Tuesday, December 14, 2004

مانی ها را دریابیم

مانی ها را دریابیم
چندیست که برپاکنندگان سايت مانيها، مريم هوله وهومن عزيزی دو شاعر ایرانی باشنده سوئد به همراه فرزند خردسالشان، از سوی کارچاق کنان حکومت اسلامی به مرگ تهديد شده اند!! آنان را در برابر این تهدیدها تنها نگذاریم!!


مدت‌هاست که ما را به مرگ تهدید می‌کنند. بله مدت‌هاست که نمی توانیم آزادانه از اتاقی که در آن پنهان شده‌ایم، بیرون برویم. چندین ماه است که این وضع ادامه دارد اما دم نزدیم چون نمی‌خواستیم تهمت بخوریم. تهمت بازی درآوردن برای شهرت و هیاهو کردن که بسیاری از این راه زنده‌اند! اما پسر کوچک مان بیش از این تاب زندان را ندارد. دوستان مهدکودک اش را می‌خواهد، می‌خواهد باز هم به مهدکودک برود و بازی کند، از تنهایی و در اتاقی کوچک با چند اسباب بازی وررفتن خسته شده است. نور می خواهد و دیدن یک انسان غیر از پدر و مادرش!

Sunday, November 14, 2004

میگويند: ما اهل کوفه نيستیم، جرج بوش تنها بماند.
می گويیم: ملتی که به اميد آمريکا نشست، شب زندان ابوغريب می خوابد.

عمروعاص


Saturday, November 13, 2004

نامه سرگشاده شمر به ابطحی

نامه سرگشاده شمر به ابطحی


حضرت حجهَ السلام و المسلمین محمد علی ابطحی
تردیدی نداریم که نام مبارک ما تاکنون به گوش آن حضرت خورده است و اگر خدای ناکرده تاکنون وبلاگمان را نخوانده اید امیدواریم که دستکم از شمرکار ما در نیمروز عاشورا که همانا گاییدن خواهر سیدالجاکشین حسین ابن علی در کربلا باشد آگاه باشید.با این تفاسیر اگر باز هم مارا به جا نمی آورید ما همان کس هستیم که با گاییدن خواهر سید الجاکشین(سیدالشهدای پیشین) در کربلا، نان روضه خوانی جلو شما آخوندان شله زرد نشناس انداخت، باری از هر چیز باید بدانید که در ادبیات شمری ما مسلمانی برابر نهاد مادر جندگی می باشد و تنها بخاطر عفت کلام شما را بجای "حجهَ مادرجندگی مادر جندگان" حجهَ اسلام والمسلمین خوانده ایم، این نوشته را هم برای احترام به یاسر عرفات و دو بطر آبجو لهستانی که در دمشق با وی نوشیدیم می آوریم ورنه خزعبلات آخوندی شما را به هیچ نمی شمریم،
ابو عمار
بی رودربایستی بنویسیم:گُه آریل شارون که از گُه سگ نجس تر است به قبر اجداد سران حکومت اسلامی و بویژه روح پشم آلود روح الله موسوی خمینی باد! آخر خُنکی و مسلمانی هم حدی دارد، شما آخوند جماعت آدم بشو نیستید، شرم سرتان نمی شود حیا خورده و شرف را ریده اید، مسلمانزاده یاسر عرفات کجا و خمینی (مج) کجا، خجالت نمی کشی که ایندو را به هم ربط داده و باهم می سنجی، یاسر عرفات نشان اراده ملی مردم فلسطین برای دستیابی و رسیدن به کشور فلسطینی با حاکمیت ملی است، زندگی عرفات و وجود او سرشار از عشق به ملت رانده شده فلسطین بود، او همیشه در کنار ملت خود بود و برای آنان زیست، آرمان عرفات ناسیونالیسم فلسطینی بود و برای رسیدن به آرمان خود و مردمش از هیچ کوششی دریغ نکرد. آری عرفات نه تنها نشان امید ملتی رانده از کشور خویش برای رسیدن به حاکمیت ملی است بلکه روشن کننده آذرخش امید در دل همه ملتها و شهروندان رانده شدگان از سرزمین خویش است،عرفات براي خودش شمري بود.
خميني -مج
امام تو اما نشان پستی وطن فروشی است خمینی همه چیز را فدای نظام اسلامی خود نمود، او از نخستین هنگامه بازگشتش به ایران تاکید کرد که به کشور و مردم ایران هیچ علاقه ای ندارد، برای شهروندان آن کشور که از روی نادانی ویرا به رهبری پذیرفتندند کمترین احترامی را قائل نبود، امام تو زیر آب حاکمیت ملت به سرنوشت خویش را زد، نه تنها حقوق ملی و شهروندی مردم ایران پامال نمود بلکه با سپردن بیش از چهل هزار تن از فرزندان ایران زمین را به جوخه های مرگ روی چنگیز و اسکندر و دیگر دشمنان ایران زمین را سپید نمود.امام خميني(مج) جام زهر را نه به خاطر منافع کشور ايران بلکه براي حفظ حکومت پليد اسلامي اش سرکشيد و ديديم که مزه امام تو هنگام نوشیدن جام زهرش کشتار همگانی زندانیان سیاسی در سال شصت وهفت بود، امام تو کشور و ملت را فدای نظام پلید اسلامی اش نمود.
امام تو حتی اسلام عزیزش را به تخم نداشته احمد آقا به شمار نمی آورد، داستان مک فارلین، کلت و انجیل اهدائی رونالدریگان با چاشنی اسلحه اسرائیلی در سال شصت و دو نمونه کوچکی از مادرجندگی امام امت است،
فراموش نکنیم که در آن هنگام رانده شدگان فلسطینی در لبنان از هرسو مورد حمله قرار می گرفتند و جنایات امل و حزب الله دستپروده حکومت اسلامی بر علیه اردوگاه های پناهندگان فلسطینی در لبنان دست کمی از جنایات شارون و فالانژیستها در صبرا و شتیلا نداشت.

Sunday, November 07, 2004

شله زرد های دوم خردادی

شله زرد های دوم خردادی





کسانی که با دیدگاه شمری ما کمترین آشنایی داشته باشند به نیکی میدانند که ما به شله زرد خورانی از قماش حسین درخشان و شله زردهایی که در دفاع از حکومت اسلامی خَمره می کنند پشیزی ارزش نمی گذاریم و آنان را حتی به تخم چپ شترمان که تازگی ها از پنچرگیری آورده ایم بشمار نیاورده و نمی آوریم.
اینکه هر از چندگاهی به نوشته های مادر جنده ای از قماش او می پردازیم، بیشتر برای شاشیدن به دین مبین اسلام و حکومت اسلامی است که وی جان و مال و ناموس خود را در راه دفاع ابلهانه از آن پاره نموده و چرندیاتی را بافته و سر هم می کند که ابوالفضل العباس با آن دستان بریده را وادار به بشکن زدن نموده و امام حسین با آن تن بی سر به رقص بابا کرم.

دوم در خرداد آمریکا
در نوشته پیشین مان از معجزات مفتاح الفرجین در انتخابات آمریکا و جمهوری خواه شدن سلطنت طلبان و دمکرات شدن مسلمانان سخن به میان آورده بودیم، از قرار معلوم این مادر مرده آن نوشته ما خوانده است ولی از آنجایی مسلمانزاده است از آن سر در نیاورده است ورنه دست کم چنین شله زردی را نمی خورد که گزینش رئیس جمهور در آمریکا را با دوم خرداد و کُس کلک بازی های حکومت اسلامی قاط بزند و در ادامه آن به دفاع از حکومت اسلامی در ایران برخیزد.
یکی نیست به شله زرد خور بگوید آخر گزینش رئیس جمهور در آمریکا کجا و سیاه بازی های حکومت اسلامی کجا. قباحت دارد، این چه شله زردی است که می خوری، کس و شعر "رای اولی ها" پیشکش ولی اینکه می نویسی "راستی، چقدر شبیه دوم خرداد شده انتخابات آمریکا: آدمی گمنام ولی محبوب بین جوانان و زنان در برابر کسی که تقریبا تمام حکومت از او دفاع می‌کند." دیگر پایان کارست، قربان عقل آخر مسلمان، مگرحکومت آمریکا ولایت فقیه دارد؟ شورای نگهبان دارد؟ مجمع تشخیص مصلحت دارد؟ که آنرا به دوم خرداد ربط می دهی؟ نه همه اینها را به ساده لوحی ات می بخشیم اما از خودت پرسیده ای که دوم خرداد چه ربطی به دوم نوامبر دارد؟

قضیه مسلمان بودن بوش و کری
جوانک زردنبو، اینکه ما بوش و کری مسلمان نامیده ایم، اینکه داستان لیله قدر و نزول قرآن و گزینش رئیس جمهور آمریکا را علم کرده ایم، اینکه پنتاگون را از یکسو به قبر پنج گوش سید الجاکشین حسین ابن علی واز سوی دیگر به پنج تن آل عبا پیوند داده ایم و... برای به ریشخند گرفتن اسلام، شاشیدن به حکومت اسلامی و بویژه دین و عقیده و ایمان آدمهای از قماش تو می باشد، ورنه آمریکایی جماعت کجا این حرفها کجا، این ینگه دنیایی ها یی که به قبر علی ابن ابی طالب در روز روشن شاشیده و آنرا به توپ بسته اند را نمی شود به همین سادگی ها دوم خردادی کرد.

سگ جرج بوش و جد خامنه ای
یکی نیست به این هالو بگوید: سره پیازی یا کونه پیازی که می خواهی برای شهروندان کشور دیگری تعین تکلیف کنی که به کی رای بدهند یا به کی رای ندهند، در اینکه جرج بوش مادر جنده است تردیدی نیست، اما سگ جرج بوش به رهبرت سید علی خامنه ای که هيچ بلکه به همه اجداد(مج) بزرگوارش شرف دارد، آخر به تو چه که بوش پاسپورت داشته یا ندارد، الکل می نوشد یا نه، خدا با او حرف می زند یا نه، دست راستی هست یا نه.
چرا در باره رهبر خودت نمی نویسی چرا نمی نویسی که:

خامنه ای مانند دیگر آخوندها تا پیش به قدرت رسیدن حکومت اسلامی، از گدایی آشکار و نهان، از مار گیری و فروش دعای نیش عقرب گرفته تا مرده خوری و جاکشی(عفافیگری)، از روضه خوانی و قرائت قرآن گرفته تا خمس و زکات صدقه خوری روزگار می گذارنیده و از قم و شاه عبدالعظیم گذشته به هیچ کجای ایران سفر نکرده بود.

خامنه ای چون دیگر آخوندان معتاد به تریاک است و ملت ایران از زن مرد گرفته تا پیر جوان از دست او و دیگر آخوندها به عذابند.

بدون شوخی نه تنها نماینده خداست و از تخم تره رسول(مج) او بلکه به گونه ای رسمی در قانون اساسی حکومت اسلامی لقب ولی فقیه را گرفته و بنا بگفته آیت الله جنتی هر هفته باتفاق اعضای شورای نگهبان با امام زمان(مج) در باره امور مهم مملکتی دیدار داشته و لیست انتخاباتی مجلس هفتم را هم از امام زمان (مج) گرفته است.

با آنکه یک دست بیشتر ندارد دست راستی ترین گروها مسلمان آنقدر انگولش می کنند که بسیاری از تصمیم گیری های خامنه ای مبنی بر مخالفت با مردم ایران، کشتار مخالفان، حمله به دانشجویان و به آتش کشیدن خوابگاه آنان و پرتاب آن به بیرون یا زهرا گویان، کتک زدن و سنگسار زنان و اعدام کودکان و .. کاملا خاستگاهی اسلامی دارد.

خامنه ای دومین رهبر حکومت اسلامی که مدرک کیری قرآنی دارد، و تنها از اصول نجاسات، آداب طهارت، رسوم جماع با محارم و دیگر جانوران سر در می آورد و از کشور داری تنها چاپیدن آنرا می داند و بس.


باری هدف از این نوشته این بود که بگوییم ما حسین درخشان را به تخم چپ شترمان نمی شمریم و با وجودی که او را مادر جنده ای مسلمان میدانیم که نان را به نرخ روز می خورد، دلیلی نمی بینیم کسی بیایید و در پشت نام دیگری پنهان گشته و به او برخورد کند. دیده ایم که در بخش دیدگاههای شمرنامه کسی در پشت نام بائوبا پنهان گشته و به حسین درخشان تاخته است، که به گمان ما کاری ناشایست و نابخردانه است.

یاد ابن ملجم مرادی را گرامی میداريم

Sunday, October 31, 2004

مفتاح الفرجین

چندی پیش رونویسی از مفتاح الفرجین را برای پای نویس یکی از نبشته هاي خُسن آقا فرستادیم و ناخواسته زمینه سردرگمی امت همیشه آنلاین را فراهم آوریم بگونه ای که از یکسو برخی از خوانندگان خُسن آقای خواستار ترجمه ای از مفتاح الفرجین گردیدند و برخی هم از سوی دیگر، نزول این آیه به ما نسبت دادند. در پاسخ به درخواست و برداشت ایندسته از دوستان باید بگوییم، که مفتاح الفرجین هم مانند دیگر آیات قرآنی مشتی چرت و پرت به زبان عربی است که در قوطی هیچ خرازی عرب زبان هم پیدا نمی شود، به هیج زبان زنده دنیا هم قابل برگشتاندن هم نیستند، چرا دور برویم حتی بسیاری از عربهای مسلمان هنگام خواندن قرآن زبان مادری خود را فراموش می نمایند و از چرند و پرندیات قرآنی سر نمی آورند و رنه آدمی یا می بایست مغز ذوالجناح (قاطر سیدالجاکشین حسین ابن علی) را خورده باشد که موجود پلید، زورگو، قلچماق، سرکوبگر و خون ریز و مادر جنده ای بنام الله که دست کمی از جاکشها ندارد و از قضا در جابجای قرآن به جاکشی برای محمد ابن عبدالله اقرار نموده را بعنوان خدای خود بر گزنید و یا اینکه بجای مغز شله زرد در کله داشته باشد. باری ترجمه تحت الفظی و بند به بند این آیه چنین است:
بسم الله القاسم الفرجين و الرحمن الذکرين (بنام خدای درهم کوبنده کُسها و بخشاینده کیرها) الم.(الف لام میم رمزی بین الله و محمد است که جابجای قرآن آمده،کوتاه شده" ای لکاته مادر" که الله برای عفت کلام بجای "ای مادر جنده" در خطاب به محمد بکار می برده که منظور الله جنده گری های آمنه مادر محمد است (1)يا اطول الذاکرين، يا مفتاح الفرجين،ای دارنده درازترین کیرها، ای گشاینده همه کُس ها.(2) الحمدالله الذي خَلَقَ الفرجين و الذاکرين و خلق المعقدين و ما في المعقدينسپاس خدای آفریننده کُس ها و کیرها، آفرینده کونها و آنچه در کونها ست(منظور گُه می باشد)(3) ادخول بسمک ربي اَسخُر بسمک الذي و لا خوف من الباب المنفرجهَ الفَرَجيّن و لا تعجيل في التقارب فی الباب المعقدينبنام الله برو تو کُس و بنام او (کُس را) تسخیر بکن، از کُس گشاد هراس بدل راه مده، و در وارد گشتن به کون شتابان مباش (4) واللهُ يُحبُ الحـادهَ الفرجين ، الله کُسهای تنگ را دوست دارد(5)الله سخر لکم کُلُل الفرجين وما في المعقدين ، الله تسخیر کننده همه کُس هاست و هر آنچه در کونهاست.
همانگونه که از مجموعه آیات قرآنی و بویژه آیه مبارکه مفتاح الفرجین بر می آید شباهت زیادی بین الله خدای مسلمانان و "کیر"(ع) وجود دارد، پدیده ژاپن اسلامی از همینجا آب می خورد، زیرا در ژاپن شیعیانی هستند که در مراسم تاسوعا و عاشورا بجای حمل علم و کتل حسینی علمی از کیر بنام هیبت الله بدوش می کشند، از شباهت کیر به الله که بگذریم شباهت کیر به امام حسین به میان می آید که بنا به گفته حاج شیخ لواط الدین قزوینی خودمان شباهت های زیادی بین ایندو وجود دارد از آنجمله قیام در برابر بی حجابی و بریده شدن سر، نه اینکه بخواهیم نعوذ بالله به کیر اهانتی کرده باشیم اما همانگونه که پیشتر ها گفته ایم مسلمانان همه آدم کیری هستند جون دینشان و خدایشان کیری است. ای کاش رهبر فرزانه خودمان بودند و تفسیری بر این آیه می نوشتند.

مسلمانان دمکرات و سلطنت طلبان جمهوری خواه.

اکنون که سخن از مفتاح الفرجین به میان آمده بد نیست نگاهی به گزینش ریاست جمهوری در آمریکا بیاندازیم و رابطه آنرا با مفتاح الفرجین پیدا کنیم، همانگونه که پیشترها عمرو عاص گرامی نوشته بود بوش از کری مادر جنده تر است و کری هم از بوش، دلیلش هم مسلمان بودن هردوی آنهاست، ورنه دلیلی ندارند که مسابقه انتخاباتی خود را به شب اول قدر بیاندازند که شب نزول قرآن و مفتاح الفرجین است کاری هم به اینکه مدل نقشه ساختمان وزارت جنگ آمریکا پنتاگون از روی قبر پنج گوش سیدالجاکشین حسین ابن علی برداشته اند نداریم، وانگهی اینان دست کمی از سران حکومت اسلامی که انتخابات خود را به ماه محرم و صفر و ایام شله زردخوری شیعیان انداختند ندارند، اصلا چرا دور برویم هرگاه که هنگام انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا میشود قول کیک و کلت و چماق بین رهبران حکومت اسلامی و نامزدهای دوگانه ای ریاست جمهوری آمریکا رد و بدل گردیده در پی گزینش یکی از آنان با پادرمیانی بازارمشترک اروپا سروکله کشیشی با کیک و کلت و اسلحه اسرائیلی دریک دست و انجیلی در دست دیگر پیدا گشته و همه را به امام امت مادر جنده پیشکش نموده و در عوض نسخه ای تبرک شده از مفتاح الفرجین برای رئیس جمهور برگزیده آمریکا می برند، نمونه اش هم داستان رونالد ریگان(قدس سره) با روح الله خمینی(مج)، که به ایران گیت معروف گردید.باری چندی پیش که عمروعاص مانند همیشه مست بود می گفت اوضاع جهان با این انتخابات آمریکا چنان تخمی شده است که مسلمانان دمکرات گشته اند و سلطنت طلبان جمهوری خواه.

یاد ابن ملجم مرادی را گرامی میداريم


Saturday, October 02, 2004

دشمن

دشمن

باز هم حکومت اسلامی مشتي مزدور آبرو باخته را در دفاع از اسلام ناب محمدی شان راه انداخته که چهره پليد اسلام را پاک نشان دهد.
آدم کشان و چماقداران ديروز، امروز ضد خشونت شده اند. نگاهی به نامشان بياندازيد. باز هم يک مشت جاکش مسلمان راه افتاده اند تا برای اسلام پليدشان آبرو دست و پا کنند و می خواهند ما هم باور کنيم. شرم دارد، شما که از خشونت در عراق، اسرائيل و چچن نام برده ايد چرا حکومت ايران را که پليدترين و خشن ترين حکومت های اسلامی جهان است را از قلم انداخته ايد؟ چرا برای خشونت زدايی زمين و زمان و همه دولت های جهان را فراخوانده ايد، مگر "دولت" اسلامی تان را؟ می ترسيد مشمول رحم الهي گرديد و حکومتگران مسلمان چوب الله به کون تان کنند و يا از گذشته تاريکتان در هراسيد؟

بسيار نيک، امروز که شما ضد خشونت شده ايد، پس چند نکته را برای ما روشن کنيد.
1- نقش شما در برپايی و ادامه خشونت در اين 25 سال گذشته حکومت اسلامی چه بوده است. اگر يادتان نيست، مطمئنيم در يک دادگاه دادگر به يادتان خواهند آورد.
2- نقش خمينی همچون بنيان گذار حکومت فاشيستی اسلامی و يکی از خشن ترين حکومت های جهان چيست؟
3- نقش شما در خشن ترين کشتارهای سالهای 60 چه بوده و يکايک شما در کجا قرار داشته ايد؟
با اين که می دانيم شما هيچ گاه پاسخ گوی اين پرسش ها نخواهيد بود، برای ما روشن است که شما تنها می خواهيد دست خونين حکومت اسلام در ايران را در همه خشونت هايش در گذشته و اکنون بپوشانيد و از چهره حاکمان کنونی ايران دفاع کنيد و به مردم جهان و ايران نشانی نادرست داده و بگوييد که بعله:
اسلام دين خشنی نيست و حکومت کنونی ايران حسابش از خشونت مسلمانان در جاهای ديگر جهان جداست. بدين سان همچنان می خواهيد به خرده خوری تان از سفره به يغما رفته ملت ادامه دهيد و اين حکومت فروپاشيده مشتي دزد و آدم کش را قانونی جا بزنيد. اما بدانيد دست شما خوانده شده و حنای شما برای مردم ايران رنگی ندارد.
شما می گويید جنايت زير پوشش نام اسلام بوده. اين را برای مردم ايران نگوييد که کالای تان خريدار نداشته و ندارد، با اين سخنان حتی نمی توانيد نا آگاه ترين مردم را هم فريب دهيد.

شما از دشمنان نام برده ايد؛
"استفاده از امكانات وسيع خطر موهوم اسلام - Islam fobia - را تبليغ می‌كنند، گروگان‌گيرى زنان و کودکان و آدم‌ربايى و سربريدن شهروندان غيرنظامى و افراد بى‌گناه تنها آب به آسياب ريختن دشمنان مراكز سياسی و تبليغاتی ضد اسلام و مسلمان و برنامه‌ها و اهداف آنان است."
و باز هم می گوييد: "بار ديگر تاكيد می‌كنيم كه چنين رفتار و كرداری هيچگونه ارتباطی با اسلام ندارد، و خلاف آموزه‌های اسلامی و ارزش‌های قرانی و نيز منافع مسلمانان جهان است. "
اين از بدبختی و دروغ گويی شما است که به دنبال دشمنی موهوم می گرديد. اين شما هستيد که به دنبال دشمن خيالی می گرديد و آگاهانه هم اين کار را می کنيد، نان تان را از اين راه می خوريد. اگر هم نادان باشيد، و اگر اسکيزو فرنی رهبرتان (مج) به شما سرايت نکرده باشد ، بزرگترين دشمنتان خودتان و ايدئولوژیی تان است.

بگذار روشن تان کنيم، تا آنجا که ما می دانيم، دشمنان شما، مردم ايران و ما شمريان هستيم که به اسلام تان از محمد (مج) تا رهبر پيشین و پسين تان ريده ايم و اسلام کيری تان را يکی از بازدارندگان پيش رفت مردم در سراسر کشورهای اسلام زده می دانيم. آری ما دشمنان شما هستيم و نه غرب و حکومتهاي غربي که با همه شما زد و بندهای آشکار و نهان دارند. مردم ايران دشمنان شما هستند که با گذشت 25 سال با گوشت و پوست شان تازيانه های حماقت شما را به جانشان فرو آمده است و فرزندانشان را در کشتارهای بزدلانه و نابخردانه تان بی نام و نشان گور کرده ايد. مردم عراق هم که تازه با نام و ايدئولوژی شما آشنا شده اند، کودکان شان ديروز در قتل عام های شما پوفيوز های مسلمان، به خون نشست. آری مردم ايران دشمنان شما و حکومتتان مي باشند. اين دين نکبت بار شما و کساني از قماش شماست که از افغانستان زخم خورده را پس از گذشت پانزده سال فرمان روايی اسلامي ويرانه ايی ساخت، اين برادران ديني شمايند که به سنت محمد(مج) اسيران را سر مي برند، اين اخوان مسلمان شمايند که در الجزاير دست به کشتار زنان و کودکان مي زنند، اين پيروان راستين محمد(مج) هستند که کودکان را در روسيه به گروگان گرفته و مي کشند و اين پيروان اسلام ناب محمدي هستند که در پاکستان مانند گرگ و شغال به جان يکديگر اوفتاده اند، چون شما خون خوران و آدم کشان حتی چشم ديدن يکديگر را نداريد، چه برسد به بيگانه ( از صدر اسلامتان بگير تا به امروز، هميشه همين بوده ايد و خواهيد ماند از اختلاف شيعه و سني بر سر باغهاي فدک گرفته تا جنگ و درگيري بين دستجات شله زرد خور حسيني). شما هميشه تشنه گان زر و زور بوده ايد اين را در نگاهی گذرا به تاريخ 1400 ساله اسلام تان به خوبی خواهيد ديد.
پس خيالتان راحت باشد که اين تراوش منی از کيرمغز تان به درد مردم ايران نمی خورد، شايد تنها خريدارش هم همان دکانداران ديپلماسی و زد و بند کنان حرفه ايی در غرب باشند، همان ها که به کمک شما (و دارايی به تاراج رفته مردم ايران) در سرپا نگه داشتن اين جنازه پوسيده ياری می رسانند. :
آری شما بزه کاران مسلمان دشمنان جامعه بشری هستيد، از آن شيخ های میلياردر عربستانی تان گرفته تا القاعده و لشکر مجاهد کفرستيزش، از طالبان و اميرالمومنين آن ملا عمر واحدالعين گرفته تا ان ثار حزب الله و رهبر آن سيدعلي واحداليد، از اوباش قداره بند تان گرفته تا شما مزدوران مصلح اش.

برنامه و اهداف ما "دشمنان" راستين شما نيز روشن است؛ ريشه کن کردن اسلام و همه نمودهای آن در جهان و به ويژه در ايران. شما آن چنان به کشور گند زديد و کشتار کرديد که هيچ ارتش بيگانه ايی هم اين چنين غارت گر و گستاخ نمی توانست انجام دهد. آری ما هم (آنچه را که شما می خواهيد روی آن را بپوشانيد و آن چهره اسلام تان است )را محکوم می کنيم و با اندکی دست کاری در جمله تان اين چنين می گوييم: "شيوه‌هاى غيرقابل قبول اعلام و اين اعمال زشت و غيرانسانى [مسلمانان] را به شدت محکوم می نماييم."

پيمان ما با شما هم اين است؛
آن روزی که، شما شرم سار از جنايات (که امروز از گفتن آن سر باز می زنيد)، پرده برداريد، نزديک است.

عمرو عاص/شمر



Sunday, September 19, 2004

ننگ امروزی شدن

ننگ امروزی شدن
نه! در شان خودمان نمیدانیم که شمرنامه را حتی برای یک آن هم که شده "امروز" بنامیم، ما کجا و زندانی کردن اندیشه در پشت خطهای قرمز حکومت اسلامی کجا؟ خنده دار نیست! ما که به سرتا پای حکومت اسلامی و بنیان گذاران آن از جمال محمد رسول الله(مج) گرفته تا پنج تن آل عبا ریده ایم کجا و اینکه از نوشته کسانی نسخه برداری کنیم که در چهارچوب نظام اسلامی بگونه ای مینویسند که مبادا به پر عبای رهبر آن برخورد کند کجا؟ ما که گردن سید الجاکشین حسین ابن علی زده و خواهرش را گاییده کجا و خود را پیرو خط مادر جنده ای از قماش خمینی خواندن کجا؟
آنقدر می دانیم و آگاه هستیم، که وارد بازی کسانی نشویم که نه تنها حقیقت را فدای مصلحت کرده اند بلکه پا را از فرومایگی فراتر گذشته و هر حقیقتی را فدای مصلحت نظام اسلامیشان کرده اند. امروزیان کسانی هستند که پریروز در بیشنه جنایات حکومت اسلامی از سرکوبهای سالهای شصت و شصت و هفت شرکت کرده اند و بخشی از دستگاه سرکوب حکومت بوده اند و دیروز و امروز با قداست بخشیدن به چهره کریه آدمکشی چون خمینی، ابلهانه کوشش در حفظ حکومت اسلامی دارند.
دفاع از حق آزادی اندیشه و بالاتر از آن آزادی گزینش مردم در خواندن اندیشه های به نوشتار در آمده گوناگون، والاتر از آنست، که خود را حمال اندیشه پلید کسانی کرد که خواب سالهای طلایی" وحدت کلمه" امام خمینی(مج) را می بینند.می توان به دفاع از آزادی اندیشه و سخن پرداخت بدون اینکه از نوشته های بی مایه امروزی های پیروی خط امام دیروز نسخه برداری کرد.

محدود کردن مبارزه برای آزادی سخن و اندیشه به ستیز فردی با آدمی چون مرتضوی و یا حتی خامنه ای کار فرومایگان و نابخردان است، چرا که مرتضوی و خامنه ای تنها مهره های کوچکی از دستگاه حکومت اسلامی می باشند، حکومت اسلامی و قانون اساسی آن که بر ولایت فقیه استوار است که مردم را گروهی نادان می انگارد که به قیم و ولی نیاز دارند که برای آنها تصمیم بگیرد که کدامين انديشه به نوشتار در آمده را بخوانند و يا نخوانند.

Saturday, September 11, 2004

دو نکته و چند شوخی


دو نکته و چند شوخی

گفت آوردی از نوشته دوستمان شادی شاعرانه که کم کم داشتيم از نوشته هايش خوشمان می آمد، را در اين جا می خوانيم.
"اگر خامنه اي ، خاتمي ، قاليباف يا هر کس ديگري نتواند در مقابل اينها [گويا اداره اماکن]بايستد و اين اعمال را به شدت نفي و محکوم نکند و با خاطيان به مبارزه بر نخيزد ، فاتحه اخلاق ، دين ، مرام و معرفت ، بدون هر گونه فرصت جبراني ، از اساس خوانده خواهد شد .. "

تنها دو نکته به دوستمان؛

فاتحه دين؛ با و پس از به روی کار آمدن اش در ايران که همانا وظيفه اش از ميان بردن خودش است را به انجام می رساند. آنچنان که می بينيم از درون پوگ شده و عريان خويش را به نمايش می گذارد. پس ما نگران اش نباشيم و فاتحه اش را از همان نخستين روزهای قدر قدرتی اش با هم خوانده ايم.
فاتحه اخلاق؛ نگران اخلاق نباش، اخلاقی که بر پايه دين باشد روزگارش به سر آمده يا به زبان شمری بگوييم ما شاشيديم به آن اخلاق که اسلام نماينده گی اش را می کند. حکومت اخلاق گرايان و اسلام هزار رو هم همين است اخلاق اش را به نمايش می گذارد، آن ها که به دنبال اسلام ديگری می گردند، يا فريب کارند و خود و مردم را می فريبند و يا تبه کار. اگر زمانی مارکس بر اين باور بود که دين افيون توده ها است چون آن ها را به خلسه می برد و دل شان را به جهانی بهتری/بهشتی (در مورد اسلام با حوری و غلمان) خوش می کند و آنها را از مبارزه برای گرفتن حق شان در اين جهان باز می دارد و در خدمت زور مندان است، در مورد حکومت اسلام ( که امروز هم در قدرت است و هم ايدئولوژی حاکم)، بايد بگويم که اين دين توده ها را افيونی* می کند، چون خود هم چون افيون کار گر نبود و خيلی زودتر از اين ها دست اش رو شد، ناچار به قاچاق افيون و پخشش در ميان توده ها دست يازيدند. افزون بر اين ها دينی که بنيادش بر پايه دروغ (خدعه) گذاشته شده، به دنبال اخلاق نبايد گشت. آن مردک روان نژند هيچ گو (زج) را که به ياد می آوری زمانی از او بازخواست قول هايش را پيش از روی کار آمدنش پرسيده بودند به آسودگی پاسخ داد که خدعه کرده است.
اين هم داشته باش و ما مانده/دنباله گفته هايت را شوخی می گيريم؛
کسی که پيرو (دست دوم) اين انديشه است که گمان می کند خاتمی (زج) مظلوم تاريخ است، ناچار به اين جا می انجامد که خامنه ايی (مج) هم ناجی ايی که نا آگاه از رخ داد هایی که دور و بر خويش می گذرد، است. شايد هم حق با تو باشد، افيون آدم را تنبل و سست می کند.

*آمار افيونی ها را در ايران داشته باش، چه در ميان فرمان روايان و چه در ميان فرمان بران.

عمروعاص


Wednesday, September 01, 2004

جهان سياست در دو ماه آينده؛

جان خری* و بوش کوچولو در اِتازونی.


تا آنجا که به مردم ايران مربوط می شود، "کری" از "بوش" مادر جنده تر است، تا آنجا
که به مردم آمريکا مربوط می شود به ما مربوط نيست و تا آنجا که به مردم جهان مربوط
می شود هردوِ اين مادر جندگان نامربوطند.



عمرو عاص


* خر و يا فيل اش به ما مربوط نيست


Saturday, August 28, 2004

اصول روزنامه نگاری و بنیانهای معارف مادر جندگی در اسلام

اصول روزنامه نگاری و بنیانهای معارف مادر جندگی در اسلام!


چرا دور برویم بخاطر همین هاست که آیت الله مصباح یزدی(کج) گفته که "همه دنیا تشنه معارف الهی و اسلامی است"، عارف الهی شاخ و دم که ندارد، نه تنها نابغه است بلکه در شهادت طلبی و معارف الهی دست سیدالجاکشین حسین ابن علی را از پشت بسته است، شک کردنش به اعدام دخترک نکایی نه از روی وابستگی اش به حکومت اسلامی ورابطه عاطفي اش با ولایت فقیه، بلکه بخاطر اصول روزنامه نگاری می باشد که در پوشش معارف الهی و اسلامی بگونه ای وحی وار بر او نازل گردیده است، براساس این وحی مُنزل از آنجایی که آن دونفری که با رادیو فردا در باره این اعدام گفتگو کرده اند ناشناس بوده، اصولا وبلاگ نداشته و يا اگر داشته باشند حتما به نام خودشان نيست و بگفته مسلمانان مادر جنده مجهول الهویه می باشند خبر این اعدام مشکوک است، ناگفته پیداست که بر اساس اين اصول روزنامه نگاري، خبرهای درست در باره ایران را باید از اشخاص معلوم الحالی که خایه مبارک ولایت فقیه را دستمالی می نماید باید شنید.

Thursday, August 26, 2004

پاسخ به خوانندگان، چهره نگاری محمد(مج) و نقش شپش در اسلام

پاسخ به خوانندگان، چهره نگاری محمد(مج) و نقش شپش در اسلام!
کنجکاو گرامي

ما زیاد از سینما سر در نمی آوریم، اما به باور ما لاندو بوتزانکا(ع) نقش محمد (مج) بهتر از هر کس دیگری بازی خواهد نمود چرا که گنجایش بازیگری لاندو بوتزانکا(ع) برای ایفای چنین نقشی بالاتر از دیگران است از سوی دیگر مجموعه آلت تناسلی لاندو بوتزانکا(ص) با موهای زائد دوروبر آن شباهت بی مانندی با ریخت رسول الله(مج) دارد، بگونه ای که کلوزآپ های آن مسلمانان را به یاد قیف رسول اکرم(مج)خواهد انداخت ، کیر ایشان نقش اسطوره محمد رسول الله را نزد مسلمانان خواهد یافت و به آن همذات پنداری خالصانه ای که سجادی نام می برد خواهد انجامید ، برای محکم کاری فشرده ای از چهره نگاری محمد مج را برایتان می نویسیم، نقل است که محاسن آن حضرت تمامی صورتش را از زیر گلو تا رستن گاه مو در پیشانی می پوشاند و با موی سر بلند آن حضرت یکی می شد، تنها بخشی که از مو بری بود همانا دماغ ایشان بود که در میان آن توده فشرده ریش پشم چون کیر لاندو بوتزانکا(ص) خود نمایی می نمود.

دوست گرامی، سپوختنده الله
روی امام زمان سیاه، خجالت به پنج تن آل عبا، دوازده امام و چهارده معصوم و پیروان مادر جنده آنها، که از هنگام آغاز کار شمرنامه از امت همیشه در صحنه به امت همیشه آن لاین دگرگون گشته و صندوق البرید الکهربایی(ایمیل) شمرنامه را مورد هجوم قرار داده، آنرا ویروس باران نمودند، ما اینکار آنان را به تخم چپ شترمان نشمرده و از خیر آن ایمیل گذشته و آنرا به دست فراموشی سپرده ایم. باری از عمروعاص گرامی خواهیم خواست که چاره ای برای آن بیاندیشد، چرا که نه تنها شما بلکه دوستان دیگری هم خواستار ایمیل شمرنامه شده اند. برایتان نامه فرستادیم

مهدیه خانم
بيش از هر چیز گُه زین العابدین ناخوش امام چهارم شیعیان مادرجنده که از گُه محمد ابن عبدالله نجس تر است به هیکل والدین تو، بااين نامی که برای تو برگزیده اند، شاشیدیم به حلق آن کسی که توی گوشت اذان داده و این نام را به گوشت خوانده است، اینهم شد نام، نه خودمانیم پیش دوستانت خجالت نمی کشی حتما گمان برده ای امام زمانی، یا شاید گمان برده ای واژنت چاه جمکران است که امام زمان در آن رفت آمد دارد. لعنت بر پدرو مادرت! با داشتن چنین نامی چگونه شوهر پیدا خواهی نمود، فکرش را کرده ای این نام شب زفاف شوهرت را به جهنم تبدیل خواهد نمود، چرا که وی را به یاد گاییدن امام زمان خواهد انداخت و در پی آن داستان خر دجال، جنایات امام زمان(مج) (که تا رکاب اسبش در خون غرق نگردد دست از کشتار نخواهد کشید!! ) ، روز صدهزار سال، فشار قبر و نکیر و منکر، گریبانگیر آن نگون بخت خواهند گذشت و خلاصه اگر افسرده اش نکنند از مردی خواهنداش انداخت .


کف یا شپش در اسلام
اینها به کنار از کف مسلمانی سخن رانده ای، مگر اسلام پود رختشوئی است که کف کند درست است که آمنه مادر محمد(مج) برای مرجانه مادر ابوسفیان(رحمت الله علیه) رختشوئی می کرد اما در زمان پیغمبر اسلام خبری از پودر رختشوئی نبود و مسلمانان مانند امروز در گند کثافت زندگی می کردند، اصلا چرا دور برویم مگر نشنیده ای که بر اساس آیه شریفه قرآن هرکس شپش ندارد مسلمان نیست، این آیه را که برای عمه ات نگفته اند، یکی از دلایلی که رسول اکرم(جک) برای ساختن حرمسرا داشت همین قضیه مقدس بودن شپش در اسلام است، این حدیث از شیخ پشم الدین ان ثاری نقل است که یکی از تفریحات محمد رسول الله(جک) این بود چون بوزینه زیر آفتاب سوزان عربستان چمپاته زده تا زنان حرمسرایش به شپش یابی از سرو ریش آن حضرت بپردازند و ایشان در آنحال برای زنان روضه غریبی زینب را خوانده و موعظه می نمود که هرکس یک شپش از ریش رسول الله بگیرد در آن دنیا صدهزار شپش در خدمت خواهد داشت، وانگهی مسلمانزاده مگر نمی دانی که دلیل شکستن دندان نیش محمد رسول الله(جک) بحکم خدا از آنرو بود که خداوند بارتعالی نمی خواست که پیامبرش ناخواسته و از روی غریزه پیامبری شپش بی گناهی را چون اجداد پرمویش به دندان نیش فشرده و به هلاکت برساند وگرنه خداوندی که زمین را آفرید و اسمان را بدون ستون روی آن قرار داد، می توانست چون دندانسازهای امروز دندان نیش تازه برای پیغمبرش بسازد تا اینقدر برایش مصبیت خوانی نکنند، باری تو چقدر نادانی که با همه این تفاسیراز کف در اسلام سخن گفته ای.

دوست گرامی سرکش جان، سپاس برای اینکه جور ما را کشیدی، روی امت اسلام سیاه که به نام ما به دوستانمان ناسزا می نویسند، بهررو کاش دیگر دوستان از شما یادگرفته و دچار زود داوری نگردند.جهان گرامی، هرجای دنیا که هستی خوش باشی، برایت ایملی فرستاده بودیم و پاسخت را هم خواندیم، سبز باشی.مرتضی جان سپاس از مهرت،ما عربها از کهن روزگاران گقته ایم "وصف العیش کل العیش، وصف المصیبت نصف المصییبت". یا وبلاگی بزن و تجربیات خود را در گاییدن خواهران زینب در آن بنویس (به تو لینک خواهیم داد) و یا دست کم آنان را در بخش دیدگاهای شمرنامه بنویس ، برای ما و خوانندگان ما عیش کاملی است و نیمچه مصیبتی هم برای مسلمانان مادر جنده خواهد بود. از تو چه پنهان ما خود تجربیات گرانبهایی در گاییدن خواهر و همسران شهیدان اسلام از دوره سید الجاکشین حسین ابن علی تا به امروز را داریم.
جناب مستطاب حاج شیخ لواط الدین قزوینی خجالت به ابوالفضل عباس، بدبختانه نرسیدیم که به در خواست شما رسیدگی کنیم، ای کاش خودتان تفسیری بر سخنان آن مردک مادر جنده نوشته بودید تا ما هم فیضی می بردیم.
خُسن آقا جان ایمیل شمرنامه کار نمی کند درخواست هموند گشتن در کانون وبلاگنویسان از سوی خودمان شمر بود، . گرچه شمریم و سر از امور نویسندگی، کانون و اینجور چیزها در نمی آوریم و تنها تخصص مان در گاییدن خواهر امام حسین و اهل بیتش و شاشیدن به عقاید مسلمانان پلید و بویژه شیعیان است، اما برای همبستگی وبلاگنويسان شایسته و بایسته میدانیم که هموند انجمن وبلاگ نویسان گردیم.

Wednesday, July 21, 2004

وقتی عایشه خوشگل باشه، محمد رسول الله و لاندو بوتزانکا

وقتی عایشه خوشگل باشه، محمد رسول الله و لاندو بوتزانکا

اصلا کرم از خود درخت است، ما هر چه کوشش می کنیم احساسات تخمی مسلمانان را نادیده بگیریم، جریحه دار نکنیم و به مقدسات آنان نشاشیم، خودشان نمی گذارند و هر رخدادی را می خواهند به دین کیری شان ربط داده و قمپز در کنند، از رخداد های ستاره شناسی گرفته چون پیوند دادن بیگ بنگ کهکشانی به گنگ بنگ آسمانی رسول الله شان تا رخداد های سینمایی چون مرگ مارلون براندو  چسباندن آن به محمد رسول الله. خیالتان راحت باشد قضیه شفاعت روز محشر پیغمبر اسلام در باره مارلون براندو نیست داستان این نوشته داریوش سجادی در باره مرگ مارلون براندو است که آسمان را به ریسمان دوخته که بعله آنتونی کوئین نزد مسلمانان مانند مارلون براندو است نزد دیگر مردم جهان، چرا که همانگونه که مارلون براندو  با بازی کردن نقش اسطوره ای زاپاتا بیاد ماندنی شده آنتونی کویین هم با بازي کردن نقش حمزه عموی محمد (مج) نزد مسلمانان مادر جنده عوضی آنقدر بیاد ماندنی شده که همه مسلمانان بر این پندارند که آنتونی کوئین عموی پیغمبر اسلام بوده است. البته نمونه دیگری از عوضی بودن مسلمانان را می آورد که بدون هیچ دستکاری می آوریم


پاسدار عوضی
 
"شادروان « هادی اسلامی» هنرمند سرشناس ايران که متاسفانه خيلی زود چشم از جهان فرو بست در حاشيه تهيه فيلم « سيد حسن مدرس» اظهار می داشت زمانی که در يکی از پلانهای فيلم مزبور در نقش « مدرس» سخنرانی شورمندانه ای در صحن مجلس شورای ملی را بازی کردم، پس از پايان فيلمبرداری يکی از پاسداران محافظ مجموعه مجلس شورای ملی ميدان بهارستان به استقبالم آمد و خاضعانه دستانم را بوسيد. بوسه ای که از آن شميم ارادت ايشان به روحانيت و بخصوص مرحوم مدرس قابل استشمام بود.ظاهراً مرحوم « اسلامی» آنقدر نقش خود را در کسوت « مدرس» خوب بازی کرده بود که پاسدار مزبور ميان « هادی اسلامی» و « حسن مدرس» به يک همذات پنداری ارادت ورزانه رسيده بود." داستان به اینجا پایان نمی یابد و سجادی به دلایلی که به عقل هیچ مسلمانی نمی رسد پای گوگوش و لاندو بوتزانکا(ص) قهرمان جاودانه فیلم بیاد ماندنی" وقتی کلفت خوشگل باشه" به میان می آورد.

پاسخ سینمایی

 
در پاسخ به مستر سجادی باید بگوییم، مرد حسابی، قربان عقل آخر مسلمان در اینکه  زندگی زاپاتا استوره وار است شکی نیست، در اینکه آنتونی کوئین هم بازیگر خوبی بوده تردیدی نیست، اما حمزه عموی پیغمبر که بخاطر بدست آوردن یک سوسمار خودش را به کشتن داد چه ربطی به اسطوره دارد شاشیدیم به دین و ایمان و عقیده  امتی که سوسمارخوری چون حمزه اسطوره اش است، مگر عموی پیغمبر رقص یونانی می کرد که شما مسلمانان آنتونی کوئین بجای او عوضی می گیرید. شاید بشود کشته شدن حمزه را بدست عمه محترم ما هند جگر خوار که نیزه اش تا دسته در کون حمزه فرو نمود به گونه ای به اسطوره های سینمایی یونانی پیوند داد (آدمای باحال میدانند چه می گوییم) اما آدم باید خیلی عوضی باشد که با دیدن  فیلم "جاده" ساخته فدریکو فیلینی یاد حمزه عموی سوسمار خور محمد(مج) بیافتد. روشن است مسلمانانی که با گذشت هزارسیصد بیست دو سال از رخداد عاشورا هنوز خودشان برای سید الجاکشین حسین ابن علی به لجن می گیرند، آنقدر عوضی هستند که آنتونی کوئین را با عموی پیغمبرشان عوضی بگیرند و فلان بازیگر کیری را که نقش فلان آیت الله تخمی را بازی کرده است آنقدر عوضی بگیرند که دستش را هم ببوسند، اصلا چرا دور برویم، همین آدمهای تخمی از گونه شما هستند که عکس خمینی را در ماه می بینند و بر این باورند که حکومت اسلامی ابر قدرتی است بی مانند.

وقتی که عایشه خوشگل باشه

 
بگذریم سجادی سخن از لاندو بوتزانکا(ص) به میان آورده، به گمان ما تنها کسی می تواند نقش محمد رسول الله(مج) را بازی کند همانا لاندو بوتزانکا(ص) است، چرا که رفتار و داستان زندگی محمد(مج) بگونه ایست که تنها هنرپیشه ای از قماش لاندو بوتزانکا می تواند نقش اورا بازی کند، بهررو می توان از زندگی محمد(مج) یک رشته فیلمهای سینمایی ساخت، که یکی از آنها می تواند فیلم " وقتی عایشه خوشگل باشه" بشود که به گوشه ای از زندگی محمد(مج) در رابطه عایشه(هُلو الله علیه) بپردازد و از ماجراهای حرمسرای پیغمبر اسلام تا نزول هفده آیه قرآنی در سوره نور در باره ماجراجویی های جنسی در عایشه (هُلو الله علیه) در داستان افک و لحاف سه نفره که داستان همخوابگی مشترک علی ابن ابی طالب(جک)و محمد(مج) با عایشه (هُلو الله علیه) است پرده برداری کند!  ورنه آن فیلم محمد رسول الله که آنتونی کوئین نقش حمزه را دارد خیلی تخمی است و به گمان ما  کیری ترین نقشی که آنتونی کوئین در درازنای زندگی سینمایی خود بازی کرد در همین فیلم بود  

**************

يادآوري دوباره: 

دوستان!  يک بار در نوشته ی پيشين( "عفت دشنام")  نوشتيم که ما در جايی چيزی ننوشته ايم  و اگر هم بنويسيم هم چون هميشه پای گفته هايمان هم ايستاده ايم. راستش بسياری از شما را هم نمی شناسيم و تاکنون يک بار هم به وب لاگ های شما سرنزده بوديم.  پس ما پاسخ گوی نوشته کسی که با نام شمر با هر انگيزه ايی در وب لاگ های شما ديدگاه اش!! را می نويسد، نيستيم.  اگر از سخن ايشان ناخشنوديد، می توانيد آن را پاک و يا هر کاری را که خود شايسته می دانيد، بکنيد. اگر از ما خواسته باشيد؛ بگويم که گوشتان به اين سخنان بده کار نباشد. کسانی که ما را مي شناسند  و زبان شمر نامه را می دانند، خود به خوبی واژگان و زبان ما را درمی يابند و نيازی به روشن تر کردن بيش از اين نيست.



Saturday, July 17, 2004

حافظه تاریخی و بیشعوری سیاسی!

حافظه تاریخی و بیشعوری سیاسی!

 خواهر امام حسین تان را گاییدیم، شرم نمی کنید! خجالت نمی کشید، که چنین بی محابا، مانند شیعیان عراقی شله زرد سر می کشید، با شله زرد خوردنی از این دست نشان دادید که توفیری با آن اکثریت مادر جنده ای که در فروردین پنجاه وهشت رای بی مقدار خود را با انگشت گذاشتن به حکومت اسلامی دادند ندارید و از بیشعوری نه تنها دست کمی از آنها ندارید بلکه در مجموعه جبری از همه آنان نادان ترید و به الاغ می گویید خان دایی! دلتان خوش است که آدم دوره اینترنت هستید و به کُسناله های خاله زینبی تان در وبلاگهای بی مقدارتر از خودتان می بالید و باورتان شده خداونگاران عقل بر روی زمین هستید، کاری به تهیه کنندگان بیانه و آبشخور فکری و هدفشان از اینکار نداریم زیرا نیک میدانیم در بهترین حالت بسیجیانی از قماش حسین فهمیده هستند که شایسته دستگاه گرفته شدن و آدم کیری خوانده شدن هستند، کاری هم به کار فعالین اجتماعی، علافان اقتصادی، دلالان سیاسی و فیلسوفان انتزاعی نداریم  که اینان نیز در مادرجندگی خود دست کمی از تهیه کنندگان بیانه ندارند روی سخن ما با شما انبوه شله زرد خورانی است که آبروی ملت بر باد میدهید، بخاطر همین شله زرد خوردنهاست که ایرانیان به مردمی با نداشتن حافظه تاریخی شناخته می شوند.

حافظه تاریخی


در اینکه در میان شما شله زردخوران یکی پیدا نمی شود که حافظه تاریخی داشته باشد تردیدی نیست، ورنه هر نادانی میداند که حکومت اسلامی در درازنای عمر ننگین خود کمترین احترامی برای قانون قائل نشده است و سردمداران آن برای سرکوب هیچگاه احتیاجی به قانون نداشته و ندارند،  یورش اینروزها به پوشاک فروشی ها به بهانه اسلامی نبودن پوشاک را نگاه کنید تا بدانید چه می گوییم. اصلا چرا دور برویم مگر از ششماه پیش تا کنون گواه سانسور  اینترنت و فیلتر گذاری بر بسیاری از سایتها و وبلاگها نبوده اید، می خواهید بگویید که در میان شما  کسانی پیدا نمی شود که تا کنون که وبلاگشان فیلتر شده باشد و یا دست کم  تا کنون به فیلتر شدن سایتها دیگر برخورد کرده باشد.  ششماه است اینترنت فیلتر می شود آنگاه شما بجای اعتراض به این کار، پای بیانه مادر جندگانی امضا می کنید که سانسور ششماهه اینترنت را نادیده گرفته و از آن بدتر ماستمالی نموده و  تازه نجواهای شنیده اند که گروهی عزم خود را برای بستن فضای آزاد و سالم اینترنت جزم کرده اند. شما نه تنها حافظه تاریخی ندارید، بلکه از شعور و بویژه شعور سیاسی بی بهره اید.

بیشعوری سیاسی

نادان ترین نادانها که یا در حکومت اسلامی زندگی کرده باشد و کمترین آشنایی با دستگاه سیاسی حکومت داشته باشد نیک میداند که قانون در این حکومت به پشم کُس حضرت زینب هم حساب نشده و نمی شود و حتی مادرجندگان اصلاح طلب از دست نهادهای موازی و گردن ننهادن آنان به قوانین  نالانند، هر کودنی میداند که حکومت اسلامی بدلیل قانون اساسی پلید آن دچار تنگنای ساختاری است و اختلاف جناحهای حکومتی از آن سرچشمه می گیرد، هر بی خردی می داند که انسداد سیاسی حکومت اسلامی بدلیل نهاد رهبری ولایت فقیه است و داروی تساهل خاتمی(مج)، مسهلی در برابر این یبوسیت سیاسی نبوده. همه میدانند که در این حکومت، حکم حکومتی ولی فقیه است که حرف آخر را می زند، جز شما، مگر ندیدید که  حکم حکومتی ولی فقیه چه بر سر لایحه مطبوعات مجلس ششم آورد و نه تنها به مجلسیان بلکه به رای تمامی کسانی اصلاح طلبان را به مجلس فرستاده بودند رید، با این وجود شما دلتان را به این خوش کرده اید که در باره پیش نویس قانونی که تصویب نشده! ولی شش ماه از به اجرا گذشتن آن می گذرد! به مشتی از آبروباختگان مجلس هفتم که گماشته امام زمان (مج) می باشند نامه نوشته، اعتراض خایه مالانه نموده و به خیال خودتان ولی فقیه را دور زده اید.

وجدان انسانی

استخوان لای زخم نمی گذاریم، حافظه تاریخی و شعور سیاسی پیشکش، شما اصلا وجدان انسانی ندارید، نه به خاطر اینکه به کسانی نامه نوشته اید که کمترین اعتباری در بین ملت ندارند و حتي با زير پا گذاشتن قوانين بازي خودشان روي کار آمده اند. بخاطر سکوت کردن تان در برابر جعل امضای سایت احمد شاملو که در پای این بیانه گذاشته شده، آخر در میان شما یان یکی پیدا نمی شود که از خودش بپرسد، چگونه  دست اندرکاران سایت "احمد شاملویی" که حتی بیانه معروف 134 نفر نویسنده را امضا نمی کند چرا که اصولا حکومت اسلامی را برسمیت نمی شناسد به خود اجازه داده اند که  بنام سایت رسمی احمد شاملو چنین بیانه زپرتکی را امضا کنند.دور نرویم تا خرانی مانند شما پیدا می شوند، بازار مسلمانی رونق خواهد داشت و متولیان اسلام ناب محمدی بر خر مراد سوار خواهند بود.





Saturday, July 10, 2004

عفت دشنام!


کتبالوی مهرآفرین! دوستان گرامی!

چندی است که کس و یا ناکسانی، در بخش دیدگاه های برخی از وبلاگها به ناسزا گویی آنهم با کاربرد نام ما و به حساب ما می پردازند.
درست است که ما عرب و از بیخ و بن بيابان گرد و نيمه وحشی ايی بوده ايم که برای تبلیغ وبلاگمان در هزار سیصدو بیست و دو سال پیش، در کربلا گردن حسین(مج) ابن علی(زج) را زده و خواهرش به پیوست اهل بیتش سپوخته ایم، اما ما کجا و ناسزا گویی کجا.
نا گفته پیداست، هر آنکس که کمترین آشنایی با زبان نوشتاری شمرنامه داشته باشد نیک می داند که ما عفت دشنام را همیشه رعایت نموده و بی هوده چیزی بار این و آن نمی کنیم.
بنابراین در بایسته است به شما دوستان گرامی بگوییم که مانند روز روشن است، نوشته هایی که با نام ما در بخش دیدگاه های شما آمده از سوی ما نیستند.


Thursday, July 08, 2004

شور جنگلی و شور حسینی !



ای درد و بلای دوشیزه لئونا یوهانسون و آقای تومی هُلم الینگسن و جد و آبادشان بخورد توی سر امت اسلام و بویژه شیعیان مادرجنده، کار اینان درست که از شور جنگل دوستی چنان شوریده گشته اند که در این گرد همایی همگانی موسیقی راک به روی سن رفته و به کار زیبا و پسندیده گایش پرداخته اند.
در برابر این جوانان فرهیخته نروژی، شیعیان مادر جنده را داریم که همه ساله در محرم صفر، جانماز آب کشیده، خود را به لجن عقیدتی هزار و چهارصد ساله شان گرفته و از شور سیدالجاکشین حسین ابن علی(خک) چنان دیوانه می گردند که با مشت، زنجیر و قمه خواهر خود را می گایند و در پایان هر سال هم یک نان خور به سفره خانواده شان افزوده می گردد.

انقلاب سکسی
شله زرد مفت خوردن است اگر هنوز کسانی پیدا شوند و نام انقلاب را بر به قدرت رسیدن مشتی شیعه بی همه چیز بگذارند، از آن بدتر به ناموس فاطمه الزهرا(فک) خندیده اند که نام انقلاب سکسی بر آن گذاشته اند، آخر این جنایت کاران مسلمان با آن حمام خون راه انداختن هایشان کجا و انقلاب سکسی کجا.
این بجای خود که آخوندها برای روشن شدن چشم جهان اسلام و پیشرفت علوم دینی از نخستین روزهای دوران طلبگی تا رسیدن به مقام شامخ آیت الهی به جماع با انواع جانواران از مهره داران گرفته تا بی مهرگان، از خون گرمها گرفته تا خون سردان از پستانداران گرفته تا تخم گذاران و...می پردازند عمه و خاله خود سپوخته و فرزندانشان را دستمالی نموده، محارم سببی و نسبی خود را از نوزاد شیر خواره تا پیرزن مشرف الموت می گایند و دست آخر تجربیات خود در توضیح المسائل ها برشته تحریر در می آورند اما همه اینها دلیل نمی شود که نام انقلاب سکسی را برای بقدرت رسیدن این مادر جندگان برگزنیم.
آنچه که رخداده، خوردن شله زرد 1400 ساله ای بود که امت برای تبرک خوردند و نتیجه اش اسهال اسلامي بیست وپنج ساله ای بوده که کشور ایران را به گند کشیده است.

گایش انقلابی
خُسن آقا جان
خیالت راحت باشد، انقلابی که در راه است، انقلابی است شمری ، ایران سراسر کربلا خواهد شد، همانگونه خواهر و اهل بیت سید الجاکشین حسین ابن علی در کربلا سپوخته گردیدند، خواهر و اهل بیت تمامی مهره های دستگاه حکومتی، از سپاهی و بسیجی گرفته تا سربازان بی پدر و مادر امام زمان، از رهبر(مج) گرفته تا رئیس جمهور(دج) از معمم گرفته تا مکلا سپوخته خواهد شد، بلایی برسرشان خواهد آمد که آن سرش ناپیداست.


کار اینها تمامه!

Sunday, June 13, 2004


الا ای یا یزید زینب فدایت
هزاران چون حسین در خاک پایت

هم اکنون شمر ما گشته گرفتار
وگرنه خود گوید شعر در رسایت



بیگ بنگ کهکشانی، گنگ بنگ آسمانی !


سينا هدای عزيز
پس از خواندن پيام شماره36 کنجکاو® گردیده سري به قرآن با پانوشتها و تفسیرهای شمری زده و سوره نسا پیدا نموده و از بيخ و بن خوانديم، بايد به عرض شما برسانيم که برخلاف برداشت آن دانشمند محترم که شما نامبرده اید منظور از سوره نسا نه "بيگ بنگ" بلکه "گنگ بنگ" می باشد که اشاره به "جماع الجماعیه" در حرمسرای رسول خدا محمد(مج) دارد، بر اساس یاداشتها و پانویس های شمر بر این سوره، همانگونه که از نام سوره نسا(زنان) برمی آید این سوره اساسا برای خر کردن و رام نمودن زنان سرکش حرمسرای محمد(مج) نوشته شده است تا آنان را راضی به گنگ بنگ با رسول اکرم که تازه مسلح به مفتاح الفرجین گشته بود بنماید، از دیدگاه تاریخی این سوره پس نازل شدن مفتاح الفرجین نازل گردیده است.
تفسیر آیه ای که شما آورده اید از این قرار است که شبی از شبهای گرم در فصل خرما پزان مدینه حضرت محمد (مج) با اهل بیت خودش در پشت بام خوابیده و سرگرم بکار بردن مفتاح الفرجین و تمرین کنگ بنگ با آن آیات شریفه بوده که فی مابین ام سلمه و زبیده رحمت الله علیه بر سر نوبت بزن بکوبی رخ داده که به لت و کُوب شدن آنان کشیده شده و در این میان دشنامی هم به ریش رسول الله بسته شده است، کوتاه اینکه این آیه اشاره به دشنامهای که آنشب بین زنان پیغمبر رد وبدل گشته است دارد.
از اینها گذشته سینا جان، دینی را که تنها معجز پیغمبرش "شق القمر" است گُه می خورد اگر به تئوری بیگ بنگ بپردازد، نه خودمانیم مسلمانی که شعور ستاره شناسی اش را به خالق فی الارض و السماواتی وانهاده است که حتی از پس آفرينش یک گاهشمار (سالنامه) بدرد بخور بر نیامده است غلط می کند که فیزيکدان گشته و گنگ بنگ رسول الله(مج) را به بیگ بنگ تفسیر بنماید.

رئیس دفتر نجوم شمرنامه
عمروعاص


گرامی خُسن آقا
اینکه نوشته اید شمر خواب است باید بگوییم که دو ماه اندی است که شمر گرامی در سفر است و از وبلاگستان دور فتاده است، در باره شوهر دادن ام کلثوم به عمر جفتک الله علیه نوشته اید که باید بگوییم که شمر به این داستان مدتها پیش در شمرنامه برخورد نموده بود که از قرار معلوم شما آنرا سرسری گرفته و از کنار رد شده اید ورنه شمر به کثافتکاری محمد(مج) و خلفای راشدین به گونه ای شایسته برخورد کرده بود، باری باید بگوییم که در صدر اسلام محمد(مج) و اصحابش برای اینکه رویشان در گاییدن مادر امت اسلام باز گردد، دست به گنگ بنگ زده خواهر و مادر و حتی بچه های یکدیگر را می سپوختند، محمد داماد ابوبکر بود، عثمان داماد پیامبر، عمر داماد علی و علی شوهر فاطمه فیل کُس که با لگد عمر محسن ابن علی را رید و خود نیز هلاک گردید،اینرا هم بیافزاییم که نام سه تن از پسران علی ، ابوبکر، عمر و عثمان بود که در کربلا بدست سپاهیان شمر به هلاکت رسیدند.


عمروعاص



Thursday, June 03, 2004

یزید زنده را عشق است !


حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لواط الدین قزوینی
روزنامه جمهوری اسلامی و منابع مطلع عراقی آن به گور پیغمبر اسلام و فرج فاطمه الزهرا خندیده اند که چنین شله زردی خورده اند، تا آنجا که ما میدانیم در طایفه شمر عزیز چنین موجود نکره ای یافت نمی شود، اما پا روی حق نگذاریم باید سگ این رئیس جمهور نکره تازه عراق به رئیس جمهور مادر جنده و تمامی سران حکومت اسلامی با اجداد پلیدشان شرف داشته باشد که هنوز هیچ نشده به مخالفت با او برخاسته اند.

اکنون روشن شد، که رئیس جمهور تازه عراق نسبتی با شمر ندارد، خرسندیم که یک خبر خوش را به آگهی شما و دیگر خوانندگان شمرنامه برسانیم و آن اینکه به کوری چشم چشمبراهان مهدی، جاکشان اینرنتی حکومت اسلامی و سبزی پاک کن های آنان، چکامه سرای بزرگ و فرهیخته، یزید ابن معاویه خودمان به عرصه اینترنت آمده و چکامه ای را که تورج برایمان فرستاده بود به پایان رسانیده است

غربون مولا
چه گويم ، كاين چكامه خود تمام است
ز بسمل ، يكسره ، تا والسّلام است
ولي چون شمر ِ ذي الجوشن ز من خواست
بناگه كير ِ كفرم سخت برخاست
بگويم چند بيتي ، گرچه دانم
كه پيش ِ اين چكامه ناتوانم
*
همه دانيد جريان ِ محمّد
( كه كير ِ من به قرآن ِ محمّد )
محمّد زاده ي ِ كون ِ خدا بود
هم از اين روي ختم ِ انْ بيا بود
به كشتار و ستم بر تازيان تاخت
....
دنباله چکامه

رئیس دفتر سیاسی شمرنامه
عمروعاص

Tuesday, May 25, 2004

سانسورچی خودش و اسطوره مادرجندگی

سانسورچی خودش و اسطوره مادرجندگی



بدبختانه اين روزها شمر بن ذالجوشن گرفتار است و فرصتی برای پاسخ گويی به اين مردک ياوه گو و توجيه گر کهنه کار ندارد. آدمی که نافش را هم چون همه مسلمانان به ويژه شيعه با دروغ بريده اند به پرت و پلا گويی از قماشِ سردم دارانِ حکومتی اش پرداخته و شله زرد زيادی می خورد.
ما اين نوشته اسفند ماه گذشته "سانسورچی خودش و اسطوره مادرجندگی" را دوباره در اينجا می گذاريم، اگر چه برای آن زمان بوده، اما هم چنان سخن از روز و روزگار اين چوپان دروغ گوی اينترنتی می باشد.
اميدوارم که شمر به زودی پاسخ درخوری که بايسته اين سايبر لوده، دست پرورده حکومت، که با همه سلول هايش به حکومت اسلام و ولايت اش وابسته است، بدهد.

آهای جماعت ايرانی!
شما خيلی تشريف داريد، آن چنان هندوانه زير بغل اين نادرست ها می گذاريد که باورشان می شود کسی هستند. اين آدم، همان زمان که سرگرم خايه ليسی و کيرچرانی حکومتيان است و کونش در بغل خاتمی (ق) و خامنه ايی (زج) و مهر های دست چندم حکومت اش گذاشته دهانش را باز می کند و از "وطن"، "سانسور" و آزادی سخن به ميان می آورد.
به راستی که اين سوسول مکتبی ها به سنت محمد (مج) و آن الله کيری شان که مکارترين مکاران است، خيلی پای بندند و آن پرروی و فريب کاری بی حسابشان است.

باری !
باسپاس
عمرو عاص

Sunday, May 23, 2004

همه را برق می گيرد، ما را چراغ موشی!!؟


هی سوسول مکتبی*، اگر آدم به شمارت می آوردم تلاش می کردم جستاری کرده باشم تا اين ريشه روان نژندی و يا روان پارگی ات را نشان ات دهم و اين اسکيزوفرنی فراگير که دچار امت اسلام و حکومت ولايی اش شده را برايت بشکافم، که چه گونه تو و رهبرت و نوچه های آدم کش اش به يک سان از اين بيماری رنج می بريد، گويا آنها در قدرت و تو در استيصال و بی قدرتی.
نشان ات بدهم چرا تو ترسويی و چگونه به دنبال يافتن دشُ من خيالی برای خود و خودتان هستيد. آن چنان تو را جلو چشم های خودت و خوانندگانت می شکافتم که از اين همه پررويی که کاراکتر سوسول مکتبی ها است خجالت بکشی و اين همه شله زردخوری های بی جا دست برداری و پا در کفش بزرگ تر از خودت نکنی.
ازت پيداست که تو از کون سوختگان امت محمد (مج) هستی، وگرنه اين جوری کونت را بالا نمی گيری که در آن پيسوار، کير شمر را بچشی. فرهنگ تو، هم چون همه "جنده های خايه دار" اين است که تو مستراح های عمومی می گردندند تا کسی مفتکی کون اش را پاره کند و چون خود آزار هم هستی دوست داری به همراه گاييدنت دُش نام هم بخوری. برو الله ات جای ديگری روزی ات را بدهد.ما روزی کرور کرور هم چون تو را می بينيم، که با همين روحيه مازوخيستی تو می آيند و به ما و خوانندگان شمرنامه بد و بی راه می گويند، و ما هم گاهی غسل شاش ی به آن ها می دهيم.

نيازی نيست که شرلوک هولمز وب لاگستان بشی و دنبال دُش من بگردی که کدامين قرمساق وب لاگ ها را سانسور می کند و داد و بی داد راه بياندازيد که به خاطر نوشته های شمر است. مردک! مگر به خاطر "شمرنامه" خوانی زيبا کاظمی و آن همه نويسنده ، مترجم و روزنامه نگار را سر به نيست کردند و يا سدها روزنامه را در ايران بستند و يا ايران را بزرگ ترين زندان روزنامه نگاران می شناسند. چرا بی هوده دنبال دُش من خيالی برای توجيه رفتار خود و سردم داران حکومتت می گردی؟ اگر نمی دانی آن مردک بی مقدار از کجا آمده و اجازه کارش را از کی گرفته، برو از آن بابای کُس کش ات بپرس که چگونه خمينی هم چون الاغ توی صف اش کرد که به حکومت اسلامی اش رای بدهد و گناه اش را به گردن ما که شمر باشيم و تا آنجا که يادمان است از آن هنگام که خويش را شناختيم به اسلام، حکومتش و مسلمانی ريده ايم، نيانداز.

آدم های هم چون تو شايسته همین فرمان روايی کيری الله بر روی زمين هستيد، چون خود بخشی از ستم پروران هستيد. تلا ش ات را در کون ليس حکومت کردی که ما ( که به پشممان هم نيست) را به جای دشمن مردم علم کنی ( سانسور شده را به جای سانسور گر)، اما بدان که تو پا منبری بی ارزشی در ساختار حکومت ياوه بافان اسلامی هستی و نقش کوچکی را بازی می کنی. کون شما اَنی تر از آنیست که بپوشانی اش، تو تنها يک، پاانداز درجه چندم حکومتی و نه بيشتر. در خرد نداشته و توجيه گرای تو هميشه مقتول است که بايد محاکمه شود چون جرم اش اين بوده که در جلو کارد قاتل ايستاده. اين شيوه برخورد تو به هر پديده ديگری است؛ توجيه و دروغ. کوتاه يک مسلمان محمدی مادر جنده ی ناب.

توِ کاسه ليسِ خامنه ايی و حکومت ولايی ات به دنبال دُش منان خيالی نگرديد، شما تنها يک دُش من داريد که پنهان و آشکار چهره به شما نشان داده و آن مردم ايران است که آن هنگام به خود بيايند و به نيروی خود باور داشته باشند کار همه ی شما هرزگان و حکومت بزه کاران اسلامی تان به پايان خواهد رسيد و اين را بدان پايان کار شما، آغاز ی بر پايان اين گندی است که جهان گرفتارش آمده و "شمرنامه" تنها تلاش کوچکی است در راستای به خاک سپاری شما انگل ها.

اين بارکه مفت ات، اما دگر بار برای گاييده شدن بايد توی صف وا به ايستی. باور کن چند ماه است که سران حکومت ات توی صف اند و ما فرصت سر خاراندن هم نداريم، خيمه های سيدالجاکشين پيشين هم پيش کش ات.


از سوی شمر
عمرو عاص

پی نويس
روی اين نوشته به همه سوسول مکتبی ها بود، هم آن کسی که در زوزه نوشته بود و هم اين يکی.

*- اين واژه شمر ساخته و ويژه گی های آن را در نوشته ايی برای خوانندگان روشن خواهيم کرد، اما کوتاه اش اين است که پديده سوسول مکتبی هواداران شرمگين حکومت اسلامی که از هم راهی آشکارشان با حکومت پرهيز می کنند، اما سر به زنگ های سرنوشت ساز ملت ايران پا به ميدان می گذارند و با سخنان در زر ورق پيچيده در توجيه تبه کاری ها يی حکومت و بزه کاری های سران آن برمی آيند. هواداران اصلاحاتِ نشدنی در حکومت اسلام اند. خود گول زن نيستند، اما فريب کارند و برای جا افتادن سخنانش از هيچ دغلی روی گردان نيستند.

کوتاه؛ برای توجيه حکومت هر پديده شناخته شده ی دستاورد مدرنيسم را می خواهند در اين
بازار آشفته با اسلام در هم آميزند و به خورد مردم دهند. گاه از مردم سالاری دينی و جامعه شهروندی!! (در چارچوب حکومت ولايت و امت که "فرد" در آن شناخته شده نيست) سخن به ميان می آورند، گاه از فمينسيم اسلامی در سايه حکومت قرآن و قانون اساسی ولايت فقيه . تلاش بی هوده ايی در پيوند هر پديده مدرنی که با ساخت و ساز حکومت ولايی که از پايه در تضادند را دارند.
کاراکتر اين آدم ها که خود فرآورده ی 25 سال حکومت ترور اسلاميست ها در ايران است، بسيار جالب است. ضعيف کشی و سر فرو آوردن در برابر قدرتمندان، پررويی در برابر کسانی که در قدرت نيستند و دو رويی در برابر قوی تر از خودشان.
بررسی فرهنگ و کاشت و برداشت اين چنين آدمهايی از زندگی بسيار جالب است و تضادهای که شخصيت شان را فراگير می گيرد؛ هم چون ايگويسم پيش مدرن به جای فرد گرايی جهان مدرن ، تقليد ميمون وا و نان به نرخ روز خوری، انگشت به کون ماندنشان در برابر جهان امروز. آن گاه که به فرنگ می روند، هر گاه با تلفن موبايل شان به خانه شان زنگ می زنند هميشه برای بسته سوغاتشان دو کيلو واجبی هم سپارش می دهند، از اين رفتارها را می توان برای خنده هم که شده در زندگی روزمره شان بسيار يافت اما بيشتر از اين بماند برای پيش آمد ديگری.

Friday, May 21, 2004

جگر گوشه امام حسین و قاضی مرتضوی


تردیدی نیست که شیعه جماعت افزون بر مادرجندگی ذاتی شان بیشعورترین امت روی زمین هستند، در بی شعوری این امت همین بس که از میان خود بیشعورترینها را بعنوان امام، رهبر، رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه قضایه، مرجع تقلید و هزار کوفت و زهرمار دیگر برگزیده و رتق و فتق امور خود را بدست آنان می سپارند، اصلا چرا دور برویم این امت آنقدر بی شعورند که بدون کسب اجازه از مراجع تقلید نمی گوزند، ریدن و شاشیدن و نگهداشتن آن برای چهل و هشت ساعت دیگر به جای خود!

قاضي بي شعور
باری یکی از نخبگان بیشعور این امت مادر جنده همانا قاضی مرتضوی است که برای حفظ ناموس فاطمه الزهرا(فک، فیل کُس) علیه شرکت های سرویس دهنده اینترنتی اعلام جهاد کرده است، این مادر جنده گفته که" ما روی این طرح 6 ماه کار کردیم و آی اس پی های بدون فیلتر را شناسایی کردیم.می خواهیم بساط توهین به ائمه اطهار، رهبر و روحانیون را از روی اینترنت بر بچینیم.
محمدی می گوید: با بستن چهار سایت این درست نمی شود.جوانان فیلترها را دور می زنند.قاضی مرتضوی می گوید:پس بگذارم به جگر گوشه امام حسین در اینترنت توهین کنند."
روشن نیست که این قاضی مادر جنده چگونه چنین شله زردهایی می خورد، نه خودتان بگویید، اگر منظور مرتضوی از این "جگر گوشه" فرزندان خردسال امام حسین(جک) است، در کجای شمرنامه نوشته ایم که جگرگوشه گان امام حسین را گاییده ایم که این مردک دبنگ سخن از توهین به جگرگوشه های سیدالجاکشین را به میان می آورد، ما بی هیچ رودربایستی بارهاگفته ایم و برای اینکه مرتضوی ها را از رو ببریم، بازهم می گوییم که در نیمروز عاشورا گردن سید الجاکشین حسین ابن علی را زده و سپس خواهرش را گاییده و در شام غریبان کل اهل و بیتش را سپوختیم و هزار یک بلا بر سراهالی حرمسرای سابق حسین(جک) آوردیم ولی بینی بین الله جگرگوشه گان(خردسالان) سید الجاکشین را تا زمانی که به سن قانونی نرسیده بودند نسپوختیم.
این قاضی مادر جنده آنقدر بی شعور است که حتی از تاریخ تکراری شیعه هم خبر ندارد، در کجای تاریخ تکراری هزار سیصد و بیست و دوساله شیعه، سخن از گاییدن جگر گوشه ها امام حسین بوسیله ما یا لشکریان ما به میان آمده است؟
شاید مرتضوی گوش به سخنان خدیجه کبری داده است که چنین شله زردهای می خورد، خدیجه کبری یکبار به خشتک زینب کبری خندید و در جایی ما را پدوفیل خواند و سخن از گاییدن، قاسم، علی اکبر، علی اصغر و طفلان مسلم بدست ما به میان آورد. معلوم نیست که چرا مرتضوی این خزعبلات را پذیرفته و برسرش الم شنگه به راه انداخته و آبروی نداشته خاندان پیامبر را بر باد می دهد.

پیوند بواسیر و جگر و اتچمنت اینترنتی آن
اگر منظور مرتضوی از "جگرگوشه" امام حسین(جک) سید علی خامنه ای باشد باید بگوییم، همگان دانند که خامنه ای سید زین المعقدینی می باشند و اصولا ربطی به جگر امام حسین (مج) ندارد. زین المعقدینی ها کسانی هستند که سرچشمه و ریشه شان همانا کون امام العابدین(زج) ناخوش می باشد. یعنی از کون وی زاده شده اند.به سخن ديگر خامنه اي پاره بواسير امام زين العابدين ناخوش است
ما که سر در نمی آوریم که قاضی مرتضوی چگونه می خواهد کون و بواسیر امام زین العابدین ناخوش به جگر امام حسین ربط داده و سید علی خامنه ای را از کون زین العابدین ناخوش بیرون کشیده و به جگر امام حسین پیوند زده و می خواهد با برداشتن این گوشه از جگر امام حسین(جک) و چسباندن(اتچمنت) آن به اینترنت، سایبر اسپیس را به هوای شیعه بیالاید و با کمک آن هفت هشت دانه آی اس پی را بسته، مظلوم واقع ساخته و پلمپ نماید.

Sunday, May 16, 2004

نیک برگ شده ذبیح الله


جماعت چه خبرتان است نوبرش را که نیاورده اید، این ندید بدید بازی ها دیگر چه قماشی است، این هیاهوی بیهوده که برسر سربریده آن ینگه دنیایی نگون بخت راه انداخته اید چیست، باور کنید این سانتی مانتال مآب بازی که در آورده اید حتی ما را به شک انداخته که نکند شما از کشوری آمده اید که حاکمانش حقوق بشر به تمام کمال کف دست شهروندانش می گذارند.
قباحت دارد، مگر نمی دانید یا ندیده و نشنیده اید که در سرزمین خودتان بیست و پنج سال آزگار است که اسلام ناب محمدی(مج) پیاده گشته و از برکت آن دست و پا و گوش و سر ملت را همه روزه بریده شده است؟ چرا آبروی حاکمان مسلمان در سرزمین خودتان را به این آسانی بر باد می دهید؟ مگر بر اساس شریعت اسلام زنان و مردان بسیاری در ایران سنگسار نشده اند؟ مگر دست آفتابه دزدها چپ و راست نمی برند، مگر به شیوه پیغمبر اسلام گردن نمی زنند؟ اصلا چرا دور برویم گمان برده اید کسانی که فروهرها را دشنه آجین کردند کافر بوده اند؟ به گفته خودشان هنگام کشتن فروهرها وضو داشتند. آخر القائده در برابر حکومت اسلامی سگ کی باشد، هنگامی سردمداران حکومت اسلامی در سال شصت کرورکرور جوان و نوجوان ایرانی را تا مرزمرگ حدشرعی می زدند و به جوخه های مرگ می سپردند، القائده کجا بود، کجا اسامه بن لادن و القائده جُروبزه اینرا دارند که برای اثبات رحمت الهی کودکی را در آغوش مسلمانی چون لاجوردی(زج) نهاده و بر سر جسد تکه پاره شده مادرش ببرند و آنرا از تلویزیون سراسری کشور نشان دهند؟ نه خودمانیم کجا القائده توانسته است دوتا خشت روی هم نهاده و دیوار الله اکبری بسازد؟ کوتاه اینکه القائده در مسلمانی به گرد پای حکومت اسلامی نخواهد رسید.

نسبیت فرهنگی
اگر از سوی دیگر به این داستان نگاه کنید چیز عجیبی رخ نداده، یک آمریکایی بجای اینکه با صندلی الکتریکی نابود گردد، ذبح شرعی گردیده همراه با اسم جلاله. آسمان که به زمین نرسیده نسبیت فرهنگی است دیگر. مگر از مسلمان جماعت چشمداشتی بیشتر از این داشتید؟ نکند انتظار داشتید که با تزریق مواد سمی حساب طرف را برسند؟ مسلمان را چه به این گُه خوردنها، حرف واجبی(پودر شهادت امام حسن) را هم نزنید که خوراندن واجبی هم به آمریکایی جماعت محلی از اعراب ندارد، یا اساسا مکروه است و یا اصولا حرام، چرا که بر اساس دستورات شرع مبین " الم، النظافهَُ من الایمان" یعنی "ای کسانیکه ایمان آورده اید داروی نظافت برای خوراندن به مومنان(خودی ها) است"، وانگهی واجبی در اسلام به پودر شهادت معروف است و آنرا به هر کس و ناکسی نمی دهند.
حالا چرا اینقدر بدبینانه به داستان نگاه می کنید، این رخداد را می شود به حساب گفتگوی تمدنها و دادوستد فرهنگ امام حسینی با فرهنگ آمریکایی گذاشت، بهررو با این رخداد کوچک آمریکایی ها تا اندازه ای کربلا درک کرده و کمي هم پی به مادر جندگی امام حسین برده اند، تازه دولتمداران آمریکایی می توانند پراگماتيسم ينگه دنيايي با این روش پسندیده الهی و این سلوک محمدی قاط زده و آنرا برای انجام مجازات مرگ در کشور خودشان بکار گیرند.

Wednesday, May 12, 2004

دست خوش


رودست ما بلند میشی، ما گفته بودیم که به مجموع شورای مرکزی زوزه می شاشیم، تو شاشیدی آنهم به این سادگی، عجب شمری هستی تو. تکلیف آن روح ستیزه جوی پاگنده با آن اهُن تُلپهای حسینی در نوشته "اصلاحِ اساس‌نامه‌یِ سایت" چه می شود، دست کم می گذاشتی کمی تاتی تاتی قدرتمدارنه کند و در پندار آن یک قاشق آب غسل شهادت نموده برای این و آن خط و نشان بکشد و احساس پیروزی را قی نموده، خودش را بگیرد سردار سازندگی. آنچنان ریده ای به احساس بچه مردم که فوری جا خورده، از حسین خوانی به زین العابدین خوانی اوفتاده، آنهم با تعریف تازه ای از دمکراسی!

Monday, May 10, 2004

چکامه


تورج یکی از خوانندگان شمرنامه سه بیتی چکامه برایمان فرستاده که خوشمان آمده، اما کامل نیست، بهررو اگر در میان شما دیگر خوانندگان شمرنامه چکامه سرائی یافت می شود که بتواند سرآغاز و دنباله ای بر این چکامه ها بسراید ما خرسند خواهیم گشت.

یکی عباس مشک از ته دریده
یکی آن زینب بر خویش ریده
علی اکبر که کون با صفا داشت
نشانی از نژاد ان بیا داشت
علی اصغر ولی کونش گهی بود
بسان چهره ی جدش علی بود
.....
....

Sunday, May 09, 2004

نامه ای از آینده


آسید ممد خاتمی میدانیم که تو آخوندی و کودن، شعور تو و همپالکی های کودن تر از خودت به این سخنان نمی رسد، ما از اهالی آینده هستیم و در همین نزدیکی بُعد زمانی شما و در همان بُعد مکانی شما زندگی می کنیم. اکنون که این نامه را برایتان می نویسیم سالهای سال از ریشه کن شدن اسلام و مسلمانی در ایران می گذرد سالها از براندازی نسل آخوندها و روضه خوانهای مسلمان، بسیجیان و پاسداران و خانواده های انگلی شهدا می گذرد. در آنروزها گروه های سازمان یافته مردم، در برگیرنده زنان و مردان، دختران و پسرانی که از پیش دست به شناسایی آخوند ها، پاسداران، بسیجیان و انگلهای خانواده شهدا و جانبازان در هر کوی برزن زده بودند به گونه ای هماهنگ و سراسری به حساب آنان رسیدند، خواهر و اهل بیت ملایان، پاسداران و بسیجیان بگونه گاییده شد که رخداد کربلا در برابر هیچ مي نمايد، هیچیک از قدرتمداران مسلمان و آقازادگانشان جان سالم بدر نبردند، آشیخ بی رودربایستی بگوییم خواهر شخص شما نیز در آن روزها گاییده شد .

موزه بزرگترین مادرجندگان

راستش را بخواهید نامه شما در روزگار ما، در موزه یادگار بزرگترین مادرجندگان تاریخ بایگانی گشته است، در مادر جندگی شما همان بس که کشتارهای زنجیره ای که چهره خونخوار نظام پلید اسلامیتان به نمایش گذاشته بود ماستمالی نموده و کوشش نمودي که آنرا به سربازان خودسر و بی پدر و مادر امام زمان (مج) نسبت داده تا با این خودسر خواندن چهره پلید نظام اسلامی تان را بزک کنی. سرکوب دانشجویان و مردم را بدستور خودت را در آن سالها نشان دیگری از مادر جندگی ات است، اصلا چرا دور برویم همین چرت و پرتهایی که در باره خمینی(مج) در نامه ات نوشته ای، درجه مادر جندگی ات را نشان می دهد، امروز برای ما روشن است خمینی (مج) یکی از خونخوارترین و مردم ستیزترین حاکمان ایران بوده است، اصلا خمینی سرآمد مادرجندگان تاریخ ایران است. آشیخ یعنی نمی دانستی که خمینی دستور چه کشتارهایی را داده بود، یعنی نمی دانستی که در سال 60 چه جنایاتی به فتوای او انجام شده بود، یعنی نمی دانی که آن مادر جنده فتوای گرفتن خون زندانیان سیاسی پیش اعدام داده بود، می خواهی بگویی که از دامنه کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 به فرمان خمینی(مج) ناآگاهی، می خواهی بگویی که حتی یادداشتهای حسینعلی منتظری را در باره آن کشتارها نخوانده ای، تو دیگر خیلی مادر جنده ای.

حکومت اسلامی

اینکه اسلام اسلام کرده و حکومت اسلامی خودتان را به رخ ما آیندگان می کشی هم نشان از بی خردی ات دارد که از ذات کثیف مسلمانی ات برمی خیزد. امروز برما روشن است که اسلام گند و کثافت و فلاکت به کشور ما آورد و به واپس اوفتادن کشور ما انجامید، فرهنگ مشتی مادر جنده که پیغمبر معصومشان با دختر بچه هفت ساله همخوابگی می کند و عالم دینی شان به اصول جماع با دختر بچه شیرخواره ای که به عقد مرد بالغ مسلمان در آمده است می پردازد معلوم است چه لجنی است و نیازی به هیچ تفسیری ندارد.
از این گذشته تاریخ به ما نشان میدهد که حکومت اسلامی که تو بعنوان رئیس جمهور گماشته ولی فقیه آن برای ما نامه نوشته ای، از یورش اسکندر، از چپاول اجداد مسلمان شما و از حمله مغول برای ایران بدتر بوده است، آری اگر اسکندر تخت جمشید را به آتش کشید، حکومت اسلامي شما همه جای ایران زمین را به آتش کشید، از کوچه پس کوچه های تهران تا خوابگاه های دانشجویی در آن و سراسر ایران، از کردستان تا ترکمن صحرا از شهرکهای کوچک گرد تهران تا شرکهای گرد مشهد و تبریز و قزوین را. اگر اجداد مسلمان شما تنها کتابخانه ها ایران زمین به آتش کشیدند، شمایان نه تنها کتابخانه را به آتش کشیدید بلکه نویسندگان و اندیشمندان را تا آنجا که توانستید به بند کشیده و از دم تیغ گذراندید، اگر اجداد مسلمان شما کاخها را به چپاول بردند شمایان نه تنها کاخها و موزه ها را غارت کردید بلکه لقمه نان دهان کودکان ایران زمین را قاپیده اید.
اگر مغولها زنان و دختران به اسیری بردند و همسر خود گردانیدند شمایان زنان و دختران ایران پیش از اعدام در زندانها مورد تجاوز قرار دادید، شمایان دخترکان ایران زمین را به بردگی جنسی در کشور های حوزه خلیج فارس صادر کردید. اگر مغولها آمدند کشتند سوختند و رفتند شما مادر جندگان مسلمان آمدید، کشتید، سوختید و ریدید آنگاه رفتید.

نعش اسلام
بدین سان است که در ایران امروز دیگر نشانی از اسلام شما باقی نمانده است، تنها یادگاران آن دوران یکی مساجد و امامزاده هایی هستند که امروزه به میخانه، آموزشگاههای خنیاگری، دست افشانی و پایکوبی، باشگاه های ورزشی و آموزشگاه ها و درمانگاه ها تبدیل شده اند، و دیگری عاشورای شما در دهم محرم است که به عنوان روز جهانی شمر شناخته شده ، در این روز کارناوال ملواروتیک عاشورا برگزار می شود، دسته های منظم دختران با شلوارهای چرمی که روی لمبرهای آن عریان است به یاد گاییده شدن زینب خواهر امام در صحرای کربلا در خیابانها به راه اوفتاده و با کیرهای رنگاوارنگ از پلاستیکی گرفته سیلیکون به لمبر های خود می کوبند، در نیمروز عاشورا تعزیه شمری برگزار می شود که در آن دخترانی نقش زینب بازی می کنند و پسرانی نقش شمر، همه ساله در این تعزیه ها هزاران زینب به دست هزاران شمر گاییده می شوند و مردم از دیدن این صحنه ها خرسند گشته و از شور جنسی لبریز می گردند. در شام غریبان شمری که اهل بیت حسین بدست لشکریان شمر گاییده شدند، تمامی کشور غرق عشق ورزی و کامجویی مردمان از یکدیگر می گردد.

Saturday, May 08, 2004

خجالت به امید میلانی، رویش سیاه



راستش را بخواهید این قضیه حماسه شله زرد خوران بخش نخست داستان بلندی با همین نامگو بود که می خواستیم در شمرنامه بیاوریم(چیزی در مایه ناسزا) که بنابر یاداشتهای دوستان گرامی آبی و کدوقلقلی ناچاریم آنرا در همان بخش نخست به پایان برسانیم چراکه سروته داستان با یاداشت این دوستان به هم ریخته است
دوست گرامی و مهربان آبی در می نویسد
"گرامی شمر.
من هرگز رای به اخراج تو ندادم و نخواهم داد و این را خودت نیز میتوانستی حدس بزنی. شورای مرکزی زوزه فقط من نیستم و لیست اعضا رو خودت دیدی رای نهایی جمع اینگونه بود نه من.اینکه چه شد که اساسنامه جدید نوشته شد هم دوراز ذهن نیست، اشخاصی شروع به پیاده روی روی اعصاب اعضا کردند و دلیل نوشته شدن آن بند دهم عدم درگیری با این اشخاص بود. تا حدی توانستیم متلک ها و توهین هایشان را تحمل کنیم ولی با آخرین روش که رویارویی مستقیم و نقد بودهم نتوانستیم متقاعدشان کنیم که دست از سرمان بردارند.اساس نامه 10 بندی را ول کن،اساس نامه ای که پاگنده نوشته واقعیست.
دلیل روی آوردن به این روشهاراهم در رفتار همان اشخاص جستجو کن ورنه در محفل قبلیمان گیره یاضایه هرگز به چنین مرامنامه هایی احتیاج نشد. زوزه سیاسی نیست، شاید در آینده افراد سیاسی نویس عضو شوندو سیاسی بنویسندولی در حال حاضر نویسنده سیاسی نداریم و نمیتوان سیاسی دانستش. نوشته من راجع به کدوقلقلی را هم اصلا متوجه منظورت نشدم. من نمیدانستم کدو کیست، چندی پیش در ایمیل برایم گفت کیست و شوک زده شدم. این چه ربطی به چشمه آمدن ومرام واشک عایشه دارد نفهمیدم راستش."


دوست گرامی کدو قلقلی هم نوشته است:
شمر گرامی

بنا ندارم که ناسزا را پاسخ دهم ولی برای تو بیش از آن احترام قائلم که سخن و رنجیده گی ات را نادیده گیرم. من چه هنگام به تو بی احترامی یا بی حرمتی کردم که سابقه را بر آن نهادی و نوشته ی مرا متوجه خود دانستی؟ سابقه ی بین من و تو تنها احترامی بوده است و بس.
کس دیگری چندی بود که به جد بر من ناسزا می بارید که از آن نیز گذشتم که هر کس اختیار صفحه ی خویش دار د و می تواند هر آن چه دوست می دارد چه ناسزا و چه به سزا در آن بنویسد.
من که باشم که بر او یا دیگری خرده گیرم. در سایت زوزه هم خود نیک دیدی که کسی بر همه دست اندرکاران توهین کرد و هر روز واژه های زشت تری را به کار برد که حاصل آن اساس نامه شد.
از کسی واهمه ندارم که بخواهم ریا یا تزویر کنم و یا عذر گفته بازگویم و یا به پوزش از نادانی خویش سر خم کنم. اما& به تکرار و اصرار می گویم که آن چه نوشتم هرگز خطاب ام به تو نبوده است. چرا که تو در زوزه به کسی توهین نکرده بودی و آن همه درافشانی ها از سوی دیگری بوده است
.

آبی جان
خجالت به امید علمدار میلانی، رویش سیاه، که باعث شد ما در باره دوستی شما دچار دودلی گردیم، مگر ما کف دستمان بو کرده بودیم که بدانیم شما رای بر کنار نهادن ما نداده ای، اساس برداشت ما نوشته امید میلانی بود که می گوید " مطابقِ بندِ ۱۰ِ اساس‌نامه‌یِ جدید، از آن‌جا که دوستانِ انقلابی‌یِ‌مان دادِ پوست‌کلفت‌ترین‌هایِ شورایِ مرکزی را هم در آورده بودند، و یک‌نفر هم نبود بخواهد جانبِ‌شان را بگیرد، مجموعه‌یِ شورایِ مرکزی به اخراجِ نانا، شمر، خسن‌آقا و کنج‌کاو از سایت، و بن‌شدنِ آی‌پی‌هایِ‌شان رأی داده است. جاکش‌ها و مادرقحبه‌ها درِشان را بگذارند، اگرنه برایِ‌شان می‌گذاریم." (پررنگ نویسی از ماست)، ما باید از کجا می دانستیم که شما رای به اخراج ما نداده و امید میلانی دروغ می گوید؟
راستش از اینکه نوشته اید به اخراج ما رای نداده و نخواهید داد، هم خرسند گشته و هم اندوهگین، خرسندی برای داشتن دوستی به خوبی شما داریم و اندوهگین برای ابلهی چون امید میلانی که به این سادگی زين العابدين خواني نموده ، تمرین خرتوخری اسلامی کرده و افزون برجفتک پراني و دروغ گویی، به نمایندگی و حساب شما به ما دشنام داده و ناسزا می گوید.

اما بین خودمان بماند، در این میان شما هم زیاد بی تقصیر نیستید، فراموش نکنید که شما بعنوان عضوی از شورای مرکزی زوزه در برابر همه نوشته هایی که به گونه ای با شورای مرکزی آن ربط پیدا می کند مسئولیت دارید بنابر همین مسئولیت دربایسته بود که به گونه ای روشن و بی پرده با گفتاوردی که از امید میلانی آورده ایم مخالفت نموده و از دروغگویی امید جلو گیری می نمودی، اگر چنین بود بدون تردید این برداشت نادرست از سوی ما پیش نمی آمد و از سوی دیگر امید میلانی شما را آدم شمرده و به خودش اجازه نمی داد که هم در آنجا به حساب شما به ما دشنام دهند و از آن بدتر در جایی دگر چنین شله زردی بخورد که:
"ما که همه از همان آغاز اعتراف کردیم جوجه‌خور ایم، حالا این‌همه زور زده ای دوزاری‌یَ‌ت افتاده؟!"
کاری هم به این نداریم که "جوجه خوری" در فرهنگ سیاسی پلیسی حکومت اسلامی از کجا سرچشمه می گیرد.

در باره داستان کدوقلقلی هم باید بگوییم چون خودمان از آن نوشته کدوقلقلی شوکه شده بودیم و مانند شما منتها از زاویه دیگر فکر می کردیم، گمان برده بودیم اشاره ات به نوشته ما بوده است.

کدو قلقلی گرامی
در اینکه شما را همیشه گرامی داشته ایم جای هیچ گونه تردیدی نیست ولی این گرامیداشت به معنای چشم پوشی از داوری و بررسی اندیشه شما نبوده است. سپاس از اینکه تاکید کرده ای رویکرد نوشته ات به ما نبوده است، ولی باید بدون رودربایستی بگوییم که برخورد به دیدگاه شما را شخصی نمی دانیم،
داستان برسر این نیست که دیدگاه کدوقلقلی دنباله منطقی نوشته ای نابخردانه و ستیزه جو به نظر می رسد که بدبختانه در پی آن آمده است. حتی داستان بر سر آن نیست که در آن به شمرهم ناسزا گفته شده است، بهررو ما هزار سیصد اندی سال است که ناسزا شنیده ایم، به شما قول میدهیم که حتی اگر شمر هم از این پاکسازی جان سالم بدر برده بود، بازهم به شما و اعضای شورای مرکزی زوزه برخورد می کردیم، چراکه دچار نابخردی گروهی گشته و پرنسیبها را زیر پا نهاده اید. در باره نوشته خودت تردیدی نداریم که اگر شما (کدوقلقلی) از جایگاه دیگری و یا در زمان دیگری به نوشته خود برخورد کنید آنرا نابخردانه خواهید یافت چرا که برای درستی بخش نخست آن کمترین دلیلی نخواهید یافت. امیدواریم تلخی آن نوشته ما را در برخورد به خودت به حساب ناپختگی و نارسی طنز نویسی ما بگذاری.

نا بخردی گروهی
دوستان گرامی آبی و کدوقلقلی می بینیم که هردوی شما برای توضیح و یا بهتر بگوییم توجیه برخورد اعضای شورای مرکزی زوزه در نوشته "اصلاحِ اساس‌نامه‌یِ سایت"به برخورد و رفتار کسانی بیرون از شورای مرکزی زوزه اشاره کرده اید و آنان را باعث برخورد نابخردانه شورای مرکزی زوزه دانسته اید که به گمان ما اشتباه می کنید.

1- روشن است که زوزه خود را از همان روز نخست به عنوان یک وبلاگ گروهی که به گونه ای دمکراتیک اداره خواهد شد معرفی نمود و اساسنامه اش هم قراردادی برای جلب همکاری و تنظیم رابطه با دیگران بود، تغییر یکشبه اساسنامه و بالاتر از آن زیرپا نهادن اساسنامه نو بوسیله اعضای شورای مرکزی کاریکاتوری دیکتاتورمآبانه از سوی این شورا می باشد. اینکه آبی به نامه پاگنده اشاره می کند از همه بدتر است، مگر پاگنده ولی فقیه است که اختیاراتی فراقانونی داشته باشد، پا روی حق نگذاریم گفتاوردی که از پاگنده در نوشته "اصلاحِ اساس‌نامه‌یِ سایت" آورده شده بود تصویری از پاگنده بمثابه ولی فقیه زوزه بدست می داد. یعنی کسی در میان اعضای شورای مرکزی پیدا نمی شد که این به این موضوع پی برده باشد که وظیفه اعضای شورا پیش از هرچیز پایبندی خودشان به قوانین است که خود ساخته اند.
2- کاری به این نداریم که شورا تعریفی از اخلال گر ندارد ولی یکی نیست که از اعضای شورای مرکزی بپرسد یک کاسه کردن و کنار گذاشتن چهارنفر که دستکم در باره هموند شدن در زوزه چهار دیدگاه گوناگون دارند چه معنی می دهد؟
نه خودمانیم در بین اعضای شورای مرکزی یک آدم حسابی پیدا نمیشد که بگویداین چگونه اخراج کردنی است که از این چهار تن اخراجی دونفر اصلا عضو سایت نبوده، یکی از آنها کنجکاو درخواست ادمین را برای هموند شدن (گرفتن شناسه) نپذیرفته و هیچگاه هموند نبوده، آن دیگری خُسن آقا اصلا زوزه را به تخم چپش هم حساب نکرده بود و حتی هنگام برخورد به یکی از نوشته ها در زوزه به آن لینکی هم نداده بود. بین خودمان بماند آیا اینکار مانند این نیست که انصار حزب الله، یک لیبرال یا دمکرات یا کمونیست را که انصار را به تخمشان حساب نمی کنند تا چه رسد به عضویت در آن، از سازمان انصار حزب الله اخراج کند. آخر این چگونه شورای است که مجموعه آن دونفر را که اصلا هموند زوزه نیستند اخراج می کند!؟ از خودتان می پرسیم آیا این نابخردی گروهی نیست؟
3- اینهم به کنار یعنی یکی نفر در میان اعضای شورا پیدا نمی شد که دست کم از کاربرد بی جای دشنام در نوشته رسمی سایت جلوگیری کند. آخر این چگونه شورای است که امید میلانی به نمایندگی از آن و به حساب آن شله زرد خورده به این و آن دشنام میدهد؟ اینها هم به جهنم ارمنی ها، کاربرد واژه شورای نگهبان و اصطلاحات سیاسی پلیسی حکومت اسلامی در این میان چه صیغه ای است؟

Tuesday, May 04, 2004

حماسه شله زرد خوران


آبی جان، چشمداشت این یک چشمه آمدن را از تو نداشتیم، خیلی بامرامی، کسی که با رفیقش چنین معامله را کند با دیگران چه خواهد کرد، مرد حسابی چرا همه کاسه کوزه ها را سر کدوقلقی شکسته و دست آخر هم برایش چنان عزاداری راه می اندازی که اشک عایشه را هم در می آورد؟ درست است که این چرت و پرتهای کدوقلقلی یک سروگردن از سخنرانی های سه خط نیمی حاج بخشی در نماز جمعه روزهای قدس بالاتر و یک سروگردن از سخنرانی های الله کرم جلو سفارت شیطان بزرگ سابق آمریکا پایین تر است، اما ما آنقدرها بی مروت نیستیم که بخواهیم "ماشالله حزب الله" را تنها به آدمی به ساده لوحی کدوقلقلی بچسبانیم. نخیر روی سخن ما با آندسته از دست اندارکاران شورای مرکزی زوزه می باشد که رای به سانسورانديشه ما(شمر) داده اند، ممکن است بپرسی چگونه چنین چیزی ممکن است، دلیلش روشن است اینکه در یک آن و دریکروز اساسنامه سایت برداشته بند جدید و بی سروته راه انداخته و همانجا آنرا نیز زیرپا نهاده اید کاریست که تنها از عهده حزب اللهی ها بر می آید و بس.
از خودت می پرسیم عوض کردن یکروزه قوانین سایت به جهنم ارمنی ها، در باره ننگ انگ اخلال گر زدن و اخراج کردن به پیوست دوتا دشنام آب نکشیده از زبان سخنگوی ساده لوح تان که ذاتا از قضيه پرت بوده و گمان برده حزب اللهي بودن افتخار است چه معنی دارد؟ قربان عقل آخر مسلمان این کار شما که با یک قاشق آب به شنا کردن اوفتادید چه توفیری با کودتای خمینی(مج) وداردسته مادرجنده ترش در حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و گروه های موتلفه در خرداد شصت دارد، آنها هم یکروزه قوانین را عوض نموده و گروهای بسیاری را اخلالگر و محارب خوانده و به سرکوب آنان پرداختند،
درستش این بود که نخست قوانین را عوض کرده، (برای بند دهم آن تعریف دقیقی از اخلال گر ارائه داده) سپس به آگاهی هموندان سایت که بر اساس اساسنامه پیشین هموند سایت شده بودند می رساندید آنان را از حقوق خود آگاه نموده و آنگاه دست به پاکسازی می زدید.
خیالت تخت باشد ما ( نویسندگان شمرنامه) که بر پایه اساسنامه پیشین سایت هموند آن گشته بودیم، به هیچ عنوان حاضر به پذیرفتن اساسنامه کنونی نشده و به گور سیدالجاکشین حسین ابن علی می خندیدیم که در زوزه نوشته ای بگذاریم چرا که احترام نوشته خودمان بالاتر از این میدانیم که سرنوشتش را به دست چهار تا بی سرپا که سخنگويشان به حزب الله مي نازد بسپاریم.

اینها همه به کنار و کون لق بقیه دست اندرکاران زوزه، از خودت می پرسیم، می شود بگویی بر چه اساسی شمر را اخلالگر دانسته و رای به سانسور ما از زوزه دادی؟ ما تا هنگام اخراج سه نوشته برای زوزه فرستاده بودیم که دوتای آن در بخش نظرات بوده و دیگری نوشته ای اجتماعی. می شود بگویی کدامیک از نوشته های ما اخلالگرانه بوده و کجا. حالا پی بردی که چرا گفته ایم "ماشالله حزب الله

وحشت!

کدوقلقی گرامی پیش از هرچیز بگوییم که بیشنه اوقات با دیدگاههای تو در اینجا و آنجا برخورد نموده و خوشمان هم آمده بود اما راستش از خواندن این نوشته شما وحشت زده گشته و ترسیدیم که چیز!!؟ خور شده باشی، ما آنقدر ها هم که شما فکر می کنید ساده دل نبوده و نیستیم که بخواهیم با یک سایت زپرتکی دست به براندازی بزنیم آنهم براندازی حکومتی که به ضرب نماز جمعه، دعای کمیل و ندبه، زیارت عاشورا و انواع اقسام روضه ها روی کار آمده و در سایه همین ها مصونیت سیاسی پیدا کرده. خودت هم بهتر از هرکس دیگری میدانی که در باره سیاسی نبودن سایت یا کمی شکسته نفسی مینامید و یا زبانمان لال خودتان را به آن راه زده و تظاهر به جهل می نماید، ورنه هر کودکی میداند که سایت سیاسی بوده و بویژه با این گندی که به بار آورده اید چه جهتی دارد. از اینها گذشته ما در جایی ندیدیم که گفته شده باشد این سایت نه سیاسی است و نه برانداز، چه در نخستین اساسنامه و چه در دومین اساسنامه از چنین چیزی که شما می گویید خبری نیست؟ علم غیب هم که ندارید که به حساب وحی و باد شکم بگذاریم، بنابراین سخنان شما از اساس چرت و پرت محض بوده و توصیه می کنیم که درب بخش فاضلاب نوشته ات را گذاشته تا گند کار بیش از این در نیایید.

پا نویس
راستی آبی جان ما دوبار هموند زوزه شده ایم نخست در بیست و سوم مارس اما از آنجایی که گذرواژه مان را فراموش کرده بودیم، بار دیگر در بیست و پنج آوریل هموند گشتیم
بهررو اگرچه ما شورای مرکزی زوزه را به تخم چپ شترمان هم حساب نمی کنیم و به مجموع آن می شاشیم ولی از آنجایی که برای بیشنه شما بگونه ای تک تک احترام قائلیم و نمی خواهیم به دردسر بیافتید،از شما خواهشمندیم که آن یکی نام کاربر ما را نیز پاک کنید که به کار ما نمی آید و زبانمان لال شورای مرکزی زوزه خیالاتی نشوند.

Saturday, April 24, 2004


afghanistan4.jpg


گُه آریل شارون و دندان شکسته محمد رسول الله (مج)


کاش یکی پیدا می شد و در کله شیعیان مادر جنده می فروید که محرم و صفر و شکم از عزا در آوردن به بهانه عزاداری سید الجاکشین حسین ابن علی بجای خود، اما مادر جندگان شیعه چرا آنقدر شله زرد می خورید که بالا آورده ، زمین و زمان را به گند می کشید . یکی از این شله زرد خوران بنام سعید اسلامی که پس خوردن انبوهی شله زرد در میانه ماه صفر گذرش به شمرنامه اوفتاده و تا دیروز همه روزه مرتکب "حدث اصغر"* آنهم به زبان انگلیسی می شد، امروز ناگهان ترمز بریده و مرتکب "حدث اکبر" ** گشته، از شرق گرفته تا غرب، از شمال تا جنوب را بگند کشیده و دست آخر بعنوان شاگرد استاد شریعتی و امام خمینی(مج) اعلام جهاد داده ما را کافر خوانده و خونمان را حلال نموده.
در بایسته است به این مسلمانزاده یاد آوری کنیم که جوانک زردنبو، شله زرد میرزا سعید اسلامی! بشینی سایه ان احسان شریعتی و سرود خمینی ای امام بخوانی، شریعتی سگ کی باشه و خمینی کدام قاطر است که تو شاگردشانی، مگر کسی آنان را آدم بشمار می آورد که ترا به پشمش بگیرد، آنقدر شله زرد خورده ای که گمان برده ای سعید اسلامی یا همان سعید امامی شده ای و اعلام جهاد می کنی، حالا این جهاد تو چه صیغه ای است، اکبر است یا اصغر؟ مسلمانزاده دبنگ دوره تقیه است جهاد کدام است، اسلام از شرق گرفته تا به غرب از شمال تا جنوب در حال گاییده شدن است، مسلمانان در گُه خودشان غرق گشته اند، مگر کوری و یا ندیدی که چگونه در روز عاشورا خواهر شیعیان عزادار در کربلا و نجف و کاظمین گاییده شد و آب از آب تکان نخورد، مگر ندیدی که در کویته چه خواهری از شیعیان گاییده شد و خم به ابروی هیچ یک از آیات عظام نیامد، اکنون تو فتوی جهاد می دهی؟ اصلا چرا دور برویم مگر در همین شام غریبان حسینی در همین تهران به هیکل امام حسین و عزای حسینی ریده نشد؟ مگر شلوار از پای آن مامور انتظامی بیرون کشیده نشد و به آهنگ چه خوشگل شدی امشب نرقصید؟
از اینها گذشته شله زرد خور بدبخت ما گردن نور چشم محمد (مج) را زدیم، بر بوسه گاه محمد(مج) روی گردن حسین ابن علی شاشیده ایم، خواهرش را همانجا گاییده ایم آنگاه تو بر علیه ما فتوای جهاد می دهی؟ برای عبرت تو و مادر جندگان شیعه دیگری از قماش تو شاشیدیم به فرق شکافته علی ابن ابی طالب که مانند کُس حیض دیده فاطمه الزهرا(فیل کُس) و کون بی موی زین العابدین ناخوش بود، گُه به قنداق علی اصغر و حجله قاسم، اصلا چرا دور برویم گُه آریل شارون(که از گه سگ هم نجس تر است) به دندان شکسته پیغمبر اسلام محمد (مج) تا ریش و سبیلش شله زردی گردد، هچنین دستهای بریده ابوالفضل العباس توی کون تو سعید اسلامی تا دیگر از این شله زردها نخوری.

* حدث اصغر، در فقه پلید شیعه عملی را گویند که باعث باطل گردیدن وضو گردد مانند گوزیدن
** حدث اکبر، در فقه پلشت شیعه عملی را گویند که باعث نجس گردیدن مومن گردد بگونه ای غسل واجب گردد مانند ریدن به خود

در رابطه با فتوا بی سروته سعید اسلامی رهبر فرزانه خودمان و آیت الله شیخ لواط الدین قزوینی نیز پیامهای فرستاده اند که برای ثبت در تاریخ و عبرت سایر شیعیان مادر جنده در شمرنامه خواهیم آورد


پیام رهبر فرزانه خودمان

برادران و خواهران مسلمان !

گرچه دل این رهبر فرزانه از عربده کشیدنها و کف بر دهان آوردنهای شما غنج میرود و رفتارتان موجبات شادی ما را فراهم میکند ولی نصیحت پدرانه ی مرا آویزه ی گوشتان کنید و بروید همان وبلاگهایی را بخوانید که به گروه خونتان سازگارتر است ! آخر شما را چه به محضر شمر باریتعالی ؟! غیرت اسلامیتان را هم نگه دارید برای اهل منزلتان که ثوابش دو چندان است ... من مانده ام که شما چه اصراری برای راهنمایی شمر و همفکرانش به بهشت خودتان دارید !!!
بروید و پیشانیتان را به دریوزه ی حوری و غلمان و شراب طهور و ... بر خاک بسایید . باشد که خدا در آن دنیا عوضتان دهد !!!
از من بشنوید ... اصراری بر بردن شمر به بهشتتان نداشته باشید ... این شمری که ما میبینیم آنجا هم دست از سرتان بر نمیدارد و بساط عیش و نو ش و لهو و لعب الهی شما را بر باد خواهد داد !!!


پیام حاج شیخ لواط الدین قزوینی

برادر دینی سعید اسلامی


در سفری که چندی پیش به عتبات عالیات داشتم باید بعرض برسانم در کشور مسلمان عربستان سعودی لواط فراوان یافت می شود. مستحضرید که ایدز در درجه اول با هماغوشی نرینگان انتقال می یابد. در ایران اسلامی که به حول و قوه آقا امام زمان و نایب بر حقش امام خامنه ای به مقام اول در زمینه مصرف مواد مخدر در جهان دست یافته بحمد الله ایدز فراوان یافت می شود. حدس نمیزنم. نیم نگاهی به این مقاله بینداز تا بدانی چه می گویم.
منبع مقاله سازمان بهداشت جهانی است و اگر به خواند عادت نداری زحمتت را کم میکنم و می گویم فقط صفحه 22 مقاله را بخوان تا بدانی چه می گویم.
ضمنا چنانچه اطلاع کافی در باره اسلام ناب محمدی نداری، اشعار الفرجیه تلاوت نفرمای و وکیل و وصی مسلمانان نباش. ما مسلمانان با زنان خود، کنیزان خود، کنیزان دوستان، زنان اسیر شده در جنگ و هر زن کافری که در چنگالمان اسیر شود همین کار را می کنیم.
آیه قل انما انا بشر مثلکم را به یاد آر و بدان بر اساس این آیه پیامبر بشر است و حقوق پیامبر حقوق بشر است. بنا بر این طبق آیه 50 سوره احزاب ما مسلمانان با خود فروشانی که مزدشان را پرداخت می کنیم (بحمد الله بدلیل سیاستهای فوقالعاده اقتصاد اسلامی چنین زنانی در ایران اسلامی فراوانند)، جاریه های غنیمتی در جنگ (زنان و دختران ایرانی را به یاد بیاور که در راهپیمایی برائت از مشرکین به فتوای امام راحل در مهد اسلام به تظاهرات زدند و به غنیمت مسلمانان راستین در آمدند) و هر زن مومنه ای که خود را بر ما عرضه کند (البته این حکم در قران تبصره دارد) جمع می شویم و از به یاد بیاور در دین مبین زمین از آن کسی است که در آن کشت می کند. آیه 222 سوره بقره را به یاد آر که میفرماید زنان کشتزار شمایند، برای کشت و زرع به آنها نزدیک شوید. میدانم هنوز بکارت از مغزت بر نداشته ای ولی از این ماجرا نتیجه نمیگیری که هر زنی (کشتزاری) را که در آن کشت کنیم از آن ماست.
باشد خداوند تبارک و تعالی تو را هدایت کناد که از این پس در جهت لوث و پایمال کردن حقوق مسلمین تلاش نکنی. تو را همان بس که جامی از تحفه حضرت سلیمان برای ملکه صبا (داروی نظافت) در دست بگیری و پس از خواندن دعای مربوطه (بسم الله و بالله السلام علی سلیمان ابن داوود کما امر بالنوره) قصد قرب به ذات احدیت کنی.
اجرت با سید علی واحد الید
السلام علیکم
حجت الاسهال والمسهلین
حاج شیخ لواط الدین فزوینی
روابط عمومی بنیاد زین العابدین ناخوش

Friday, April 23, 2004

Wednesday, April 21, 2004

شاشیدیم به آرمان امتی که رهبرش شیخ احمد یاسین باشد

شاشیدیم به آرمان امتی که رهبرش شیخ احمد یاسین باشد


اینکه سران مادر جنده حماس یکی پس از دیگری کشته می شوند برای ما به اندازه کشته شدن شیعیان مادر جنده در کربلا که مانند پشه های روی گُه بهلاکت رسیدند خرسند کننده است.
کاری به اینکه سیاستهای دولت کنونی( نه کشور) اسرائیل تا چه اندازه چرند است نداریم اما بی رودربایستی بنویسیم که
شاشیدیم به آرمان امتی که رهبرش شیخ احمد یاسین باشد که مانند امامان شیعه یک تنه کلکسیونی از گند، کثافت، نجاست و مرض های اسلامی از سوزاک و سفلیس گرفته تا چلاقی، کوری و کچلی بود، اصلا یارو خودش یکپا بمب میکروبی ساخت زرادخانه اسلام ناب محمدی بود که اگر از روی برنامه انتحاری اش می ترکید نه تنها اسرائیل بلکه همه آسیای جنوب غربی و باختردور، باختر نزدیک و باخترمیانه را هم به لجن می کشید.
عبدالعزيز رنتيسي هم در کثافت و نجاست دست کمی از شیخ احمد یاسین نداشت.
از اینها گذشته خرسندی ملت ايران از این رویدادهای و همینکه حکومت اسلامی و سران آن در برابر کشتار سران حماس مانند خر در لجن مانده و دست پا میزنند، از هرچه خوشتر است، آنهمه هارت و پورت اسرائیل ستیزی کرده و می کنند اما هیچ گهی جز عربده کشی های نماز جمعه ای نخورده اند.

Tuesday, April 20, 2004


شله زرد زیادی


ديگر قرار نبود که آبغوره بگيري و ننه من غريبم بازي در بياوري، اصلا
شله زرد زیادی خورده اند، تو یک آدم کیری بیشترنبوده و نیستی.

Tuesday, April 13, 2004

تساهل و تسامح امید و استریپ تیز خدیجه کبری


بخاطر همین بی گدار به آب زدنها و سر بی آب تراشیدن هاست که ترا با امید کدخدا زاده سنجیده بودیم، نه خودمانیم نامه پوزش خواهانه نانا به تو، چه ربطی به ما و برخورد ما به "آدم کیری" و "خدیجه کبری" دارد. اصلا همه اینها چه ربطی دارند به پلیس خوب و پلیس بد، قضیه چماق و نان شیرنی را برای چه آورده ای و از همه اینها بالاتر این جمله بی سروته " اگر باشد هم، با وجودِ آن‌که بعضی نتوانند و نخواهند عملِ همان‌وقت‌اَخلاقی‌یِ بیست و پنج سال پیشِ کسی که با چندین‌سال زندان‌رفتن صداقتَ‌ش در آزادی‌خواهی را هم ثابت کرده ببخشند، با اعتقادَم به تساهل و تسامح، می‌بخشم" این وسط چه می کند.
بگذار یکبار برایت بگوییم تا روشن شوی، ما(شمر) با کسی قهر نکرده ایم که دنبال آشتی باشیم، آنچه که بوده و هست برخورد اندیشه های گوناگون است با یکدیگر، نان هم به کسی قرض نداده و نمی دهیم، خوش نداریم برای خودمان مخالف بتراشیم اما در برابر کُس کلک بازی خاموش نخواهیم بود، نقش وکیل این و آن بازی کردن در دنیایی که همه به یک اندازه از امکان نوشتن برخوردارند را کاری زشت و بیهوده می پنداریم.
از این باند بازی های تو خیلی دوریم، تنها مسئول نوشته خودمان هستیم و پای آن هم می ایستیم.

یاد آوری
پیش از هر چیز ناچاریم به تو یاد آوری کنیم که بر خلاف اداهای که در می آوری اصلا جدی نیستی و کمترین مسئولیتی را در باره آنچه مینوسی را تا کنون از خود نشان نداده ای.
از تساهل و تسامح آغازیده ای،خوشمان آمد خودت هم باور کرده ای، پس بگذار گوشه ای از آن را برایت نشان دهیم، آنچه که از تسامح و تساهل نزد تو تا کنون دیده ایم همانا ادعای پوچ کردن و زیر سبیلی در کردن هنگام قافیه تنگ آمدن بوده.
گندی که پیش از انتخابات مجلس(شرکت در آن بی هیچ قید وشرطی) و در حول و حوش آن زدی را به هیچ گونه ای نتوانستی بپوشانی و کوشش بر ماستمالی کردن آن کرده که نتیجه آن شد که دیدیم، پس از پایان نمایش انتخابات، از اعلان نتیجه آن از سوی جناح آدمخوران چنان ذوق زده شدی که خرسندیت را از " که تحریم کننده گان شکست خوردند" نمی توانستی پنهان کنی . چشمبراه اعلان رسمی وزارت کشور هم نشدی، برآوردهای اصلاح طلبان حکومتی هم پیشکشت.
برای نمونه هنگام انتخابات ادعا کردی بیست پنج سال تحریم کرده اند و...در پاسخت نوشتیم که بیست پنج سال آزگار دگراندیش کشی کرده اند و نمونه آوردیم از کسانی در انتخابات دوره های نخست شرکت کرده و برای نمایندگی برگزیده شدند اما کنار گذاشته شدند. تساهل نموده پاسخی نداده و زیر سبیلی رد کردی.

آدم کیری
شاید منظورت از تساهل و تسامح هنگامی باشد که "آدم کیری" در نوشته کیفیت خبراز امضای سیصد چهارصد اسم الکی داد و تو زیر سبیلی رد کردی، دمت گرم با این تساهلی که داری.
خودمانیم اگر به چنین کسی که اینچنین بیشرمانه می نویسد آدم کیری نگوییم چه بگوییم، البته تساهل و تسامح تو حکم می کرد، که در آنزمان بخاطر مصالح اسلام عزیز سکوت نموده و خم به ابروی مبارک نیاوری و الان هم زیر سبیلی رد کنی. برای آنکه خودت را به آنراه نزنی می نویسیم تا تساهل و تسامح ات بهتر شود، شما می خواستید از تحصن نمایندگان حمایت کنید اما در واقع به تحریم کنندگان می تاختید نه وبلاگ نویسان هوادار تحریم بلکه مردمان سرشناسی که برای ملت شناخته شده اند و در ايران هم زندگي مي کنند
اصلا چرا دور برویم به یارو گفته ایم "آدم کیری"، می گوید: هنگام گشایش زوزه به مزدورگري و حقوق‌بگيري پاگنده و تزاد و بلو و الباقي پرداخته ایم، نه خودمانیم ما کجا چنین چیزی گفته ایم، با این حساب بازهم می خواهی بگویی این یارو آدم کیری نیست؟
خنده دار است خیلی شجاعت داری که به دفاع از آدم کیری برخاسته ای بدون اینکه یکبار از خودت پرسیده باشی چرا طرف آدم کیری نامیده شده؟ فدای آن ذوق نوشتاریت گردیم به صراحت یا تلویح را از کدام قوطی عطاری پیدا کرده ای به گمان ما شما از زبان فارسی و دانش ژنتیک همزمان بی بهره اید، تلویح را بگذار درب کوزه و آبش را بخور صراحت را بچسب، ما به روشنی ایشان را آدم کیری می نامیم و در مورد ایشان اصلا آنرا ژنتیک میدانیم آنوقت تو مي گويي به صراحت يا تلويح و از همه بدتر از ما می خواهی که ما وی را آدم کیری نخوانیم. خیلی ساده ای! نه خودمانیم حالا حق داریم که ترا حسین فهمیده بخوانیم؟

قوام السلطنه
خوشحالیم که ایران سالها پس مرگ سیدضیاها و فقدان قوام السلطنه ها و در دوران حکومت اسلامی سیاستمداری چون ترا پیدا کرده که جای خالی همه آنان پر کرده است. می بینیم که کوشش بر آن داری تا اندیشه ها را یک کاسه و کنی و براحتی آنان را بکوبی و از سوی دیگر کابینه قوام السلطنه ای راه انداخته و بگمان خودت جبهه از آدمهای گوناگون بیارائی و بجان دسته نخست بیاندازی.
بگذار برایت بی رودربایستی بنویسیم، ادای قوام را خیلی ناشیانه و حسین فهمیده وار در می آوری! دیدگاه ما در رابطه با "آدم کیری" چه ربطی به آنچه خُسن آقا نوشته است دارد و اصولا چگونه به خودت اجازه میدهی که جبهه ای از ما و خُسن آقا بسازی، اصلا برخورد ما به "آدم کیری" چه ربطی به (تزاد که ما آنچنان نمیشناسیم) دارد، مگر ما تاکنون به تزاد برخوردی کرده ایم.
وانگهی این "مجموعه ما" که میگویی دیگر چه صیغه ای است؟(نکند از آن بازی های آدم کیری باشد و می خواهی خودت را پشت دیگران پنهان کنی) از کجا چنین مجموعه ای را آورده ای، اعضایش کیانند؟ زیر مجموعه اش کدام است؟ خدیجه کبری چه ربطی به "مجموعه ما" که تو از آن نام می بری دارد؟
خدیجه کبری
در باره خدیجه کیری نوشته ای، از روشنفکری مولتی میدیا چون تو که در باره هرمنیوتیک و زیبا شناسی قلمفرسایی ها کرده و خود را در این موارد صاحب نظر میداند بعید است که چنین ساده لوحانه برخورد کند(شاید هم تساهل باشد)، پسر خوب انسانی ترین احساسات کدام است یارو شیعه اورژینال است از اینکه ما خواهر امام حسینش را گاییده ایم ناراحت است، امتیاز انحصاری سلام کردن به آفتاب را داردو از بس به آفتاب سلام کرده دچار آفتاب زدگی شده و هذیان نوشته. تو چرا کُس می گویی. دشنام های آخرش چه می گویی؟ حتما زیبا شناسی است که با تساهل تو هماهنگی پیدا کرده است، یارو سنگ تمام گذاشته هر چه دشنام که شایسته خودش بوده به پای ما ریخته و تو می گویی انسانی ترین احساساتش را هجو کرده ایم؟!
از اینها گذشته مگر ساختار نوشته ایشان توفیری با روضه های کلاسیک شیعیان دارد، نخست نوحه، پس ذکر مصیبت، سپس انتقام دشنام به ما و دست آخر جلب ترحم گدایی نفرین . وانگهی تو که حسابی در کار وبلاگ خواندن استادی مگر نمیدانی پیش زمینه این نوشتار انسانی خدیجه از وبلاگ شبح بوده، یعنی می خواهی بگویی از برخوردهای وی در آنجا بی خبری، شاید بازهم "تسامح و تساهل" بخرج داده و چشم فرو بسته ای، می خواهی بگویی که استریپ تیزی که خدیجه در آنجا کرد را ندیدی و شرم شبح از دیدن اندام کریه و وارفته و "پیکر آفتاب زده" افکار وی را نخواندی، بهررو دشنامهای که از زبان ایشان در آنجا جاری گشت بگونه ای بود که شبح به زبان مردم دارانه ای به وی یاد آوری نمود که خود زنی نکن. به زبان شمری اش می شود زنیکه سلیطه، گندش را بالا آوردی حالمان را بهم زدی و دربش را بگذار. بررو بخوان تا سوادت افزون گردد.
امید خان هر ساده دلی میداند که "انسانی ترین احساسات" خدیجه کبری از سرریز شدن احساسات وی در وبلاگ شبح بوده جز سرکار! (طرف آبروی خودش را برد)
برای آدمهای احساساتی از قماش تو باید یاد آوری کنیم که بخش اساسی لیچارهای انتقام در نوشته ما از احساسات انسانی خدیجه خانم در وبلاگ شبح و به وام گرفته شده است و تنها برای رعایت عفت کلام از واژگان کاربردی ایشان از قبیل اُزگل، تف، ان و... خودداری کرده ایم.
کوتاه اينکه خجالت دارد اميد خان يارو خودش يکپا پهلوان است، فعال اجتماعي که فرهنگ زورخانه اي را از بر مي داند و کشتي گير است،سرد گرم روزگار را چشيده وچونان اسيران دشت کربلا آفتاب سوخته است و بقولي عمروعاص از آن پاچه ورماليده هاي قهار است آنوقت تو مي آيي با آن قد قواره بد ترکيبت وکالتش را بعهده ميگيري، افت دارد جانم.
داستان نانا
برخورد پوزش خواهانه نانا به شخص تو چه ربطی به این دارد که ما یکی را آدم کیری خوانده و نوشته دیگری هجو می کنیم، وانگهی از کی تا بحال تو نقش وکیل این آنرا بازی می کنی، راستش را بخواهی این وکیل بازی های تو و آن دودوزه بازی کردن های آدم کیری بیشتر از قماش ماهی گرفتنکردن از آب گل آلود است.
داستان بر سر این است که هم تو و هم آدم کیری داستان مزدور بودن را که از نانا شنیده اید چسبیده و با آن حال می کنید و مهمترین موضوع زندگی وبلاگیتان گشته است، دیدگاه ما را هم در باره خودتان بهتر میدانی. پس بهتر است مخدوش نکني!
شما از برخورد تند و ناپخته نانا به دیگران بهره برداری های خوبی کرده اید، تو و آدم کیری با دست یازیدن به مزدور خوانده شدنتان از سوی نانا کوشش به مظلوم نمایی و ماستمالی گند حمایت بی قید و شرطتان از انتخابات (بهررو حتی از ملی مذهبی ها کیری هم واپسگراتر بودید) کنید، ورنه دلیلی نداشت که چپ و راست مانند طفلان مسلم مزه ریخته، مظلوم نمایی نموده، خود را مزدور خوانده و به مزدوربازی یکدیگر هم لینک دهید و به گونه ناشایانه کوشش بر این کنید که جبهه ای از مخالفان نانا را راه انداخته و خودتان را در آن پنهان کنید.
نمونه اش این شامورتی بازی ات است در باره اینکه کسانی بی نام و با نام به کدوقلقلی، آریا و بائوبا برخورد کرده اند ، شرم نمی کنی، چه می خواهی با این نوشته ات بگویی؟ می خواهی بگویی ما دشنام داده ایم؟ حسین فهمیده شده ای بجای خود، چرا می خواهی بائوبا ، کدوقلقلی و آریا را جلو بیاندازی، بائوبا را اصلا نمی شناسیم، کدوقلقلی را اینجا و آنجا شناخته ایم و خوشمان هم آمده و آریا تنها کسی بوده که در پهنه وبلاگستان باهم ایمیل پرانی کرده ایم (از خودش برای تو و آدم کیری مایه گذاشت بیهوده کوشش نکن او را قربانی بازی های احمقانه ات کنی.) خیلی باید بی شخصیت باشی که میخواهی به بهانه دفاع از آنان خودت را پشتشان پنهان کنی.

بهررو امید خان خیلی پرت و پلا نویسی می کنی، صورت ساده مسئله این است که نانا خواسته از تو پوزش بخواهد و تو اینرا به دوران جنگ سرد، گروگان گیری و نبرد سهمگین هواداران حکومت اسلامی در پهنه وبلاگستان علیه دشمنان ولایت فقیه ربط داده ای و تنها خودت، آدم کیری و خدیجه کبری آنرا باور کرده اید.
بیهوده نیست که تو و خدیجه کبری می خواهید وکیل این آن شوید و هم هنگام یک نوشته مشابه را ارائه می دهید، همه میدانند که شما در پی لشکر کشی هستید، اما خیالت راحت باشد که این جبهه بندی های شما و لشکردوستداران خاندان عصمت و طهارت به فرماندهي خديجه کبري را را به تخم چپ شترمان حساب نمی کنیم.