Sunday, December 07, 2003

جایزه شهامت به شیرین عبادی و تکلیف احسان نراقی


اصلا به کوری چشم سید محمد خاتمی(زج)، خامنه ای (مج) آقا امام زمان(عج) و سربازان بی پدر و مادرش و اصحابش از گروه های موتلفه اسلامی گرفته تا حزب مشارکت، جایزه دیگری به خانم شیرین عبادی داده شد، جایزه با شهامت ترین زن سال از سوی مجله لورا که نام غربی فاطمه الزهرا (فک) مسلمانان می باشد. حتما کسانی پیدا خواهند شد که بگویند: با شله زردهای که خانم عبادی از هنگام بازگشتش به ایران خورده، بیگمان این خانم بزدل ترین آدمی است که در دنیا پیدا می شود. در پاسخ پیشکی به این دسته از آدمها باید بگوییم اتفاقا همین شله زرد خوردن هایش بهترین دلیل شهامت ایشان است، مگر کشک است، آدم باید شجاعت قاطر را داشته باشد که نمایندگان سرسپرده رهبری دوره ششم مجلس شورای اسلامی را که حتی نتوانستند است یک لایحه فزرتکی در دفاع از مطبوعات دوم خردادی و خودیشان به تصویب برسانند را دمکرات و آزادیخواه بنامد، چنین شجاعت خرکی که جایزه نوبل را شایسته خاتمی بداند که بدون تردید جاکش ترین سیاستمدار این دوره حکومت اسلامی(البته پس از مقام معظم رهبری و رئیس مجمع تشخیص نظام) می باشد، در چه کسی بجز خانم عبادی می تواند یافت، از اینها گذشته کدام یابو را سراغ دارید که با دیدن حکومت اسلامی و دستاوردهای پلید آن در درازنای بیست و پنج سال، چنین شهامتی را داشته باشد که از علی(جک) بعنوان دمکرات نام برد و خواهان حکومتی علی گردد که دریک روز هفتصد یهودی بنی قریظه را گردن زد. نه خودمانیم اصلا شما کدام چهارپایی را سراغ دارید که با شهامت شیرین عبادی پیشکسوت تعزیه گردانی انتخاباتی شود و مردم به جان آمده از حکومت اسلامی به شرکت در انتخابات فرا خواند. بهررو خیلی شهامت می خواهد که مانند خانم شیرین عبادی به فرمان خاتمي گوش کني و وارد سیاست نگردی، پا توی نعلین آیات عظام نموده و فتوا بدهی، حکم ثانویه صادر بنمایی. از همه جناحهای حکومت ورشکسته اسلامی دفاع کنی و برای دور کردن ترس جن و ملت آزادیخواه صلوات بفرستی و از همه بدتر چپ و راست از همسازگار بودن حقوق بشر با اسلام سخن برانی و نترسی اگر از سوي يک روزنامه نگار تازه کارو ناآشنا به سياست جهاني در باره پرونده قربانیان کشتارهای زنجیره، کشتارهای سال 60 و 67 و مسئله فتوای قتل سلمان رشدی بوسیله خمینی (مج) مورد پرسش واقع شوی. نه خودمانیم شما بگویید، اگر این شهامت نیست پس چیست؟

البته پا روی حق نگذاریم، این جایزه می توانست به آقای احسان نراقی برسد، ایشان در شجاعت دست کمی از شیرین عبادی نداشته و بحدی شهامت بخرج می دهد که می گوید:"تصور مردم از حقوق بشر در ايران يا تصور كشورهاي خارجي از اين موضوع با واقعيات بسيار متفاوت و بدتر است. تحقيقات نشان مي‌دهد كه واقعيت به بدي و وخامتي كه درباره‌ي وضعيت حقوق بشر در ايران تصور مي‌شود‌، نيست.
نراقي در ادامه تصريح كرد: چرا ما كه بيش از سـي و چنـد زندانـي سياسـي نداريـم، تعدادشان براي ديگران بيشتر جلوه داده شده؛ اين امر حاكي از ناشـي‌گـري مسـووليـن است.
اين محقق و نويسنده با اشاره به جريان فوت زهرا كاظمي گفت: موضوع كاظمي به جايي كشيد كه كانادا دشمن‌مان شد و بيانيه‌ي شديدالحني در خصوص حقوق بشر در ايران صادر كرد. حقوق بشر جرقه‌اي است كه مي‌تواند باعث ايجاد حريق شود."

البته شهامت احسان نراقی از کبر سن وي ناشی می گردد و ایشان دستاوردهای درخشان حقوق بشر حکومت اسلامی را با نعش های لاجوردی و خلخالی و مرگ نابهنگام سعید امامی به گورستان فراموشی سپرده است و فاتحه اي هم برايشان خوانده است، خانم زیبا کاظمی از دیدگاه ایشان کشته نشده و فوت نموده و خانم زیبا کاظمی هنگام عکسبرداری از خانواده زندانیان سیاسی که در خیزش مردمی خردادماه دستگیر شده بودند بازداشت نگردیده و سپس کشته نشده است، از آنجایی که احسان نراقی سرگرم مسائل فرهنگ جهانی می باشد، خبر ندارد که تمامی مردم ایران زندانی سیاسی حکومت اسلامی به شمار می آیند.

تا یادمان نرفته اینراهم بگوییم که چند روز پیش عمرعاص عزیز میهمان ما بودند، هرچه آبجو قاچاقی داشتیم نوشیدند و سپس ودکاهای لهستانی مان را روی آنها سرکشید و گفتند شمرجان حسین ابن علی تصدقت، ملت ایران هیچگاه به تنهایی این روزها نبوده است، تمامی آدم کیری های مسلمان که تن پوش های گوناگون روشنفکری از ملی مذهبی گرفته تا فیلچسان گنده گوزی چون سروش و مردم فروشان پیشین را به تند دارند، از فیلمسازان مُحمل باف گرفته، تا شاعران مرثیه سرا، از تاجران فرش فروش اپوزیسیون خارج کشور گرفته تا تعزیه گردانهای تاریخدان، سمساران عتیقه شناس و "علافان غیر دولتی"* دست بدست یکدیگر داده اند، تا فرهنگ شهادت حسینی که همانا جاکشی سياسي باشد را حفظ کنند، چراکه همه آنان خطر را حس کرده و میدانند که کار این فرهنگ تمام است و اگر دیر بجنبند نانشان آجر خواهد شد..
کلاهمان را که داور کردیم دیدم عجب آبجوهای خوبی داشتیم و که عمروعاص پس از نوشیدن آنها، جان سخن را برایمان گفت.
شاشیدیم به فرهنگ پست و پلید شیعه گری با این فرآورده های کیری اش حنای اینان دیگر رنگی ندارد .

کار اینها تمامه


*"علافان غیر دولتی" همانا سازمان های غیر دولتی در حکومت اسلامی

No comments: