامام نواز قزوين بهترين محل براي آموزش و تربيت مهدي و آماده ساختن او براي پذيرش امر خطير امامت است و لذا ويرا به نزد خواهر خود در قزوين فرستاد. و در اينجا بود که غيبت صغرا پيش آمد. داستان از اين قرار است روزي عمه عايشه برای خالی کردن خانه، مهدي را به همراه کنيزک خود صغرا راهي خريد نخودسیاه کرد و صغرا مهدي را در بازار قزوين گم کرد و چون ويرا نيافت خود گريان به خانه بازگشت، مهدي دوماه بعد نالان و گريان به خانه عمه بازگشت و فورا به سامره بازگشت اين غيبت دو ماهه مهدي بنام غيبت صغرا معروف است و پس از بازگشت به سامره مهدی برای همیشه ازدیده ها پنهان گشت. همه شيعيان بر اين باورند که گرچه آموزشي امامتي که مهدي در درازناي اين دوره دوماهه ديد او را فورا به امامت رساند، اما اين آموزش فشرده از گنجايش آل طاهرين خارج بوده و آنچنان رنجي بر مهدي وارد آمد که هنوز خود از ديد شيعيان پنهان مي کند . اختلاف نيز از اينجا آغاز ميشود آن گروه از شيعيان عمه مهدي را در اين امر مقصر مي دانند( چرا که مهدي را تنها با کنيزک به بازار فرستاد) مي گويند مهدي(عج) که همانا کوتاه شده عمه جنده مي باشد و آن گروه از شيعيان که مادر مهدي در اين امر مقصر ميدانند (نقش وي در فرستادن مهدي به قزوين) مي گويند مهدي(مج) که همانا کوتاه شده مادر جنده است. البته دامنه اين اختلاف به اينجا ختم نگرديده و تا صدر اسلام ادامه پيدا مي کند براي نمونه آن گروه از شيعيان که مي گويند مهدي (مج) در مورد امام يازدهم مي گويند حسن عسکري(زک) که کوتاه شده زن کسده مي باشد در حالي که گروه ديگر مي گويند حسن عسکري (خک) که کوتاه شده خواهر کسده مي باشد.لازم به یاد آوری است که بسیاری از مراجع تقلید میاندار بر این باورند که یا خواهر و یا همسر امام حسن عسکری در این میان گناهکارند و یا هردو بنابراین برای جلوگیری از ظلم به این این ضعیفه ها و رعایت عدل اسلامی باید لقب (جک) برای امام حسن عسکری بکار که به اینهمانی جاکش می باشد و به لقبی اروپایی نیز شبیه میباشد.
والله يُحُبُ احمرالحفرتين، الحمدالله رب المعقدين
حاج شيخ لواط الدين قزويني
چهاردهم محرم


عمرو عاص

Wednesday, March 19, 2003


Dear shemr
During the last 3 days our selling has marked down. We sell viagra to all the world and now we can not sell as we used to. we thought maybe that is because of the probable war and market inconsistancy but after a long investigation we understood that you have published the MeftaholFarjein Ayeh on the net and it is available for free and works like Cyber-viagra. Especially Muslem countries don't buy viagra any more. As I see we need to close the market in the middle east just because of that Cyber Viagra on your website. We have a good offer for you. Just tell us what you want and we will give you. Only remove that cyber viagra from the website or at least charge people for it's download. Anyway DAMET GARM.
Best regards




در پي نوشتن آيات مفتاح الفرجين در شمرنامه نامه اي داشتيم از شرکت محترم دارو سازي فايزر، خوشبختانه عمرعاص براي بزرگداشت روز جهاني شمر اينجا بود وآنرا برايمان به عربي سليس برگرداند. آنگونه که از نامه برمي آيد فروش وايگرا در خاورميانه و سرزمينهاي مسلمان نشين روي به پايين داشته و شرکت نامبرده بر اين باور است که دليل اين کاهش نوشتن مفتاح الفرجين در شمرنامه است. دست آخر هم به ما پيشنهاد کرده اند که هر چه که ميخواهيم بگيريم و مفتاح الفرجين را از اينجا بر داريم و يا دستکم از امت مسلمان که اين آيات را از اينجا برمي دارند پول بگيريم . و اما پاسخ ما.
شرکت محترم دارويي فايزر، دارنده حقوق وايگرا، همانگونه که از نوشته هاي ما برمي آيد و بارها نوشته ايم ما سرمايه داري جهاني و قانونهاي آنرا به همچون دين مبين اسلام و اصول پنجگانه آن به پشممان به شمار نياورده ايم. در باره از دست دادن بازارتان در خاورميانه به گمانمان مراسم پي در پي آمدن مراسم مذهبي مسلمانان بوده، نخست ماه رمضان، که مسلمانان روزه دار بودند، خب دليلش هم روشن است، آدمي که ساعت چهار صبح برخيزد به اندازه 24 ساعت غذا و آب بخورد و بخوابد و به فرمان الله هم نبايد بيش از ختنه گاه فرو کند، وايگرا به چه دردش ميخورد، بعد از افطار هم يک تغار خوراکي وزولبيا و تره حلوا خوردن آنچنان شکم را پر ميکند که ديگر جايي براي زير شکم که پيشکش، براي حَب وايگرا نمي ماند. پس از آنهم مناسک حج بود که به جدايي مردان
و زنان مسلمان از يکديگر انجاميد، اکنون هم که ماه محرم است و در پی آن صفر، نه خودمانيم، مرد ناداني که صبح تاشب با زنجير و مشت ولگد به سرو کله خودش بکوبد و هفتاد من علم و کجاوه را الاغ وار به دوش کشیده باشد که چرا ما در 1321 سال پيش گردن حسين ابن علي را زديم و خواهرش را گاييديم چه احتياجي به وايگراي شما دارد؟ اصلا نای راه رفتن دارد ؟، از زناني که بوي شله زرد، حليم و ترحلوا ميدهند هم بگذريم که بوگندشان حال هر موجود نری را آنچنان بهم میزند که صدتا وايگرا هم کارگر نمی اوفتد. وانگهي مفتاح الفرجين نخستين آيه ايچنيني قرآن نيست، قرآن پر است از اينگونه آيات، نگاهي به جمعيت بنگلادش، اندونزي، پاکستان، مصر و ايران اسلام زده بياندازيد تا بدانيد چه ميگوييم.
اينکه از ما خواسته ايد مفتاح الفرجين را برداريم، بايد بگوييم که شمر سر امام حسين را به خاطر مفتاح الفرجين زد و اينکه اين آيه ها را اينجا آورده ايم براي اينست که امت پی به چرائی کربلا و عاشورا ببرند، و به اين آساني ها هم آنانرا از اينجا بر نميداريم وانگهی اگر گمان برده اید مه ما از طایفه محمد یا آخوندها و مسلمانان حاکم بر ایرانیم که رشوه بپذیریم وهمه چیزمان را به پول بفروشیم در اشتباهید. اما با پيشنهاد آن شرکت در باره پولی کردن مفتاح الفرجین هم راي هستيم اگر کسي نسخه ای از اين آيه را از شمرنامه برداشت براي خرج نگهداري از بيت سابق سيدالشهدا که کثيرالنسا هم مي باشد و هم اکنون زير سرپرستي عمروعاص است، بهتر است مبلغي پول به حساب 100 شمر بريزد.

با احترامات شمرانه

رئيس بازرگاني و بازاريابي شمرنامه
خالد ابن وليد.

Tuesday, March 18, 2003



خبري از آيت الله استمناء و امام زمان (مج)
در پي نگراني هاي ما در رابطه با حصر خانگي آيت الله استمناء در دو نوشتار پي در پي شمرنامه از مقام معظم رهبري وبلاگستان درخواست نموديم به وضعيت ايشان بر خوردي شايسته داشته باشند که در پي آن رهبر فرزانه وبلاگستان در پيامي دو خبر خوش به ما دادند نخست اينکه آيت الله استمناء در حصر خانگي بسر نبرده و اکنون در معيت امام زمان(چشم چشمبراهانش روشن) بسر مي برند . در بايسته است که يادآوري کنيم که اين نخستين ديدار آيت الله استمناء با امام زمان(مج) نيست و ايشان مراودات هميشگي با امام زمان(مج) دارند.



"اينجانب در اينجا اعلام ميكنم كه شايعه‌ي حصر آيت الله استمناء از جانب ما ساخته آمريكا است و جناب شمر ارواحنا فداه نبايد فريب آمريكا را بخورد ! آيت الله استمناء در قلب ما جاي دارد و ما غلط ميكنيم وي را حبس كنيم !
آنگونه كه ما شنيده‌ايم ايشان در محضر امام زمان مشغول تحصيل علم‌الغياب و علم الموال و همچنين علم الجماع هستند ! البته به دليل حساسيت مومنين و طولاني شدن غيبت شايعاتي در ارتباط با وي و امام زمان بر سر زبانها افتاده كه بزودي رفع خواهد شد ! اينجانب نيز همچون شما امت شهيدپرور با قلبي دردمند منتظر ايشان هستم تا از سخنان گهربار ايشان مستفيض شوم !
والسلام
نامه تمام "

منقلت آباد
شمر

اين خبر را هم براي سايت وزين گويا فرستاديم که چون هميشه بدليل نفوذ عناصر پيرو خط امام پيشين (م.ج) از درج اخبار شمرنامه خودداري نمودند.
مج= کوتاه شده مادر جنده


Monday, March 17, 2003

در پی گزینش شعار استراتژیک شمرنامه "ایران را سراسر کربلا میکنیم". ام الفتنه حکومت اسلامی که مانند امام حسن ریشش ریخته است تاکید بر کربلایی بودن شرایط کشور دارد. این به خودتان بستگی دارد، این گوی و اینهم کربلا با یک گونی امام حسین . اگر افتخار شمر شدن را پیدا کردید، همشیره ها و بیوتشان را فراموش نکنید.

Saturday, March 15, 2003

سر بریده حسین در وبلاگ نوجوان

Friday, March 14, 2003

گريه کنيد مسلمونا، گريه کنيد ثوابه


 



امامت امام حسين و مفتاح الفرجين



پس از بيعت امام حسن با معاويه و بي کلاه ماندن سر امام حسين در اين ميان، حسين ابن علي از برادر رنجيد و مدت شش سال با وي رفت و آمدي نداشت، تا اينکه با پادرمياني "سهيل بن عمد" که پدر زن هر دو برادر بود با يکديگر صلح کردند، ولي رابطه آنان به دليل مشغوليات خانگي امام حسن کماکان سرد ماند و بجز سالي يکي دوبار با يکديگر ديداري نداشتند. پس از مرگ حسن، حسين ابن علي پس از کفن و دفن برادر و برداشتن مفتاح الفرجين، بدون درنگ نامه به معاويه نوشته و سپاسگذاري فراواني از وي بخاطر وعده به وفا بعمل آورده و بيعت خود را با معاويه بعنوان خليفه مسلمين اعلان نمود، معاويه نيز امامت شيعيان به گونه اي رسمي به حسين واگذار کرد همراه با امتيازاتي که به حسن داده شده بود، و بدينگونه مفتاح الفرجين به دست امام حسين اوفتاد. نا گفته نماند که پس از مرگ حسن بيش از هفت هزار فرزند از وي بجا ماند و حسين کمترين مسئوليتي را در مقابل ايشان نپذيرفت و پس دريافت حکم امامت به اتفاق 16 تن از زنان ترو تميز امام حسن که اکنون بزني وي در آمده بودند و 30 تن حرمسراي خود راهي مدينه گرديد، بیشینه فرزندان حسن سرگردان شده و به سامره مهاجرت نمودند که همانا بنیان گذار نسل نخست گدایان سامری شدند. باقي مانده زنان و ام ولد هاي حسن نيز در همان شهرک امام حسن باقي مانده و براي گذران زندگي نخستين شهرک عفاف تاريخ اسلام را در همانجا داير نمودند که بعدها به نام "مدينهَ حسنيه" يا "حسن آباد" نام گرفت. بايد اينرا بيافزاييم که شهرک هاي عفافي که امروز در قلب بيشتر شهرهاي بزرگ فرنگستان (هامبورگ، آمستردام، پاريس، لندن و...) و ينگه دنيا ساخته شده است تقليدي است از نمونه تاريخي "مدينهَ حسنيه" در صدر اسلام. نطفه نسب بيشينه سيدان و آخوندهايی که امروز بر ايران زمين حکومت ميکنند در همان شهرک عفاف "حسن آباد" بسته شده است اما بخاطر حفظ آبررو خود را سيد حسيني مينامند.

حسين در عزاي برادر

نخستين روزي که مفتاح الفرحين به دست امام حسين اوفتاد يعني پس از غسل و کفن دفن حسن، وي به خانه برادر رفته و بلافاصله 16 تن از همسران برادر به عقد خود درآورد و همان شب به جماع با آنان پرداخت. حفصه در اين باره مينويسد.
بسياري از ما ماتمزده بوديم و اشک ميريختيم که امام حسين اشک ريزان به بهانه دلداري دادن به ما به ناز نوازشمان پرداخت و با بوسه هاي گرم و شهواتناک در نقاط حساس و همچنين دستمالي کپل و باسن و بين پاها به نرم کردن ما پرداخت. جعده و هند نخستين زناني بودند که "وا دادند" و امام حسين به گاييدن هند و ليسيدن کس جعده پرداخت، و در حين ليسيدن کُس پاکيزه و بي موي جعده ناله ميکرد که "برادر کجايي، که بوسه بر شهادت گاهت مي زنم"، اي برادر پاي در راهي که رفتي نهادم، مرا توان کشيدن اين بار سنگين نيست. در اين هنگام "هند" که به اُرگاسم رسيده بود
فرياد بر آورد: حسن مُرد، حُسين زنگ از دلم برد.
و جعده پاسخ داد: پدر سوخته ترا گايد و چوچوله منم خورد!

قيام حسيني

حسين ابن علي تا زماني که معاويه زنده بود 10 سال آزگار بي سرو صدا چون امام حسن به شغل شريف امامت و جهادهاي شبانه روزي در حرمسراي خود سرگرم بود اما برخلاف برادر زنها را نگه نميداشت و پس از مدتي طلاق ميداد، پس مرگ معاويه و به خلافت رسيدن يزيد، حسين خيره سري آغاز نموده و از يکسو تقاضاي دستمزد بيشتري براي امامت خود کرده و از سوي ديگر خواهان پست پرده داري کعبه را کرد. که هردو خواست حسين رد شد و وي نيز مدينه ترک نموده راهي مکه گرديد. در مکه حسين با پسر عموي خود مسلم ابن عقيل* ديداري داشت، مسلم در کوفه زندگي مينمود و به امام حسين پيشنهاد داد بعلت عرضه بسيار بردگان زن در بازار برده فروشان کوفه از یک سو و وجود شهرک عفاف حسن آباد از سوی دیگر ، تقاضاي ازدواج با زنان کوفي پايين رفته و امام حسين ميتواند براي بهره وري سياسي ايدئولوژيک بيشتر از آيات مفتاح الفرجين راهي آن شهر گردد و به او گفت سيرت جدت رسول اکرم اين بوده که: اگر زنان هر شهري را تسخير کني، به آساني ميتواني بر آن شهر حکومت کني. يا ابي عبدالله اگر تو ، فرزندانت و برادرانت هريک با 100 زن از کوفيان ازدواج کني خواهي توانست نيمي از شهر را از آن خود کني و پست فرمانداري شهر را از يزيد بگيري و سپس ادعاي خلافت کني . حسين با اين پيشنهاد مسلم را پذيرفت، از مفتاح الفرجين نسخه برداري بسيار نموده و بخشي از آن به فرزندان ذکور و برادران خود داد و بخش ديگر بوسيله مسلم آنان را پيشاپيش به کوفه فرستاد، ماموريت مسلم اين بود تا براي امام سوم شيعيان و ياران او دخترکاني فراهم آورده، مفتاح الفرجين را به چوچوله شان بسته تا پيشواز امام سوم شيعيان جهان بيايند. پس از فرستادن مسلم به کوفه امام حسين از شوق دخترکان کوفي حج خود را نيمه تمام رها کرده و در هشتم ذي حجه، يعني روزي که همه مردم مکه عازم رفتن به "مني " بودند مکه را به قصد کوفه ترک نمود.
پس از رسيدن مسلم به کوفه، کوشش وي براي پيدا کردن زناني براي نواده گان رسول الله آغاز گرديد و در درازناي ده روز توانست سيصد دختر را براي پذيرايي از حسين ابن علي پيدا کرده و آماده سازد و با آنان قرار گذاشت که در روز پنجم محرم در محل سرسبز و خوش آب و هواي کربلا براي پيشواز از نور چشم رسول الله گرد هم آيند تا چند روزي با آل طاهرين در آن منطقه سرسبز بگذرانند و سپس راهي شهر گردند. يکي از اين دختران، "نسا" فرزند ابن زياد بود که در آن هنگام دختري چهارده ساله بود. زان روي که نسخه اي از مفتاح الفرجين را به چوچوله خود بسته بود، دگرگون احوال گشته، بيتابي جنسي و حس حشري گري در وي فزوني يافت و از حد خارج گرديد، ابن زياد بر دخت خود خشم گرفت و از وي چون و چرايي اين دگرگوني را پرسيد و چون دختر راز مفتاح الفرجين و مسلم ابن عقيل را بروي وي باز گفت خشم ابن زياد فزوني يافت و از خانه بدر شد. سپس به بازار شد و احوال را بر کوفيان برگفت. آنان که هنوز از کثافت کاري هاي حسن ابن علي و بي مسئوليتي هاي برادرش حسين در برابر فرزندان حسن پس از مرگ وي و وجود " شهرک عفاف" دلشان خون بود، با شنيدن داستان مفتاح الفرجين و آگاهي يافتن از نقشه حسين به خشم آمده و بر در خانه مسلم شدند و از وي خواستن که براي حفظ ناموس کوفه و پيش گيري از گند کاري نور چشم رسول خدا هم که شده مفتاح الفرجين را از دست زنان کوفي گرد آوري کند و به حسين بگويد خدا روزيت را جاي ديگري بدهد و او را از آمدن به اين شهر منصرف کند. که مسلم به همراه دو تن از پسران خود که در آن هنگام بيست و هشت و سي وسه ساله بودند خيره سري کرده و جنگ با کوفيان برخاست که هرسه کشته شدند. کوفيان بر آن شده بودند که جلو ورود حسين را به کوفه بهر قيمتي بگيرند و خواهان برچيده شدن مفتاح الفرجين از دسترس خاندان طهارت بودند و در نامه اي که به يزيد فرستادند خواهان برخوردي درخور به اين داستان شدند.

The Point of No Return

عاشوراي شمري


در هنگام بلواي کوفه ما در شام بوديم و بهمراه عمروعاص، خالد ابن وليد، يزيد بن رقاد و حکيم بن طفيل طائي در خانه خولي بساط عرق خوري داشتيم که قاصد يزيد به آنجا آمد و ما را به بارگاه يزيد فرا خواند. در آنجا بودکه يزيد ابن معاويه از ما خواست به کربلا رفته و آيات مفتاح الفرجين از حسين و دارو دسته اش گرفته و سپس آنان را راهي کوفه و هر جهنم دره ديگري که خواستند کنيم. در روز چهارم محرم ما به کربلا رسيديم و چشمبراه ورود حسينيان گشتيم و دو روز بعد چشممان بجمال سيد الشهدا و لشکر مفتاح الفرجين بند روشن گشت، که سرود خوانان " ما مسلح به مفتاح الفرجيم ، سر خر با بار کجيم، از کف کافران کُس مي بريم. الصفا، الجماع "، به کربلا وارد شدند و به خيال اينکه ما چون جد بزرگوارشان جاکشيم پيکي سوي ما فرستادند و سراغ دختران کوفي را از ما گرفتند. اين پيک کسي نبود جز عباس ابن علي برادر ناتني حسين، که شباهت زيادي به شير علي قصاب داشت و بعلت عقب اوفتادگي ذهني اش به شوخي او را ابوالفضل مي ناميدند. بيچاره چون مادرش کنيز خانه علي بود و در دامن آن کنيز پرورش يافته بود، از زبان مادر هنوز هم حسين را ارباب صدا ميزد و رفتاري نوکرمابانه در برابر حسين داشت، هنگامي که به خيمه ما رسيد گفت اربابم حسين گفته کو دختران کوفي که اولاد رسول تاب دوري ندارند. ما هم به يزيد بن رقاد و حکيم بن طفيل طائي فرمان داديم که اين مردک دبنگ پدر سپوخته را بيرون بياندازيد او نيز گفتيم "برو به حسين ابن علي بگو که تمامي نسخه هاي مفتاح الفرجين را گرد آور و به خدمت ما بيار و گور خود و اهل بيت را هر جا که ميخواهد گم کن". يزيد بن رقاد و حکيم بن طفيل طائي دست پاي عباس را گرفته و بيرون انداختند. که دست عباس راست در اين ميان از جا دررفت. بهررو نمي دانم حسين چه مرگش بود که پايش را توي يک کفش کرده بود و نمي خواست آيات را به ما دهد و بازهم عباس را به همراه علي اکبر نزد ما فرستاد که الا بالله دختران کوفي را بياوريد و گرنه چنين و چنان مي کنم. ما نيز از کوره بدر شده و با اردنگ و سيلي کتک جانانه اي به عباس که دست راستش را در پوست شتر پيچيده بود و علي اکبر که ته ريشي بسيجي وار نهاده بود، زديم. و در اين ميان آن يکي دست عباس هم از جاي درفت. همان شب در خيمه و خرگاه حسينيان شور هيجاني بر پا شده بود که کاشف بعمل آمد علي اکبر در همان شب ميخواهد مفتاح الفرجين را آزمايش کند و با دختر يکي از کنيزکان زينب عروسي کند. پيک ديگري از سوي حسين به سويمان آمد و ما نيز به عروسي دعوت شديم. ما نيز موقعييت را مغتنم شمرديم و گفتيم به عروسي ميرويم و مفتاح الفرجين را به زبان خوش از حسينيان مي گيريم، پس بهمراه خولي و خالد ابن وليد به عروسي علي اکبر رفتيم.
به هنگام وارد شدنمان به اردوي سيد الشهدا متوجه شديم که وي و همراهانش حرمسرا هاي خود را نيز به همراه آورده اند يکهزار مرد و سه هزار زن و انبوهي طفلان قدو نيم قد. سيد الشهدا با کودکي دوسه روزه به پيشوازمان آمد و برسم ادب در آنزمان برگونه مان بوسه زدند، از بوي گند دهانش نزديک بود دل و روده مان را بالا بياوريم به ايشان گفتم مبارک است ابي عبدالله باز هم پدر بزرگ شده اي، بچه زين العابدين خان است، گفت نه اين علي اصغر بچه خودم است اکنون هم بيمار است اسهال استفراغ گرفته، فرزند زين العابدين خان پسري است چهار ساله به نام باقر** . از کوره دررفتيم و به حسين گفتيم خجالت نمي کشي مردک، نوه ات از پسرت بزرگتر است، سر وپيري معرکه گيري. از اين گذشته اين همه زن و کودک را دنبال خودت توي اين گرماي عربستان که خرما را مي پزد دنبال خودت تا اينجا کشانده اي که چه؟ از آنها خجالت نمي کشي که دوباره ميخواهي زن بگيري در حالي که سن خر پيري را داري، بابا دست وردار، نوه محمد بوده اي بجاي خود! با اين کارهايت آبروي آل طهارت که پيشکش آبرروي شجره نبوت را هم مي بري. بيا و دست از اين دون ژون بازي هاي مجنون وار بردار. ابي عبدالله دستي بر روي خايه اش کشيد و گفت، اي شمر مفتاح الفرجين، معجز الله را در اينجا دارم نه تنها من بلکه تک تک جنگ آورانم هريک يکي از اين معجزات در خشتک خود دارند. و به حکم الله آمده ام تا کوفه را از راه اين آيات مسخر سازم و سپس خلافت ام القراي اسلام را بدست آورم، و بنا به پيماني که جدم رسول الله با الله بسته است جهان را در عرض صد سال سيدستان ميکنم. اگر تو ميخواهي منقرض النسل نگردي همين اکنون با سپاهت با من بيعت کن که فردا دير است به حسين خنديدم و گفتم که نه. هنگام شام زينب را ديدم پير دختري که جواني اش را فداي هرزه گري هاي برادرهاي ديوثش کرده بوده زير چشمي نگاهي خريدارنه به ما انداخت.
بامداد روز هشتم محرم حسين فرمان جهاد عليه ما صادر کرد. خواب شيرينمان با نعره سيصد تن از حسينيان که سوار بر شترهاي تک کوهانه و سرمست از مفتاح الفرجين بر خايه به سويمان مي تاختند خراب شد. ناچار شديم که به سپاه سواره خود دستور دهيم اين الاغها را بجاي خود بنشانند که دسته خالد ابن وليد آنان را تاراندند. بسياري از آنان بدون آنکه نگاهي به پشت سر کنند گريختند. فرمان به محاصره حسينيان داديم و براي حسين ضرب العجل گذاشتيم که هرچه زودتر مفتاح الفرجين را بما برگرداند و به مردان جنگي حسين هشدار داديم که اگر مي خواهيد اردوگاه حسين را ترک کنيد با شما کاري نخواهيم داشت. غروب آن روز بسياري از سپاهيان حسين دم را روي کولشان گذاشته و بي سرو صدا اردوگاه حسين را ترک کردند و پس از گذر از پست هاي بازرسي ما گورشان را گم کردند. يکي از آنان بنام شعيب بن عبدالرحمن خزاعی ميگفت اين مردک حسين ديوانه است از مکه تا بدينجا هرشب تا صبح با زنان حرمسرايش گنگ بنگ کرده و فردایش هم غسل جنابت خشک و دلش را به اين خوش کرده که با اين کارها ميتواند جهان را فتح کند.
بهررو روز نهم محرم علي اکبر و حسين از اردوگاهشان خارج شدند و شيئي سفيد را در دستشان تکان مي دانند خولي را به سمت آنان فرستادیم تا ببينیم چه شده است، هنگامي که باز گشت گفت اين حسين از آن مادر جنده هاست بچه سه روزه اش علي اصغر از گرما زدگي و اسهال استفراغ مرده ولي جگر پاره فاطمه فيل کس هنوز هواي دخترکان کوفي را در سر دارد. در طول روز جنگ گريز کوچکي در گرفت و بسياري ديگري از حسين از معرکه گريختند، زين العابدين هم گاهي سوار بر الاغي نحيف از اردوي حسين بيرون مي آمد و زبانش را براي خولي که سردسته ديدبانان ما در آنروز بود بيرون آورده و دوباره به اردوگاه ميگريخت. روز دهم محرم عباس و علي اکبر با گروهي صد نفره به ما حمله ور شدند، که علي اکبر به تير خولي از پاي در آمد و عباس که هردو دستش را در پوست شتر پيچيده بود و نيزه اي را بزور در زير بغل خود جا داده بود و سوار بر اسبي چموش شده بود هنگامي که بوسيله يزيد بن رقاد و حکيم بن طفيل طائي دنبال ميشد از اسب اوفتاد گردنش شکست و جان سپرد و باقی هم کشته شده و یا فرار کردند. به نيمروز دهم محرم نزديک ميشديم که پرچم تسليم در اردوگاه حسين ابن علي بالا رفت و زين العابدين در حالي که پارچه سفيدي در دست داشت و يکوري روي الاغش سوار بود نزد ما آمد، فرزند شجاع حسين ابن علي رنگ به رخسار نداشت و پس از رسيدن بار الاغش را گشود و صدها نسخه از مفتاح الفرجين را به ما وگذار کرد و گفت پدرم دستش در حناست اما ساعتي بعد به خدمت شما خواهد آمد پرسیدیم آيا اين همه نسخه هاست گفت آري. گفتیم پدر سپوخته پدرت کجاست، گفت که قولنج کرده و اکنون در خيمه خديجه است و حنيفه و سکينه و صديقه آنجايند تا امام را مشتمال دهند. يقين بردم که حسين نسخه اصلي مفتاح الفرجين را نزد خود دارد و اکنون نيز به جماع اصغر مشغول است. سوار اسبم گشتم و بهمراه بيست سوار به اردوي حسين تاختيم و از سروصدایي که از خيمه خديجه بر مي خواست محل آنرا به آساني پيدا کرديم طناب گوشه خيمه را بر کشيديم خيمه به کناري رفت و نور ديده رسول الله را چون جدش مشغول به جماع ديديم از اسب پياده گشتيم سالار شيعيان جلبيه اي برتن نمود، وي را فرصت نداده و با مشت و لگد پذيرايي گرمي از وي کرديم، بدو گفتیم اي جاکش مدينه، اي ديوث عرب، اي ننگ قريش، خجالت نمي کشي پسر و برادر و جمعي از يارانت به خاک اوفتاده اند و تو پسر فاطمه فيل کُس جماع مي کني، تف بر قبر جد جاکشت محمد، دستور داديم تا دست اين هرزه مرد بسته و به اردوگاه خودمان آوردند و آنچنان که در نوشته فلسفه شله زرد آمده گردن وي را زديم.

وصف المصيبت نصف المصيبت، وصف العيش کل العيش. ضرب المثلي عرب.

تا اينجاي خاطرات ما وصف مصيبت بود که ما کوشش کرديم گوشه هایی از آنرا برايتان بگویيم ، اما از اينجا به بعد وصف العيش ميباشد.
بهررو همانگونه که در فلسفه شله زرد نوشتيم پيش از کشتن حسين ابن علي اصل مفتاح الفرجين را از وي گرفته و به بيضه مبارک خودمان بسته ايم پس از کشتن وي دستور داديم که سپاهيانمان نيز نسخه هايي را از مفتاح الفرجين که زين العابدين برايمان برايمان آورده بود به خايه هايشان بياويزند. از معجز مفتاح الفرجين شوق گاييدن اهل بيت حسين در دلمان اوفتادو دنباله ماجرا را به فانتزی شما وامی نهیم، دنیا چه دیده اید! شاید تا اربعین حسینی بر آن شدیم که دنباله ماجرا در چهارچوب ملواروتیک عاشورا برایتان بازنویسیم.

*مسلم ابن عقیل: مسلم پسر عقیل برادر کور علی است. و همانا کوراغلوی مسلمانان است
** باقر: همانا امام محمد باقر امام پنجم شیعیان است که شایع است فرزند زین العابدین می باشد.

Thursday, March 13, 2003


دهم محرم روز جهانی شمر گرامی باد
1321 سال بيش در چنين روزی لشکريان شمر، جُند حسين ابن علی را در دشت سرسبز کربلا تاراندند و گردن حسين به دست توانای شمر بن ذی الجوشن زده شد. از آن هنگام تاکنون شیعيان در چنين روزی در دسته های عزادار، الاغ وار (بدور از الاغ) خود را به لجن نادانی 1400 ساله شان مالانده و چون زورشان به ما نمی رسد، به خود زنی و آيين شله زرد خوری می پردازند. که باعث خنده چهل روزه شمريون می گردد.

بر ما و شما چنين روزی خجسته باد

Wednesday, March 12, 2003

مفتاح الفرجين در دستان امام حسن*


پس از ضربه خوردن علي بدست ابن ملجم مرادي، علي امام حسن را وصي خود قرار داد و وي را خليفه خواند ، امام حسن ملقب به مجتبي، زکي، ابومحمد چون جد مادري خود رسول الله، زنان را بعنوان سوژهَ الجماع بسيار دوست ميداشت اما توانایی و شايستگي خليفه بودن را در خود نداشت، از سوي ديگر حکومت معاويه در شام روزبه روز قدرت بيشتري مي گرفت. همسري معاويه با عايشه، توان روانشناختي کاملي از حسن را به وي بخشيده بود** و چون ميدانست حسن چون جدش رسول الله کس مُشرب است در نامه اي به امام حسن از وي خواست در برابر دريافت 100 کنيز ، آيه مفتاح الفرجين و گرفتن لقب امام دوم شيعيان (که پي آمدش جدا سازي رسمي امامت از خلافت شد)با پاداش و دستمزد ماهيانه دو هزار درهم طلا ، خلافت را به معاويه واگذار کند . امام حسن اين پيشنهاد را به فوريت پذيرفت و پس از 6 ماه خلافت و برخلاف ميل برادر کوچکتر خود امام حسين براي بيعت با معاويه و واگذري خلافت مسلمين به او، ويرا به کوفه دعوت کرد و پس از گرفتن يکصد کنيز و بچنگ آوردن آيه مفتاح الفرجين خلافت را دو دستي به معاويه تقديم نمود و دوره 10 ساله امامت خود را آغاز نمود. امام حسن بر خلاف پدر و جد پدري اش، در دوره امامت خود زندگي خاموشي را گذراند و به همان ماهيانه دوهزار درهم طلا بابت حق امامت و در آمدهاي که از دارايي هاي پدري داشت اکتفا نمود و بجز شهوتراني کار ديگري را از پيش نبرد، شايد به همين دليل باشد که شيعيان زادروز و سالمرگ امام دومشان را بي سرصدا ماستمالي ميکنند.

در شهوت و هوسراني امام حسن داستانها گفته اند. از جمله مدائني روايت کرده که :
حسن و حسين و عبدالله بن جعفر به راه حج مي رفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خيمه اي رسيدند که پير زني در آن زندگي مي کرد. از او آب طلبيدند. گفت اين گوسفند را بدوشيد وشير آن را با آب بياميزيد و بياشاميد. چنين کردند، پس نوشيدن شير امام حسين و عبدالله بن جعفر به جلق زدن پرداختند اما امام حسن به جماع با آن گوسفند زبان بسته پرداخته و آندو را نيز دعوت به اين کار نمود پس هرسه نفر به جماع با حيوان پرداخته بگونه اي که گوسفند به مرگ اوفتاد يکي از آنان گوسفند را ذبح کرد و از گوشت آن مقداري بريان کرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پير زن گفتند: ما از قريشيم به حج مي رويم . چون باز گشتيم نزد ما بيا با تو به نيکي رفتار خواهيم کرد. و رفتند. شوهر زن که آمد و از جريان خبر يافت ، گفت : واي بر تو گوسفند مرا براي مردمي ناشناس مي کشي آنگاه مي گويي از قريش بودند؟ ....

شهادت امام حسن
امام حسن در درازناي امامت دهساله اش حرمسراي خود را به هفتصد زن و يکصد و چهل "ام ولد"** گسترش داد، از معروف ترين و با حالترين همسران امام حسن ميتوان از الحق " دختر طلحه بن عبيد الله - " حفصه " دختر عبد الرحمن بن ابي بکر " هند " دختر سهيل بن عمد و " جعده " دختر اشعث بن قيس و ام سلمه دختر سعد ابن عبيد الله نام برد. ازدياد زنان امام حسن را به اين واداشت که براي خود شهرکي در غرب کوفه بسازد و امام حسن در تمامي مدت امامت خود يکبار از اين شهرک بيرون نيامد و از معجز مفتاح الفرجين شب و روز را به جماع با زنان اهل حرمسراي خود ميپرداخت، از اين روي است که شيعيان بدروغ ادعا مي کنند که "امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشيد، در نهايت شدت و اختناق زندگي کرد و هيچگونه امنيتي نداشت ، حتي در خانه نيز در آرامش نبود. و بيشرمانه مي گويند سرانجام امام حسن در سال پنجاهم هجري به تحريک معاويه بدست همسر خود (جعده ) مسموم و شهيد و در بقيع مدفون شد". براي پي بردن به دروغهاي شيعيان تنها به شهادت امام حسن و سرنوشت جعده اشاره کوتاهي مي کنيم.
در پي مرگ ناگهاني امام حسن عبيدالله بن عباس که از ياران صديق امام حسن بود (عبيدالله بن عباس نخستين کسي است که پس از مرگ علي مردم را به بيعت با حسن بن علي تشويق کرد)، از سوي معاويه مامور تحقيق در اينباره شد، نوشته زير کوته شده و برداشت ما از گزارشي است که عبيد الله بن عباس پس از بازخواست از زنان امام حسن به معاويه داد: براي آسان شدن غسل جنابت، امام حسن مجتبی در شهرک خود حمامي ساخته بود و در روز 28 صفر سال 50 هجري هنگامي 6 تن از همسران وي در حمام بودند سرزده وارد گشته و بلافاصله به جماع با آنان ميپردازد. در اين روز جعده دختر اشعث براي امر نظافت و دور کردن موهاي زائد دور "حفرالابيض"(لقبي که امام حسن به کُس جعده داده بود) واجبي بکار برده بود و امام حسن که چون جدش رسول الله علاقه وافري به کُس ليسي داشت، و بنا به گفته جد بزرگوارش "النظافهَ من الایمان" بدون اينکه اجازه شستشوي واجبي را به جعده بدهد در حالي که مشغول گاييدن حفصه بوده با حرص و ولع محمدي به ليسيدن کُس جعده پرداخته و با ليسدن مفادير متنابهي واجبي محلول در "شربهَ الفرج" جعده مسموم گشته و در شب همان روز به لقا الله پيوست.
حجر بن عدي و ابو ايوب انصاري(از ياران با وفاي امام حسن) که بهمراه امام حسين در غسل و کفن و دفن امام حسن شرکت داشتند با عبيدالله بن عباس همعقيده بوده و از آنان نقل است که بهنگام غسل امام حسن ديده اند بسياري از مو هاي شارب و محاسن حسن در ناحيه دور دهان ريخته بوده و زبانش سوخته و متورم شده بود، که به گمان ايندو نشان از ليسيدن واجبي بوسيله آنحضرت داشته است و دليلي بر درستي گزارش عبيد الله بن عباس و بي گناهي جعده.
وانگهي مگر جعده با معاويه سروسري داشته بود که شيعيان چنين مي گويند، نخست اينکه جعده هيچگونه قرابت نسبي و يا سببي با معاويه نداشت که با وي رفت و آمد کند، و اگر شيعيان ادعا کنند که جعده با معاويه سروسري داشته، پس بايد بپذيرند که امام حسن قرمساق بوده. وانگهي پس از مرگ امام حسن برادرش امام حسين شانزده تن از همسران برادر را بعقد خود در آورد که جعده بنت اشعث نيز يکي از اين زنان مي باشد. و دست آخر اگر چنين بود چرا امام حسين با خلافت معاويه بيعت کرد.

*نام حسن و حسین از نام پسران قارون یا هارون پادشاه یهود گرفته شده که شبر و شبیر نامیده میشدند، شبر بر وزن حسن و شبیر بر وزن حسین در زبان عبری معنای حسن و حسین را می دهند.
**هنگامی که عایشه به همسری محمد در آمد تنها 7 سال سن داشت، در این هنگام حسن و حسین به ترتیب 12 و یازده ساله بودند و به بازی با مادر بزرگ هفت ساله خود میپرداختند. در یک بازی مامان، مامان حسن ترتیب مادر بزرگ را میدهد و این نزدیکی مادر بزرگ به نوه تا زمان مرگ محمد ادامه پیدا میکند و بدینگونه عایشه شناخت کاملی ازشخصیت حسن پیدا میکند.
***"ام ولد": به زنانی گفته میشده که بعنوان کنیز در خانه ائمه اطهار کار میکردند و در همانگاه هم مورد بهره بهرداری جنسی قرار میگرفته اند و هنگامی که بار دار میشدند لقب "ام ولد" را میگرفته اند.

پی نویس: در نوشته پیشنمان به مقام معظم رهبری وبلاگستان نوشته بودیم که یا دستور به شکست حصر خانگی آیت الله استمنا بدهند و یا خود دست بالا زده و تفسیری در باره این آیات بنویسند که رهنمایی گردد برای انقلاب ایدئولوژیک اصلاح طلبان در وبلاگستان. که متاسفانه پاسخی روشن از ایشان دریافت نکردیم جز دو تعارف شاه عبدالعظیمی بهررو اگر مقام معظم رهبری تا روز دهم محرم "روز جهانی خودمان" تفسیری از این آیات ارائه ندهند، در شام غریبان حسینی عده کثیری از وبلاگ نویسان را به منزل همسایه محترم آیت الله استمنا خواهیم فرستاد تا ایشان به بالکن بیت خود آمده و رهنمودهای لازم را به آنان داده و تفسیر خود را از مفتاح الفرجین به آنان ارائه نمایند.

Tuesday, March 11, 2003

نمايش چندش انگيزی از فرهنگ بالنده امت شله زرد خور حسينی



نمايی از شهيدان کربلا

Monday, March 10, 2003

چرایی و چگونگی رخداد کربلا



1321 سال از رخداد کربلا ميگذرد، در اين درازنا امت مفلوک شله زرد خور به پیروی از آخوندهایی که بازگو کردن بازگون و شیادانه کربلا و عاشورا تنها هنرشان
است ، همه ساله به سروروی خود کوبيده تعزيه گردانيده است، ميلياردها تن شله زرد فرآورده، و ميليونها ليتر آبغوره گرفته و کرورکرور پول به جیب آخوندها
ریخته، بدون اينکه بدانند جنگ ما با حسين ابن علی در کربلا بر سر چه بوده، و چرا حسين سر خود و کس خواهر و زنان بيتش را در اين راه بر باد داد. بنام یکی
بازیگران و آفریننده گان کربلا، در بایسته میدانیم که چرایی و ريشه های تاریخی این رخداد به آگاهی امت برسانیم، ریشه اين رخداد را می بايد در رويدادهاي صدر
اسلام که بخشي بزرگي از آن در رختخواب محمد رسول الله این سرچشمه وحی رخ داد، جست.

از نزول مفتاح الفرجين تا پايان خلافت علي
همانگونه که همگان دانند پس از فتح مکه بدست سربازان محمد در دهم ماه رمضان سال هشتم هجری، محمد براي آب چشم گرفتن از سران قبايل عرب و
دشمنان از يکسو و براي بوجود آوردن الگاريشی خانوادگی و محکم کردن پيوند خونی از سويی ديگر، دختران سران تمامي قبايلی که پيش از فتح مکه مخالف
دين اسلام بودند به پيوست حرمسرای خود در آورد. از آنجايی که حضرتش در آن زمان سالخورده و بهوت افسرده گرديده بود و حتی از پس کُس خديجه کبري بر
نمي آمد، نمی توانست جوابگوی این همه زن باشد و پایه های امپراتوری اش که در حرمسرایش بود بهمین دلیل لرزان گشته بود ، زين روی محمد به مدت سه
ماه همه شب به غار حرا رفته و از خدای خود تقاضای شفای عاجل نموده تا اينکه از سوي جبرئيل فرشته کارچاقکن الله بوی مژده داده شد که الله بزودي برايش
آياتی شفا بخش خواهد فرستاد و در دهم ماه محرم سال نهم هجری معجزه الهي به واقعيت پيوست و مجموع آيات شفا بخش که معروف به مفتاح الفرجين*
باشند بوسيله جبرئيل بر محمد نازل گرديد و به پيوست آن دستور عمل کاربرد اين آيات بگونه اي شفاهي به محمد داده شد که بنابر آن مي بايست پس از قرآئت
اين آيات را در پارچه سبز رنگي پيچيده و به خايه خود آويزان و بدينگونه قوه باه هزار برابر کند. افزون بر اين قرار بر اين شد که اين آيات تا زمانی محمد زنده است در
انحصار وی و پس آن تنها در دسترس خانواده آل طهارت قرار گيرد تا امت محمد را در روی زمين پراکنده سازند. بدینگونه راه برای نخستین انقلاب ایدئولوژیک در تاریخ
اسلام هموار گردید.
باید یاد آوری کرد که در دین یهود و مسیحی نیز به بگونه ای ناروشن به معجزات این آیات اشاره گشته است، یهودیان بر این باورند که عصای موسی از معجز
آیاتی از این دست بوده که چنان کارکردی داشته، مسیحیان نیز بر این باورند که روح القدوس از راه این آیات وارد رحم مریم عذرا گردیده است.
بهررو محمد رسول الله آيات را خواند و خون جلوي چشمانش را گرفت آيات را در پارچه سبزي پيچيده به خايه مبارک آويزان کرده و براي آزمون آن، هراسان خود را
حرمسرا رسانيد و به جماع الثلاثه با سوده و خديجه کبري پرداخت. ياداشت زير بخشي از نوشته محمد از کتاب نهج الصفا** به زبان خودش در باره همان شب
است.
مفتاح الفرجين را خواندم،
بسم الله القاسم الفرجين و الرحمن الذکرين
الم. (1)يا اطول الذاکرين، يا مفتاح الفرجين، (2) الحمدالله الذي خَلَقَ الفرجين و الذاکرين و خلق المعقدين و ما في المعقدين(3) ادخول بسمک ربي اَسخُر بسمک
الذي و لا خوف من الباب المنفرجهَ الفَرَجيّن و لا تعجيل في التقارب فی الباب المعقدين(4) واللهُ يُحبُ الحـادهَ الفرجين ، (5)الله سخر لکم کُلُل الفرجين وما في
المعقدين.

از خواندن مفتاح الفرجين احساس خوبي به من دست داد، عرق سردي وجودم را گرفت، روح الله در کيرم دميده شد، خواستم کون جبرئيل که آيه را برايم آورده
بود بگذارم که گريخت ، بشتاب خود را به خانه رساندم و به اتاق خديجه کبري رفتم، ميدانستم که او با سوده عادت دارند باهم ور بروند، اشتباه نکرده بودم، 69
خوابيده و با چوب کشک ساب به پمپيدن يکديگر سرگرم بودند، خديجه تا چشمش به من اوفتاد گفت يا رسول الله برو کمي نخود سياه بخر، چيزي نگفتم و به
سويشان رفتم. سوده ترسيد خواست برخيزد که دستش را گرفتم و بر کير خود که چون رگ غيرت مسلماني ام راست ايستاده بود نهادم، تعجب کرد 5 سال آزگار
بود که اينگونه راست نکرده بودم و گفتم "لا خوف من الذکر رسول الله"، خواست برود چراغ را خاموش کند گفتم نه نرو، جلبيه خود را از تن بر گرفتم و بر روي خديجه کبري خزيدم، و ذکرم را بر کس گشادش که تا همين چند دقيقه پيش ميهماندار چوب کشک ساب بود نهادم، از معجز الله کيرم چون گردن شتر کلفت شده بود، کس گشاد و بي ريخت و قواره خديجه کبري، چون کس مريم عذرا برايم تنگ به نظر مي آمد و چون کفشي که از چرم شتر ساخته باشند به جير و جار اوفتاد، در همان حال دستم را به ميان لنگ سوده بردم و انگشت سبابه را در کونش و انگشتي ديگر را بر کسش فرو بردم، از سوده خواستم که بر خيزيد و روي صورت
خديجه بنشيند تا خديجه کسش را بليسد و من کونش را، در حالي که به گاييدن خديجه سرگرم بودم براي نخستين بار مزه کون سوده را چشيدم، زبانم را در
کونش فرو کردم اصلا بوي بدي نمي داد، در همان حال خديجه کس سوده را مي ليسيد، باسن سوده را به کناري زده و از خديجه کبري لبي گرفتم. کيرم را از
کس خديجه بيرون کشيده و به سوي باسن سوده رفتم، کسش را دوباره روي صورت خديجه قرار دادم و او مشغول ليسيدن گرديد، کيرم را بر باب المعقد سوده نهادم و سرش را فرو کردم، خشک بنظر مي رسيد بيرون کشيدم و به دهان خديجه که مشغول ليسيدن کس سوده بود نهادم و گفتم خيسش کن، و تمامي آنرا بر حلق تشنه کيريش فرو بردم، لختي چند کيرم را از حلق مادر فاطمه بيرون کشيدم و به باب اُلمعقد سوده رسانيدم و به آرامي همه اش را در آن معقد مقدس فرو بردم، احساسي عجيب به من دست داد به مانند نخستين ديدارم با جبرئيل، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر ناخواسته اشهدي شهوتناک از زبانم جاري شد، اشهد ان لا قواد الا الله، اشهد ان محمداَ ذکر الله، حي الي الصفا،حي الي الجماع. سوده از شدت جماع مدهوش گرديد پس کيرم را از کونش بيرون کشيده و به گايش
حلق خديجه پرداختم و معجزي ديگر پديدار شد از آمد و شد ذکرم در حلق خديجه کلمه لا اله الالله گفته مي شد و....

در سال نهم هجری بسياري از قبايل باديه نشين به محمد رجوع کرده امان گرفته و اسلام آورده و محمد رسول الله بدون ترس از ناتوانی جنسی دختران تمامي آنان را بزني گرفت و بپيوست حرمسراي خود در آورد در ادبيات اسلامي اين گروه از مسلمانها "وفدها" ناميده ميشوند . از معجز اين آيه محمد هرشب بعد از نماز مغرب و عشا تلاوت کنان به قرآن به حرمسراي خود ميرفت و تا اذان صبح به جهاد اکبر و جماع با زنان حرمسرا مي پرداخت. از سعدبن يسوه شنيديم که محمد حتی در طول روز که براي سر زدن به امور شترهاي خود به بيابانهاي اطراف ميرفت از معجز اين آيه در امان نبود و به جماع با شتران و خران و درندگان و چرندگان ميپرداخت، اساس بسياري از تئوري های علوم اسلامي که امروزه در توضيح المسائل آيات عظام آمده از برکت جماع پيغمبر است با بسیاری از مهره داران در آندوره جانور شناسی از تاریخ صدر اسلام. به سخن ديگر گسترش همه جانبه فقه اسلامي (بويژه تئوري انواع جماع با حیوانات، تشریح الدخول و آناتومي آلات تناسلي حيوانات از حلال و حرام گرفته تا مکروه) نتيجه ديگري است از معجزات اين آيات. ناگفته نماند که بسیاری از علمای شیعه بویژه از گونه ملی مذهبی آنان بر اين باورند که داروين ايده "تئوری انواع" را از کتب فقه اسلامي گرفته است، مقلد بودن و احتیاج به مرجع تقلید داشتن شیعیان، همانا نشان از آن دارد که امت شیعه از نژاد بوزینه های هستند که از جماع رسول الله با بوزینه های صحرای حجاز پدیدار گشته اند و تاکید دارند که غیر از محمد دو تن دیگر از پیامبران یعنی نوح و سلیمان به جماع با حیوانات پرداخته اند.

شهادت خديجه کبري و جماع الوداع
در تابستان سال دهم هجرت هنگامي که محمد با حرمسراي خود در پشت بام بسر مي برد و با زنان خود به مقاربت مشغول بود بين ماري (اسيري از قوم نصاري
الحديده) و خديجه کبري بر سر نوبت جماع جنگي در گرفت و که به پرت شدن خديجه کبري از پشت بام و شهادت وي آنهم با کوني برهنه انجاميد، از بلال حبشي
که خواجه محرم حرمسراي پيغمبر بوده نقل است که حضرت محمد خود غسل کفن و دفن خديجه را بعهده گرفت و براي رعايت عدل اسلامي در مورد جماع با
همسران هنگام غسل دادن خديجه کبری، لنگهای آن شهيد را به دوش انداخته و به جماع با ميت پرداخت، در نزد مسلمانان اين واقعه به "جماع الوداع" مشهور
است. پس از اين واقعه است که عطش پيغمبر به زنان دوصد چند شعله ور گرديد و به حجم حرمسرای خود روز به روز مي افزود،

مرگ محمد، اختلاف شیعه و سنی بر سر تعیین خلیفه
علماي شيعه بر اين باورند که عايشه در سحرگاه 14 صفراز سنه یاز دهم هجري هنگامي که حضرت محمد مشغول غسل جنابت بود بگونه ای اتفاقی آيه مفتاح الفرجين را
که در پارچه اي سبز پيچيده شده بود و از خايه پيامبر جدا، ديد و پس از خواندن، آنرا برداشت و خط نبشته اي ديگري را در همان پارچه سبز پيچيد. آنشب
هنگامي که حضرت محمد به خانه برگشت جان تکان خوردن نداشت و يکسر به خواب رفت و روز بعد هنگامي که پي برد مفتاح الفرجين گم شده است به سختي
بيمار و ناتوان گردید و در 28 صفر پس از کتک خوردن از دست یکی از همسران "ذبیحه" که از اسرای خیبری بود (که نوبت جماع داشت و از ناتوانی رسول الله به
خشم آمده بود) دارالفانی را وداع گفت. بر خلاف علمای شیعه، بسياري از پيروان اسلام حنفي و شافعي بر اين باورند که پيامبر اسلام خود اين آيه و
دستورالعمل آنرا به عايشه داده است و با اين کارش ابوبکر پدر عایشه به سمت نخستين خليفه و يا جانشين پس از خود برگزيد.
تا آنجا که ما ميدانيم عايشه اين آيه را به پدر خود واگذار نکرد وگرنه پس از آن به عمر و سپس به عثمان ميرسيد، اينکه اين آيات در قرآني که در زمان عثمان و
بدستور او و براي نخستين بار گرد آوري شده نمي باشد نشان از آن دارد عايشه اين آيه را براي خود نگهداشته بود. ما ميدانيم عايشه اين آيه را به چوچوله خود
بسته بود و به همين دليل به جماع لاينقطع با بسياري از اصحاب پيامبر از انصار و مهاجرين گرفته تا وفدها پرداخت، اين گروه از ياران پيامبر به خوارج مشهور گشتند
و معروف ترين آنان طلحه و زبير مي باشند. پس جنگ جمل و کشته شدن طلحه و زبير بدست علی عايشه مدتی را در زندان علی گذراند، اما پس از آزادی به
شام رفته و به همسری معاويه در آمد و براي خشنودی معاويه اين آيه در اختيار وی قرار داد و تا هنگام مرگ علی این آیه در دست معاویه ماند.

*مفتاح الفرجین : همانگونه که قول داده بودیم اصل این آیه را به بیت آیت الله استمنا فرستاده ایم، اما از قرار معلوم ایشان در پی خطابه سیزده وجبشان که به
دیدار ایشان با امام زمان پرداخته بود در حصر خانگی بسر می برند. لذا از جناب رهبر وبلاگستان خواهشمندیم که یا امر به شکستن این حصر نمایند و یا خود
دست بالا زده تفسیری از این آیات نوشته به اطلاع امت همیشه آن لاین برساند.از تفسیر های جانبی از سوی سایر اهالی وبلاگستان نیز استقبال می کنیم.

** نهج الصفا : همانگونه که همگان دانند محمد کتابی بنام نهج الفصاحه دارد، نهج الصفا یاداشتهای روزانه آن حضرت است که هیجگاه منتشر نشده است، این
کتاب را عایشه پس از مرگ محمد بدون اینکه به کسی بگوید برداشت و سپس به معاویه سپرد. نسخه اصلی این کتاب در موزه شرق شناسی لندن نگهداری
میشود، و نسخه بدل آن در موزه دمشق موجود است، شایع است که پاره نوشته هایی از نهج الصفا در مدارس دینی و حوزه های علمیه تدریس می شود.


Saturday, March 08, 2003

هشت مارس روز جهانی زن بر آزاد زنان ايران زمین خجسته باد.


پیام شمر به مردان ایرانی
بیست و چهار سال آزگار است که بزرگترین توهین را از سوی سران حکومت اسلامی به خود پذیرفته اید، آری در چشم سران حکومت شما هوسرانانی بیش نیستید که چون این و آن آیت الله هر زنی را سوژهَ الجماع می بینید، بیست و چهار سال آزگار است که با سری افکنده در کنار دلبران، همسران، خواهران و مادران خود که در پوشش اسلامی چونان پنگوئني هستند در قاره هاي يخ زده، در کوی و برزن قدم برداشته اید و با این کارتان باعث خنده عالم و آدم بریش خود گشته اید. از قرار معلوم ککتان هم از این داستان نمی گزد و دسته گلهای دیگری هم به آب میدهید.
از شما چشمداشت اینکه بر علیه این توهین برخیزید را نداریم، با این سبیلهای از بنا گوش در رفته، با این ریشهای انبوه خود را فمینیست مخوانید. اشتباه میکنید یکمرد نمی تواند فمینیست باشد، اگر مردی خود را هوادار جنبش زنان میداند پروفمینیست نامیده میشود، کاری نکنید که مردم دنیا بیش از این به ریشتان بخندند، فمینیست بودن توی سرتان بخورد، دستکم به کودکان دختر و پسر خود به یک چشم نگاه کنید، دستکم یاد بگیرید که بخشی از کارهای خانه انجام دهید. دستکم یاد بگیرید که اگر روزی مادر، همسر و یا خواهرتان خانه نبود خوراکی برای خودتان و بچه هایتان بپزید، تر و خشک کردن کودکان هم پیشکشتان.

Tuesday, March 04, 2003

ايران را سراسر کربلا مي کنيم



دوست گرامی گيله مرد در پیام خود مينويسد:
شمر جان .
تو كه در صحراى كربلا ، آنطور مردانه و شمر وار !! سر حسين بن على بن ابيطالب بن حمار بن حمار را بريدى ، چرا اين ريقوى مافنگى بيمار زين العابدين را
به درك اسفل نفرستادى تا نسل اين شجره خبيثه از روى زمين بر داشته شود و ما گرفتار نواده ها ى آن نابكاران نشويم ؟؟؟
فكر نميكنى بابت اين كوتاهى كردن هايت بايد ترا مجازات كرد و محكوم ات كرد كه چهار صد بار دور حرم مطهر امام خمينى " م . ج " قدم آهسته راه بروى و
زير لب سوره " بقره " را براى همه ى گاو هايى كه هنوز به اسلام عزيز اعتقاد دارند بخوانى ؟؟؟
گرامي گيله مرد سبز انديش
داوريت را در مورد خودمان مي پذيريم اما محکومیت را نه، در روز عاشورا زين العابدين ناخوش خود را به موش مردگي زد و از نخستين کساني بود که لبي به شله زرد سيدالشهدا زد و ما هم ويرا بخشيديم، اينرا هم بگوييم که هنوز باورمان نمي آيد که خود تکثيري ميکروبي در توان چنين "جانور ناخوشي" و يا بهتر بگوييم به گفته شما "ريقوي مافنگي" باشد که اينهمه سيد پس بيندازد. بهررو اين بجاي خود که ما کارمان را درست به سرانجام نرسانديم، اما امت شله زرد خور، برهنه خرسند، آخوند نواز و انگل پرور هم اين وسط بي گناه نيستند هر سال کرور کرور پول بي زبان، بنام فطريه، خمس و زکات و هزار کوفت زهرمار ديگر به حساب سيدان مي ريختند، و همه ساله محرم و صفر را مانند پدر مردگان سر ميکردند و از پير تا جوان سيه مي پوشيدند.
شاهان ديوث ايران زمين از دوران صفويه تا اين آخري ممد دماغ، که همه ملت ستيز و آخوند پرور بودند، هم اين وسط بي گناه نيستند، مگر آن مردک کلاه بردار سر دودمان رضايي ها(پهلوي) که آوازه بيماري زمينخواري اش جهان را گرفته بود به زمينهاي موقوفه امام هشتم شيعان جهان نگاهی انداخت و از اين هم گذشته مگر هنگامي که کوري و کچلي در ايران بيداد ميکرد پول فراواني از حساب ملت ايران براي بازسازي و طلا کاري گور حسين ابن علي نفرستاد. مگر همين ممد دماغ خود را کمر بسته امام رضا نمي خواند و مگر به دست بوسي آخوندها از بروجردي گرفته تا کاشاني و شريعتمداري نمي رفت، مگر بخشي از بودجه کشوري را به سازمان اوقاف نمي داد که خرج سيدان و سيدزادگان کنند. اصلا چرا دور برويم مگر همينها خوشنامانی که اينروزها سنگ اصلاح طلبي در حکومت اسلامي را به سينه ميزنند، کم کمک نواده گان حسين ابن علي کرده و مي کنند. خب همه اش که نبايد گردن ما بيافتد. با اين همه مي پذيريم که کارمان را به درستي به پايان نبرده بوديم اما سوگند مي خوريم که اينبار کار را يکسره کنيم. و همينجا مي گوييم که:
ايران را سراسر کربلا مي کنيم.
به همت زنان و مردان آزاده ايراني، در سراسر ايران زمين و در هر شهر و روستا، بر هر کوي و برزن، کربلايي راه خواهيم انداخت و بر آستين کوته آستينان دستار بند از خرد تا کلان چوب خواهيم کرد.