خجالت به امید میلانی، رویش سیاه
راستش را بخواهید این قضیه حماسه شله زرد خوران بخش نخست داستان بلندی با همین نامگو بود که می خواستیم در شمرنامه بیاوریم(چیزی در مایه ناسزا) که بنابر یاداشتهای دوستان گرامی آبی و کدوقلقلی ناچاریم آنرا در همان بخش نخست به پایان برسانیم چراکه سروته داستان با یاداشت این دوستان به هم ریخته است
دوست گرامی و مهربان آبی در می نویسد
"گرامی شمر.
من هرگز رای به اخراج تو ندادم و نخواهم داد و این را خودت نیز میتوانستی حدس بزنی. شورای مرکزی زوزه فقط من نیستم و لیست اعضا رو خودت دیدی رای نهایی جمع اینگونه بود نه من.اینکه چه شد که اساسنامه جدید نوشته شد هم دوراز ذهن نیست، اشخاصی شروع به پیاده روی روی اعصاب اعضا کردند و دلیل نوشته شدن آن بند دهم عدم درگیری با این اشخاص بود. تا حدی توانستیم متلک ها و توهین هایشان را تحمل کنیم ولی با آخرین روش که رویارویی مستقیم و نقد بودهم نتوانستیم متقاعدشان کنیم که دست از سرمان بردارند.اساس نامه 10 بندی را ول کن،اساس نامه ای که پاگنده نوشته واقعیست.
دلیل روی آوردن به این روشهاراهم در رفتار همان اشخاص جستجو کن ورنه در محفل قبلیمان گیره یاضایه هرگز به چنین مرامنامه هایی احتیاج نشد. زوزه سیاسی نیست، شاید در آینده افراد سیاسی نویس عضو شوندو سیاسی بنویسندولی در حال حاضر نویسنده سیاسی نداریم و نمیتوان سیاسی دانستش. نوشته من راجع به کدوقلقلی را هم اصلا متوجه منظورت نشدم. من نمیدانستم کدو کیست، چندی پیش در ایمیل برایم گفت کیست و شوک زده شدم. این چه ربطی به چشمه آمدن ومرام واشک عایشه دارد نفهمیدم راستش."
دوست گرامی کدو قلقلی هم نوشته است:
شمر گرامی
بنا ندارم که ناسزا را پاسخ دهم ولی برای تو بیش از آن احترام قائلم که سخن و رنجیده گی ات را نادیده گیرم. من چه هنگام به تو بی احترامی یا بی حرمتی کردم که سابقه را بر آن نهادی و نوشته ی مرا متوجه خود دانستی؟ سابقه ی بین من و تو تنها احترامی بوده است و بس.
کس دیگری چندی بود که به جد بر من ناسزا می بارید که از آن نیز گذشتم که هر کس اختیار صفحه ی خویش دار د و می تواند هر آن چه دوست می دارد چه ناسزا و چه به سزا در آن بنویسد.
من که باشم که بر او یا دیگری خرده گیرم. در سایت زوزه هم خود نیک دیدی که کسی بر همه دست اندرکاران توهین کرد و هر روز واژه های زشت تری را به کار برد که حاصل آن اساس نامه شد.
از کسی واهمه ندارم که بخواهم ریا یا تزویر کنم و یا عذر گفته بازگویم و یا به پوزش از نادانی خویش سر خم کنم. اما& به تکرار و اصرار می گویم که آن چه نوشتم هرگز خطاب ام به تو نبوده است. چرا که تو در زوزه به کسی توهین نکرده بودی و آن همه درافشانی ها از سوی دیگری بوده است.
آبی جان
خجالت به امید علمدار میلانی، رویش سیاه، که باعث شد ما در باره دوستی شما دچار دودلی گردیم، مگر ما کف دستمان بو کرده بودیم که بدانیم شما رای بر کنار نهادن ما نداده ای، اساس برداشت ما نوشته امید میلانی بود که می گوید " مطابقِ بندِ ۱۰ِ اساسنامهیِ جدید، از آنجا که دوستانِ انقلابییِمان دادِ پوستکلفتترینهایِ شورایِ مرکزی را هم در آورده بودند، و یکنفر هم نبود بخواهد جانبِشان را بگیرد، مجموعهیِ شورایِ مرکزی به اخراجِ نانا، شمر، خسنآقا و کنجکاو از سایت، و بنشدنِ آیپیهایِشان رأی داده است. جاکشها و مادرقحبهها درِشان را بگذارند، اگرنه برایِشان میگذاریم." (پررنگ نویسی از ماست)، ما باید از کجا می دانستیم که شما رای به اخراج ما نداده و امید میلانی دروغ می گوید؟
راستش از اینکه نوشته اید به اخراج ما رای نداده و نخواهید داد، هم خرسند گشته و هم اندوهگین، خرسندی برای داشتن دوستی به خوبی شما داریم و اندوهگین برای ابلهی چون امید میلانی که به این سادگی زين العابدين خواني نموده ، تمرین خرتوخری اسلامی کرده و افزون برجفتک پراني و دروغ گویی، به نمایندگی و حساب شما به ما دشنام داده و ناسزا می گوید.
اما بین خودمان بماند، در این میان شما هم زیاد بی تقصیر نیستید، فراموش نکنید که شما بعنوان عضوی از شورای مرکزی زوزه در برابر همه نوشته هایی که به گونه ای با شورای مرکزی آن ربط پیدا می کند مسئولیت دارید بنابر همین مسئولیت دربایسته بود که به گونه ای روشن و بی پرده با گفتاوردی که از امید میلانی آورده ایم مخالفت نموده و از دروغگویی امید جلو گیری می نمودی، اگر چنین بود بدون تردید این برداشت نادرست از سوی ما پیش نمی آمد و از سوی دیگر امید میلانی شما را آدم شمرده و به خودش اجازه نمی داد که هم در آنجا به حساب شما به ما دشنام دهند و از آن بدتر در جایی دگر چنین شله زردی بخورد که:
"ما که همه از همان آغاز اعتراف کردیم جوجهخور ایم، حالا اینهمه زور زده ای دوزارییَت افتاده؟!"
کاری هم به این نداریم که "جوجه خوری" در فرهنگ سیاسی پلیسی حکومت اسلامی از کجا سرچشمه می گیرد.
در باره داستان کدوقلقلی هم باید بگوییم چون خودمان از آن نوشته کدوقلقلی شوکه شده بودیم و مانند شما منتها از زاویه دیگر فکر می کردیم، گمان برده بودیم اشاره ات به نوشته ما بوده است.
کدو قلقلی گرامی
در اینکه شما را همیشه گرامی داشته ایم جای هیچ گونه تردیدی نیست ولی این گرامیداشت به معنای چشم پوشی از داوری و بررسی اندیشه شما نبوده است. سپاس از اینکه تاکید کرده ای رویکرد نوشته ات به ما نبوده است، ولی باید بدون رودربایستی بگوییم که برخورد به دیدگاه شما را شخصی نمی دانیم،
داستان برسر این نیست که دیدگاه کدوقلقلی دنباله منطقی نوشته ای نابخردانه و ستیزه جو به نظر می رسد که بدبختانه در پی آن آمده است. حتی داستان بر سر آن نیست که در آن به شمرهم ناسزا گفته شده است، بهررو ما هزار سیصد اندی سال است که ناسزا شنیده ایم، به شما قول میدهیم که حتی اگر شمر هم از این پاکسازی جان سالم بدر برده بود، بازهم به شما و اعضای شورای مرکزی زوزه برخورد می کردیم، چراکه دچار نابخردی گروهی گشته و پرنسیبها را زیر پا نهاده اید. در باره نوشته خودت تردیدی نداریم که اگر شما (کدوقلقلی) از جایگاه دیگری و یا در زمان دیگری به نوشته خود برخورد کنید آنرا نابخردانه خواهید یافت چرا که برای درستی بخش نخست آن کمترین دلیلی نخواهید یافت. امیدواریم تلخی آن نوشته ما را در برخورد به خودت به حساب ناپختگی و نارسی طنز نویسی ما بگذاری.
نا بخردی گروهی
دوستان گرامی آبی و کدوقلقلی می بینیم که هردوی شما برای توضیح و یا بهتر بگوییم توجیه برخورد اعضای شورای مرکزی زوزه در نوشته "اصلاحِ اساسنامهیِ سایت"به برخورد و رفتار کسانی بیرون از شورای مرکزی زوزه اشاره کرده اید و آنان را باعث برخورد نابخردانه شورای مرکزی زوزه دانسته اید که به گمان ما اشتباه می کنید.
1- روشن است که زوزه خود را از همان روز نخست به عنوان یک وبلاگ گروهی که به گونه ای دمکراتیک اداره خواهد شد معرفی نمود و اساسنامه اش هم قراردادی برای جلب همکاری و تنظیم رابطه با دیگران بود، تغییر یکشبه اساسنامه و بالاتر از آن زیرپا نهادن اساسنامه نو بوسیله اعضای شورای مرکزی کاریکاتوری دیکتاتورمآبانه از سوی این شورا می باشد. اینکه آبی به نامه پاگنده اشاره می کند از همه بدتر است، مگر پاگنده ولی فقیه است که اختیاراتی فراقانونی داشته باشد، پا روی حق نگذاریم گفتاوردی که از پاگنده در نوشته "اصلاحِ اساسنامهیِ سایت" آورده شده بود تصویری از پاگنده بمثابه ولی فقیه زوزه بدست می داد. یعنی کسی در میان اعضای شورای مرکزی پیدا نمی شد که این به این موضوع پی برده باشد که وظیفه اعضای شورا پیش از هرچیز پایبندی خودشان به قوانین است که خود ساخته اند.
2- کاری به این نداریم که شورا تعریفی از اخلال گر ندارد ولی یکی نیست که از اعضای شورای مرکزی بپرسد یک کاسه کردن و کنار گذاشتن چهارنفر که دستکم در باره هموند شدن در زوزه چهار دیدگاه گوناگون دارند چه معنی می دهد؟
نه خودمانیم در بین اعضای شورای مرکزی یک آدم حسابی پیدا نمیشد که بگویداین چگونه اخراج کردنی است که از این چهار تن اخراجی دونفر اصلا عضو سایت نبوده، یکی از آنها کنجکاو درخواست ادمین را برای هموند شدن (گرفتن شناسه) نپذیرفته و هیچگاه هموند نبوده، آن دیگری خُسن آقا اصلا زوزه را به تخم چپش هم حساب نکرده بود و حتی هنگام برخورد به یکی از نوشته ها در زوزه به آن لینکی هم نداده بود. بین خودمان بماند آیا اینکار مانند این نیست که انصار حزب الله، یک لیبرال یا دمکرات یا کمونیست را که انصار را به تخمشان حساب نمی کنند تا چه رسد به عضویت در آن، از سازمان انصار حزب الله اخراج کند. آخر این چگونه شورای است که مجموعه آن دونفر را که اصلا هموند زوزه نیستند اخراج می کند!؟ از خودتان می پرسیم آیا این نابخردی گروهی نیست؟
3- اینهم به کنار یعنی یکی نفر در میان اعضای شورا پیدا نمی شد که دست کم از کاربرد بی جای دشنام در نوشته رسمی سایت جلوگیری کند. آخر این چگونه شورای است که امید میلانی به نمایندگی از آن و به حساب آن شله زرد خورده به این و آن دشنام میدهد؟ اینها هم به جهنم ارمنی ها، کاربرد واژه شورای نگهبان و اصطلاحات سیاسی پلیسی حکومت اسلامی در این میان چه صیغه ای است؟
No comments:
Post a Comment