Thursday, May 01, 2003



مینیمالیسم ادبی شمری

یکی از دستاوردهای پسا مدرنیسم در گستره ادبیات داستانی، کوتاه کردن داستان ها به کمترین شکل ممکن می باشد. نویسنده در این شیوه داستان نویسی می باید با کاربرد هنر نویسندگی و اسطوره شناسی پیام خود را کوتاه اما دربرگیرنده و پُر به خواننده برساند. ما نیز بخاطر اینکه از غافله فرهنگ و ادب جهانی که دیرگاهی است از کاروانسرای مدرنیسم خارج گشته و پا به کوره راههای پر از راهزن پسا مدرن گذاشته جا نمانیم دست به نخستین آفرینش ادبی خود در این گستره میزنیم. اما پیش هر چیز برای روشن شدن ذهن برخی از خوانندگان پیش مدرن ، واپسگرا، کودن ، نادان و یا بگفته قدیمی ها اُمل و اخلاقی ها که گمان برده اند ما بد سخنیم و در اینسو و آنسو برایمان کُرکُری خوانده و پارس می کنند، اینرا باید بیافزاییم که کاربرد واژگان اسلامی(دشنامها) از گونه مادر جنده، خواهر گاییدن، عمه جنده و ... از سوی ما به دلیل کاربرد نشانوار (سمبلیک) این واژگان می باشد. ورنه ما بر این باوریم که آدم هم چون دیگر جانوران به کنش جنسی می پردازد. و هرکسی داری مادر و پدری بیولوژیک است، و نیز براین باوریم که نسل بشر خوب یا بد فرآورده مادر کسده گی و خواهر کسده گی این جاندار است و اگر این جاندار آبرو میداشت می باید میلیونها سال از نابودی نسلش میگذشت.

پيش گفتار؛
اگر بخواهیم رخداد عاشورا را در ده واژه ، بگونه ای بنویسیم، که کار را به عزاداری حوزه های علمیه در شهر های کثیف شیعیان، تعطیل کردن بازار و افزایش قیمتها وبه زنجیر زنی،قمه زنی و سینه زنی اهالی این شهرها برای تفریح و سرگرمی دیگر اهالی کره خاک بیانجامد، چنین مینویسیم؛

داستان؛
نیمروز عاشورا گردن حسین را زدیم و خواهرش را گاییدیم.

No comments: