Monday, February 05, 2007

جوک

جوک
پیامهای یک دوست ناشناس:
سلام واقعا که خندیدم برای بی ظرفیتی ما ایرانی ها که هیچکداممان میانه رو نیستیم با این حرفها می خواهی عقده های خود را خالی کنی؟ خالی کن چون با لفاظی های تو چیزی از انها کم نمی شود راستی تو با چه جراتی از وقایعی نام بردی که در حد تو نیست...مطمئن هستم اون روزهایی که ما در جلوی دانشگاه تهران زیر مشت و لگد بودیم امثال تو در اتاق خود مشغول نوشتن چرت نامه ای دیگر بودندخوش باشی روشن فکر وبلاگت حتی ارزش اسم نوشتن من را هم نداردAnonymous 30.01.07 - 12:01 p

سلام من منتظر جواب خود شمر ؟؟؟ هستم نه ادم با شعوری مثل shghayegh که واقعا شعور و شخصیت از سر و روش می باره ... اگه فکر کردی با توهین می تونی منو مثل خودت کنی سخت در اشتباهی...در مورد کنجکاو هم باید بهت بگم.. من نمی تونم شما ها با چه اطمینانی اینطور صحبت می کنید ... واقعا تا حالا رفتی ببینی عقایدت درست است یا نه؟اینو هم بگم اونهایی که صداهای ما رو خفه کردند همون شمرها و یزیدهای زمونه هستند ... یادت باشه که اونها هم در زمون خودشون دیندار بودن البته دینی که الان این اخوندها دارند... شمر کسی بود که صدای قران خوندنش تا چند خونه می رفت.. کمی مطالعه کنید تا کورکورانه تقلید نکنید ... می دونم ساده ترین راه برای گذشتن از مطلبی رد ان است و بدترین راه توهین.. که شما هر دو راه را انتخاب کردید... موفق باشیدراستی باز هم فحش بدید کمی دلتون خنک بشه و عقده هاتون خالی بای بایAnonymous 30.01.07 - 9:36 pm

سلامچرا جواب ندادی نکنه قابل نمی دونی؟یکم جوک هم برای ما بگو؟!!Anonymous 31.01.07 - 8:45 pm
پاسخ:
دوست گرامی ناشناس، بی رودربایستی باید بگوییم که از کار آدمهای از قماش شما سر در نمی آوریم، شما که در نخستین پیام تلگرافی که برای ما گذاشته،ادعای میانه رو نبودن ما ایرانی ها را به رخ ما کشیده و بگونه ای میانه روانه در دوخط نیمی نوشته به نتیجه گیری های دلخواه خود رسیده و ناسزاهای خود را به پای ما ریخته اید.و دست آخر هم وبلاگ ما را شایسته نوشتن نام خود نمی دانید، دیگر چه چشمداشت از پاسخ را دارید.
اما در گرامیداشت شما پاسخی کوتاه میدهیم:رخداد کربلا بخشی از زندگی ماست، برداشت ما از این رخداد با برداشتهای دسته چندمی که شما از زبان این و آن آخوند شنیده اید توفیر دارد. اینکه سخن گفتن از این رخداد را در حد ما که شمر باشیم نمیدانید را به حساب ساده گی و خام اندیشی تان می گذاریم ما شمریم، سردار پیروز کربلا، روشن است که دیدگاهی حضرت عباسی باب دندان جنابعالی از این رخداد نداریم.
از اینکه جلو دانشگاه تهران کتک خورده اید، دلخوریم اما خودمانیم این کتک خوردن شما چه ربطی به ما دارد، که خودتان را بستانکار می دانید. مشت و لگد را سربازان امام زمان ، یا حسین گویان زده اند آنگاه شما یقه ما را چسبیده اید. وانگهی کتک خوردن از دست این بی شرمان فضیلتی نیست، که شما بر خود میبالید، مظلوم نمایی هم بخشی از فرهنگ حسینی است، اینکه بخشی از مردمی یک سرزمین برای رسیدن به حقوق خود بپاخاسته و هزینه ای هم در این راه بپردازند ستودنی است اما دلیل نمی شود دیگران را بدهکار خود بدانید.
بی انصافی کرده و مارا را با سران حکومت اسلامی سنجیده ای و نام شریف یزید و مارا با این همسنگی آلانده ای، ای جوان زبانت را گاز بگیر، اینوشته هم پاسخی برای شما خواهد بود.
در باره قرآن خواندن ما باید و دیندار بودن یزید باید بگوییم که گزاف می گویید.نخست اینکه ما محمد ابن عبدالله و کیشش را به تخم چپ شترمان حساب نمیکردیم چه رسد به اینکه به قرآن بلند بخوانیم و مخل آسایش در و همسایه بشویم . دوم اینکه یزید فرهیخته و چکامه سرا بود نه مسلمان و هنوز هم یکی از سرشناس ترین چکامه سرایان عرب به شمار می آید. حافظ چکامه سرای ایرانی دیوان خود را با تک بیتی از یزید ابن معاویه آغازیده است.
سبز و پایدار بمانی شمر

No comments: