Saturday, January 31, 2004

چرایی پشتیبانی نکردن مردم از نمایندگان بست نشسته


بیست روز از بست نشستن هشتاد و پنج تن از نمایندگان "اصلاح طلب" حکومتی گذشت و بر خلاف پیش بینی بسیاری از کارشناسان سیاست ایران این نمایندگان نه تنها از پشتیبانی مردمی برخوردار نگردیدند بلکه کارشان مورد تردید مردم قرار گرفت. در نوشته کوتاه زیر کوشش خواهیم کرد به این چرایی بپردازیم.
مجلس و نمایندگان بی خاصیت
اگر از زاویه کارکرد پارلمانی به دستاوردهای مجلس ششم با اکثریت "اصلاح طلب" آن بیاندازیم خواهیم دید که این مجلس با توجه به وزنه اکثریت آن کمترین دستاوردی برای بهسازی زندگی مردم ایران نداشته و کارنامه آن در سیاه کاری دست کمی از مجلس پنجم ندارد و نمایندگان مجلس تنها سرسپرده رهبری و خادم نظام اسلامی بوده اند، از درز گرفتن پرونده کشتارهای زنجیره ای گرفته تا سکوت در باره لایحه مطبوعات و حمله به دانشگاه، ماستمالی کردن کشتن زیبا کاظمی، سکوت در باره پرونده های دزدی های کلان بویژه پرونده رشوه گیری از شرکت استات اویل بوسیله مهدی رفسنجانی که به رسوایی جهانی برای حکومت اسلامی انجامید. بی تفاوتی در باره لایحه الحاقی و سپردن کار آن بدست کسی که ربطی به دولت ندارد.

خود آگاهی ملت وخواستهای مردم
اگر به رفتارهای سیاسی ملت در درازنای سال گذشته نگاهی موشکافانه انداخت، می توان به خود آگاهی سیاسی و چگونگی خواستهای مردم پی برد.
1 - خودداری گسترده از شرکت در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در نهم اسفند سال گذشته. در این انتخابات افزون بر اصلاح طلبان بخشی از نامزدهای "ملی مذهبی" هم شرکت کرده بودند با بی اعتنایی ملت روبرو شدند.
2 - جنبش و خیزش گسترده و سراسری مردم در خرداد ماه،
3 - پیشواز از شیرین عبادی و بی اعتنایی به او در پی پشتیبانی اش از حکومت اسلامی.

در انتخابات نهم اسفند سال گذشته نه تنها نامزدهای "اصلاح طلبان" بلکه چندین نامزد از "ملی مذهبی" هم شرکت داشتند اما بودن اینان باعث شرکت مردم در انتخابات نگردید، مردم نشان دادند که نه تنها حکومت اسلامی و جناح اصلاح طلب آن بلکه تمامی کسانی که بگونه ای خود را مسلمان دانسته و ملتزم به قانون اساسی حکومت می دانند را قبول نداشته و نمی خواهند.
شرکت مردم در جنبش خرداد ماه که از یک برخورد حکومت با دانشجویان آغاز گردید و با وجود سرکوب همه سویه حکومت به جنبشی گسترده و پیوسته در سراسر کشور تبدیل گردید نشان داد که خواست مردم برچیدن حکومت اسلامی است، در این خیزش مردمی بسیاری از ویژه گی های ایدیولوژیک حکومت به ریشخند گرفته شد، بسیاری از زنان شرکت کننده در این خیزش روسری های خود، که همانا نماد اساسی حکومت اسلامی که همانا زن ستیزی باشد را از سرها بر گرفته و به آتش کشیدند، مردم با سرود خوانی، پایکوبی و دست افشانی به ستیز با حکومتی برخواستند که بنیانگذار آن خمینی(مج) می گفت روضه را زنده دارید که ما با روضه (گریه و زاری) زنده ایم. چرا دور برویم بیشینه چماقداران و سرکوب گران حکومتی نوحه خوان و زنجیر زنانی هستند که ریشه در هیئت های عزاداری دارند.
پیشواز ملت با شعارهای آگاهانه از شیرین نشان داد که مردم تا چه اندازه به حقوق انسانی خود پایبند هستند و چگونه از این پیشواز برای پیش کشیدن خواستهای انسانی خود بهره گرفتند اما در پی غمزه های اسلامی شیرین عبادی، ملت با وی را نیز چون دیگر مسلمانان برخورد نمودند بازگشت دوباره شیرین عبادی به کشور با خاموشی و بی تفاوتی همگانی روبرو گردید و امروز کسی از ملت به شیرین عبادی نمی گوید باجی خرت به چند.
کوتاه اینکه ملت از اسلام و حکومت اسلامی و دزدان و دزد بچگان مسلمان خسته شده اند و به کمتر از سرنگونی این حکومت تن نخواهند داد.
سنجش
باری اگر به خواستهای ملت نگاه کرد و آنرا با آنچه که نمایندگان بست نشسته می کنند و می خواهند، سنجید می توان به این برآیند رسید که نمایندگان نه تنها از ملت جدایند بلکه بخشی از حکومتی هستند که مردم از آن بیزارند، اینان از یکسو پیاپی پایبندی کامل خود را به نظام پلید اسلامی و ولایت فقیه اعلام می کنند و از سوی دیگر بکار گیری فرهنگ پلید اسلامی از گونه نماز و روزه، روضه خوانی و قسم خوردن با دم حضرت عباس نشان می دهند که از قماش همان مسلمانانی هستند که زندگی را به کام ملت زهر کرده اند.
در خوشبینانه ترین حالت اگر به قضیه را به گونه ای سیاسی خشک برخورد کرد، میتوان گفت:1
نمایندگان بست نشسته کمترین چهارچوب مشخصی برای خواستهای خود ندارند و از روز نخست به تعارفهای همیشگی اسلامی دست زده اند، با اصل نظارت استصوابی کمترین مخالفتی نداشته و ندارند این پیشکش، اما اگر اینان بر این باورند که شورای نگهبان غیرقانونی عمل کرده، دیگر جای تعارف و چانه زنی نیست.
روشن نیست که نمایندگان بست نشسته افسار خود را به دست چه کسی سپرده اند ، خاتمی یا کروبی امروز خاتمی و کروبی یک چیز می گویند و فردا چیز دیگر.
سرسپردگی به رهبر و خود را زیرعبای رهبر پنهان کردن و لایحه سه فوریتی باب دندان رهبر گذارندن.
هواداران کودن
از همه بدتر هواداران کودن که آبروی نداشته نمایندگان بست نشسته را هم برده اند، همه هواداران رسمی نمایندگان بست نشسته کسانی هستند که هوادار بی قید و شرط شرکت در انتخابات بوده و هستند، معروف ترین اینان مسعود بهنود و سید ابراهیم نبوی می باشند که پیش از بست نشستن نمایندگان خواهان شرکت مردم در انتخابات بودند و به گفته داریوش سجادی(هوادار "جناح راست" حکومت) قرار بود که با او و سید ابراهیم نبوی و چند روزنامه نگار! دیگر بیانه در باره شرکت در انتخابات بدهند. اما ناگهان بهنود و نبوی و چهار تن دیگر بیانه"یکدست صدا ندارد" را در باره دفاع ازبست نشینان دادند و داریوش سجادی پته را روی آب انداخت.
خنده دار تر از همه کار کودنانه بهنود مشهورترین و زیرکترین! هوادار نمایندگان بست نشسته است، که هنوز تحصن به جایی نرسیده، خریتش گل کرده دوباره مردم را به شرکت در انتخابات دعوت نموده و در پی آن به تور انتخاباتی همراه با شمس الواعظین در کانادا می رود. یکی نیست بگوید مرتیکه دبنگ دست کم برای آن بیانه زپرتکی که در دفاع از نمایندگان متحصن داده ای احترام قائل شو، نخست بگذار صلاحیتشان! تایید شود سپس به تبلیغ برای شرکت در انتخابات بپرداز.


کار اینها تمامه

Thursday, January 29, 2004

چکامه آن لاین!


دوستان و خوانندگان گرامی شمرنامه
خیلی دلمان می خواست اینروزها چکامه ای در باره رخدادهای روز بنویسم اما از آنجایی که شمريم و تنها هنرمان گاييدن اهل بيت سيدالجاکشين حسين ابن علي مي باشد، از قوانین عروض و قافیه بویی نبرده و اصلا نمی دانیم که شعرکيلويي چند است و اصلا چگونه شعر را وزن نموده و واحد وزن آن، کیلو است یا پوند و یا همان چارک قدیمی خودمان و از همه بدتر به قالبهای پیش ساخته شعري از گونه" مستصئلون، یستصئلون، مستصئلون" دسترسی نداشتیم سری به خانه گیله مرد سبز اندیش زدیم شعری از عطار نیشابوری را از آنجا کش رفته و دستکاری نمودیم، باری چکامه را اینجا می گذاریم اما آنرا چکامه آن لاین میدانیم و دفتر آنرا نمی بندیم پس اگر پیشنهادی برای بهسازی این چکامه دارید بنویسید بر آن خواهیم افزود.


هر که گفت رای ده، تو او را خر شُمر...


بود در تهران امامی دست چلاق
نام بودش سیدعلی تخم الاغ

چون سخن گفتی امام نامدار
خلق آنجا مُردی زخنده بی شمار

هر که در شهر اصلاح طلب شدی
خایه امام بمالیدی پگار

روز مجلس بود سحابی سوگوار
زانکه مقبول امام نبود آن بيقرار

آن امام ؛ القصه ؛ گفت آغاز کرد
دفتر مجلس ز هم باز کرد

وصف مجلس و وکیلان گفتن گرفت
بحث شورای نگهبان در گرفت

هست در مجلس کسی را جايگاه
کو به راه آن امام گم کرده راه

خرشد برخاست ؛ پنداشت آن سليم
گر نماینده شود، هست کارش عظيم

گفت : اماما ما شما را بنده ایم
در ره آن یک امام گم گشته ایم

گفت امام، مرتضوی زن جنده را :
رو فساری آر و گير اين مرده را

کانچه تو در جستنش بشتافتی
منت ايزد را که اينجا يافتی

ملی مذهبی ها بسی یکدنده اند
هنوز پیررو آن (امام) مادر جنده اند

ما گماشتیم وکیلان را بکار
بحث کاندید گشتن را تو هیچ شمار

در یمن داریم حبیب الله بکار
خاتمی ها را نهادیم در یسار
***
سخنی گویم ترا ای هوشیار
این سخن را تو ز شمر هوشدار

هر که گفت رای ده، تو او را خر شُمر
خر بسی باشد ؛ ز خر کمتر شُمر

Tuesday, January 27, 2004

بأي ذنب مَتَلک !؟


آی ملت در شگفتیم که شما بدینگونه به امید میلانی گیر داده اید، ما که در برخوردمان به شله زردخوردنهای امید میلانی، یکبار بگونه ای جدی در بخش دیدگاه های وبلاگ خُسن آقا داستان امید پسر کدخدا و دستگاه خنده اش را نوشته بودیم، اما از قرار معلوم به گوش شما فرو نرفته و دست از سر بچه مردم بر نداشته و چپ و راست متلک بارش می کنید.
آخر به چه زبانی بگوییم، امید از روی ساده لوحی ذاتی اش، شوخی شوخی و برای خنده به هواداری از شرکت در انتخابات برخاسته بود، ورنه مگر مغز خر خورده بود که پیش از اعلام نظر شورای نگهبان چنین شله زردی را بخورد. نه خودمانیم یک آدم درست حسابی را تاکنون دیده اید که مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کند که امید دومی اش باشد.
اینکه امید میلانی بیانه دفاع از متحصنین را نوشته، فقط به خاطر خندانیدن ملت بوده ورنه امید اینقدرها هم که شما فکر می کنید کوته فکر و بی خرد نیست که پس از گذشت 9 روز از تحصن چنین کار احمقانه ای کند، از اینها گذشته امید از داستان بوگیرهای مستراح حکومت اسلامی را خوب درس گرفته و از واکنش ملت به نامه آن شش روزنامه نگار آگاهی داشته است. اصلا چرا دور برویم گمان برده اید امید نمی داند که حذف دگراندیشان شیوه ای بوده که بوسیله خمینی (مج) از همان نخستین انتخابات بنیان گذاشته شده است، مگر امید خر است که نداند در همان انتخابات مجلس خبرگان بسیاری از دگراندیشان و از جمله دکتر عبدالرحمان قاسملو به نمایندگی برگزیده شدند اما به دستور خمینی (مج) از رفتن به مجلس خبرگان بازداشته شدند، می خواهید بگویید امید میلانی نمی داند که برای نخستین انتخابات ریاست جمهوری از نامزدی مسعود رجوی بدستور خمینی (مج) جلو گیری شد، نه خودمانیم گمان برده اید امید میلانی خودش را به آنراه زده است و یا خبر ندارد که در نخستین انتخابات مجلس از نامزدی انتخاباتی بسیاری از گروها چپ بازهم بدستور مستقیم خمینی جلوگیری شد و از آن بدتر از ورود تمامی نمایندگان برگزیده شده که نامزد مجاهدین خلق و جبهه ملی بازهم بدستور خمینی (مج) به مجلس جلوگیری شد. باور کنید، امید شوخی کرده و قصد جعل تاریخ را نداشته و ندارد!
وانگهی امید میلانی آنقدر نادان نیست که در مقابل شله زرد خوردن حامد یوسفی که درستی امضای کسانی به مخالفت با شرکت در انتخابات برخاسته اند را زیر سوال می برد، سکوت کند. حتما می خواهد ملت بخندند ورنه امید به اندازه حامد یوسفی شله زرد خور نیست.
ایراد می گیریدکه چرا امید دست به این حقه بازی های آماری زده است، خب مگر از ملا حسنی چه کم دارد می خواهد ملت را بخنداند، مگر کسی سخنان ملاحسنی جدی می گیرد؟

نکند گمان برده اید که امید میلانی هم آدم کیری از قماش حامد یوسفی است که برای اثبات درستی نظر خود دست بدامن نظرسنجی سایت شورای نگهبان شود و افزون بر اینها پرت و پلا نویسی کند و یکبار بنویسد:
"ما نه از جمهوري اسلامي خوشمان ميايد و نه عشاق رهبر معظم هستيم، قصدمان فقط و فقط حمايت از متحصنين داخل مجلس است!" سپس فراموش کرده و بنویسد:
" منفعل بودن يعني بيخيالي به آينده! آينده اي مملكتي كه ممكن است به دست كساني چون مرتضوي بيفتند و ... راستي تا دير نشده امضا كنيد!"

امید میلانی به اندازه حامد یوسفی ساده لوح نیست که نداند که قدرت دست مرتضوی ها بوده و هست و اگر این مجلس و این حکومت بمانند بازهم در دستان مرتضوی ها خواهد ماند.
از همه اینها گذشته امید میلانی که مانند وحید هراتی آدم کیری نیست که در آنسوی خط قرمز درجا زده و بگوید" جلایی‌پور هم در جواب گفت این که یک نفر دنبال این چیزهاست که امر بدی نیست. اصلا همه‌ی آدمها در زندگیشان به دنبال سه چیزند : قدرت، ثروت و منزلت." و نتیجه گیری کند که نمایندگان مجلس خوب بوده و هستند.
اینکه امید میلانی به متلک پرانی و دلقک بازی روی آورده شوخی است و بس.
خیالتان راحت باشد که امید خیال خندانیدن ملت را دارد ورنه امید میلانی میداند که کار اینها تمام است و به روی شما نمی آورد!

Wednesday, January 21, 2004

نمایندگان مجلس همگی خرند!

امید جان بسیار امیدوار شدیم که هنوز به تو امیدی هست، بویژه با این گفتآورد از خُسن آقا که بر سردر وبلاگت گذاشته ای
درباره‌یِ نماینده‌گانِ تحصن‌کننده:
"آدمهای به این احمقی که اینها باشند، اصلآ از من می‌پرسی حق زیستن هم نباید داشته باشند چه برسد به ترحم عجب لذتی دارد زمانی که اقتدارگرایان سرشان را در سیاه‌چالها گوش تا گوش می‌برند"
ما که خوشمان آمد ولي شمري که ما باشيم
این سخن را چنین می نویسیم
"آدمهای به مادرجندگی گروه بست نشسته نمایندگان مجلس، از ما بپرسی حق زیستن هم نباید داشته باشند چه برسد به ترحم!
عجب لذتی دارد زمانی که اقتدارگرایان خواهرشان را شوخی شوخی در بازارسیاه‌ سیاست حکومت اسلامی می گایند
."
دلیلش هم مانند روز روشن است، از اینکه در این دوره نمایندگی شان هیچ گُهی نخوردند که بگذریم،
1 حرکت اینان بگفته خودشان بیش از هر چیز بخاطر حفظ منافع نظام پلید اسلامیشان است،
2 اينان نيزچون آدم خوران هیئت موتلفه، پیرو راه خمینی(مج) هستند، منتهي در جهت مخالف
3 بر این باورند که دوران خمینی(مج) دوران طلائی حکومت اسلامی بوده و در حسرت آن دوران بسر می برند به اینکه سرباز امام خمینی(مج) بوده اند میبالند،
4 بدون هیچ خجالتی به سوابق خود در دوران خمینی(مج) بالیده و خود را تافته جدا بافته و از ملت برتر می دانند، بیشینه شان از انگلهای خانواده های جاکشان(شهدا) و جانبازان می باشند،
5 همه شان چشم به الطاف رهبری دوخته اند، هیچ یک از آنان مخالفتی با نظارت استصوابی ندارند
6 و از همه مهمتر اینکه در مادرجندگی اینان همین بس که دستکم یکبار از صافی شورای نگهبان و نظارت استصوابی بدون دردسر گذشته و به نمایندگی مجلس هم رسیده اند.

بهررو شایسته و بایسته است که برای توضیح گفتاورد خُسن آقا و دستکم گرفتن يک سوتي ازما هم که شده به این نوشته لینک دهی.


Monday, January 19, 2004

سگ اسکینر و گربه مرتضی علی


نخیر جانم، نه عزیزم، شبحی ناز، از قرار معلوم شما نمی خواهید دست از این بی آب سر تراشیدنها بردارید، هزار بار به شما گفته شده برای گفتگو با امت شله زرد خور باید از جهان اسطوره ای خودشان بهره مند شوی، اما کو گوش شنوا، آخر شله زرد خورانی که می خواهند به هر قیمتی رای بدهند کجا و دریافت قضیه سگ اسکینر کجا. اينهمه آيت الله فتوا داده اند که امت در انتخابات شرکت کنند کي گوش به فتواي سگي شما خواهد داد.
عزیزم! آزمایشهای اسکینر ارمنی از خدا بی خبر که حلال را از حرام و نجس از مباح تشخیص نمی دهد در وبلاگت نوشته ای، که این شله زرد خورهاي بدبخت در انتخابات شرکت نکرده و رای ندهند!؟ خیالت راحت باشد که هيچ شله زرد خوري به این سخنان گوش نخواهد کرد. آخر چرا در نمی یابی که اینان مشتی مسلمانند و در دین حنیف اسلام سگ نجس اندر نجس است، حتی در متون اسلامی نام بردن از این حیوان مکروه است، در هیچیک از توضیح المسائل ها که به گونه اي جامع، به اصول شرعی جماع فرد مسلمان با انواع و اقسام چهارپايان حلال و حرام گوشت از قبيل گاو، گوسفند، خر، اسب و شتر پرداخته اند، به مسئله جماع با سگ برخورد نشده است. اصولا هیچ یک از آیت الله ها علاقه ای به آزمایش های پيچيده شرعی جماع با این حیوان نشان نداده و یا اگر داده باشند به دلیل کراهت شرعي و يا مصلحت نظام ذکری از آن به میان نیاورده اند.
شبح عزیز
هواداران شرکت در انتخابات چون خرچهار نعل در لجنزار اوهام دوم خردادی شان مانده اند، تردیدی نداریم که برای توضیح رفتار تکراری شله زرد خوران هوادار شرکت در انتخابات قضیه گربه مرتضی علی بهتر از سگ اسکینر شما صدق خواهد.

Saturday, January 17, 2004

بخاطر امید میلانی


اعتراف
امید جان پیش از هر چیز باید بگوییم که در درازنای چند ماه گذشته، نوشته های ترا از آنجا که سرسری می اندیشی و می نویسی سرسری گرفته و تنها نگاهی گذرا به آنها انداخته ایم. از همین رو بود که به این دیری به نوشته گلایه آمیز تو پی بردیم. اینکه نوشته هایت را سرسری می گیریم، برای آنست که سخن تازه ای برای گفتن نداری و دیدگاه های تو در باره آنچه در ایران می گذرد، از بیخ و بن "عقیدتی" و از همین رو بسی پس مانده و نابهنجار است. اینکه تو به این حکومت و بویژه دارو دسته ای اصلاح طلب آن دلبسته هستی و از آن بدتر "عقیده" پیدا کرده ای باعث شده به آنان چک سفید داده و اینجا و آنجا به توجیه سیاستهای آنان برخیزی و دل خودت را با تکرار اینکه اینان اصلاح طلبند و بر شمردن سود زیانهای بود و نبود اینان خوش کرده ای، نتیجه اش هم اینست که وبلاگت تقلیدی ناشیانه از روزنامه دوم خردادی شده و بیشتر به خط جناح سوم حکومتی ماننده شده، بگذریم، از ما چشمداشت اینکه به نانا برخورد کنیم را داشته ای بروی چشم. اما پیش از اینکه به نانا برخورد کنیم در بایسته می دانیم به پیش درآمد این داستان و زمینه های برخورد نانا به ترا بشکافیم تا در چاله های اخلاقی در نیفتیم.

پیش زمینه
خُسن آقا نوشته اي داشت در باره لفت و لیس و دزدی های حکومت از کمکهای فرستاده شده برای زمین لرزه زدگان بم، و تو آمده و پس از صغری کبری چیدن های بسیار به این نتیجه می رسی که جای لفت ولیسی در این میان وجود ندارد و نیست. آخر امید جان مگر تو وزیر دارئی و یا اقتصاد کشوری که خودت را ملزم به دادن اطلاعات اقتصادی در باره زمین لرزه و قیمت بازسازی شهر بم می دانستی در حالی که دست اندرکاران حکومتی در این باره سکوت کرده بودند. مگر رمضان زاده سخنگوی دولت مرده بود که تو پاسخگوی این داستان شده بودی. مگر تو سره پیازی و یا کونه پیاز هستی که با این قاطعیت می گویی جای لفت و لیسی در این میان وجود ندارد در حالی که همگان دانند که اینان تا آنجا که توانسته و می توانند دزدیده، چپاول کرده و رشوه گرفته اند. دستکم خبرهای آنروزها را دنبال می کردی می دیدی خبر از دزدی و چپاول هست. بهررو نیک میدانی سیاست جای تعارف نیست و پدر مادر هم ندارد. موضع گیری سیاسی کرده ای آنهم از موضع یک مقام حکومتی، روشن است با اینگونه نوشتن تو هرکس ترا مانند ما نشناسد گمان می برد تو یا وزیری و یا وکیل و یا دستکم سخنگوی دولتی.

هشدار به نانا
نانا جان ما امید را میشناسیم، خیلی پیش از اینکه وبلاگمان را راه بیاندازیم نه تنها وبلاگش بلکه دیدگاه هایش را اینجا و آنجا می خواندیم گرچه موضع گیری های سیاسی اش چنگی بدل نمی زد و دل و جگر مان را بالا هم می آورد اما پایبندی اش به بسیاری از بنیانهای آزادی سخن و اندیشه برای ما دلنشین و حتی آموزنده هم بود. بین خودمان بماند که در آن هنگام آینده خوبی برای امید و خلبان کور پیش بینی می کردیم و فکر نمی کردیم اميد به این روز بیافتد.اي کاش کمي از روشندلي خلبان کور بهره مي گرفت.
بهررو امید در دوران حکومت اسلامی به دبستان و دبیرستان و دانشگاه رفته، آموزشگاه های که از همان آغاز به روی کار آمدن حکومت اسلامی بوسیله هیئت های مسلمان پاکسازی شده و بسیاری از آموزگاران آن به دست جوخه های مرگ اسلامی سپرده شدند. چقدر میشود از آموزش یافتگان این آموزشگاه ها چشمداشت داشت، بهررو جوان روغن کوپنی است، یاد گرفته که حکومت اسلامی را مهد آزادی بداند، رانده شدگان از کشور را یک کاسه کند و همه اعتراض ها را به حکومت را زیر سر سلطنت طلبان بداند.
امید نمی داند که مرگ اندیشه هنگامی آغاز خواهد شد که آنرا در خدمت قدرت و توجیه سیاست در آورد. برای توجیه "عقیده سياسي" خود داستان گزینش شعار "کار اینها تمام است" از سوی ما را از دیدی تاریخی واژگون کرده و می گوید" خلاصه‌یِ داستان هم، فکر کنم بد نباش روان‌شناسی این وضعیت را به عنوانِ یک بیماری‌یِ حاد بررسی کند، که از همان جنسِ باور به خدا و مذهب، کسی بر می‌دارد عقلَ‌ش و واقعیت‌ها و غیره را در آب‌نمک می‌گذارد و راه می‌اُفتد در خیابان به فحش‌دادن و باورداشتنِ معجزه‌یِ این‌که این‌بار تحریمِ انتخابات حکومتِ به‌این‌بزرگی را سرنگون خواهد کرد. تاحدی فکر می‌کنم بتوان آن کارِ شمر را باعثِ این ماجرا شمرد که به‌هنگامِ شلوغی‌هایِ بهارِ امسال، آن شعارِ «کارِ این‌ها تمامه» را طرح کرد، به مثابه‌یِ این‌که دو سه ماه دیگر حکومت سقوط خواهد کرد."
چون "عقیده مند" است زحمت اینرا به خود نمی دهد که به تاریخ گزینش این شعار از سوی ما در شمرنامه نگاهی بیاندازد تا چنین شله زردی نخورد.
این شعار را ما نخستین بار در چکامه صدای روضه در سالمرگ خمینی مج بکار بردیم درست یکهفته پیش از جنبش مردمی در خردادماه. اکنون روشن است که امید خود عقل خود را در آب نمک انداخته و چنین دسته گلی را به آب می دهد و سراپاي سخنش بر پاد خودش می شود. فرا فکنی نموده و در کنار آن سخن از حکومت بزرگ می زند.
باری گرچه دیرهنگامی است که امیدمان را از امید بریده ایم هنوز بر این باوریم که امید شله زرد خور نیست، گرچه گاهی می خورد.

سخنی با اُمید
امید جان، بی رودربایستی بنویسیم که بر این باوریم دیدگاه های تو در باره رویدادهای ایران بی اندازه خشکه مقدسانه (متعصبانه) شده، چپ و راست به حاکمان چک سفید می دهی، آن از برخوردت به داستان زمین لرزه که مسئولیت حکومت را در پیامدهای انسانی آن(نرساندن کمک به هنگام به مردم آسیب دیده که وظیفه هر حکومتی است) نادیده گرفتی و لبه تیز سخنت را به سوی کسانی گرفتی که به گمانت بهره برداری سیاسی از زمین لرزه کردند و این هم از دیدگاهت در باره انتخابات و اصلاح طلبان که هنوز شورای نگهبان صلاحیت کسی را تایید نکرده به پشتیبانی آنچنانی از شرکت در انتخابات برخاستی.
به گمان ما دربایسته بود که پیش از هرچیز دیدگاهت را در باره اصلاحات و اصلاح طلبی روشن می کردی، اگر یادت باشد سال گذشته در وبلاگ شبح گفتگویی گسترده در باره اصلاحات و انقلاب در گرفته بود که به گمان ما می توانست برای تو آموزنده باشد.
کاش بجای پرداختن به دستاوردهای بی مایه اصلاح طلبان به تنگناهای ساختاری در حکومت می پرداختی و به این پرسشواره می پرداختی که آیا اصلاح طلبان کنونی می خواهند و یا می توانند پوسته این تنگناها به سود مردمسالاری بشکنند و سپس به دفاع از شرکت در انتخابات می پرداختی.

بگذار برایت از چگونگی گزینش شعار "کار اینها تمامه" بگوییم تا روشن شوی، گزینش این شعار از سوی ما بدلیل آن بودکه بنا بر برآوردهای عمروعاص گرامی حکومت اسلامی که بنا به ذات مذهبی اش حکومتی با ایدئولوژی (توحیدی و نه تمام خواه) است، در زمینه ایدئولوژیک شکست خورده است و بیشنه مردم نه تنها از حکومتگران بلکه از ایدئولوژی توحیدی آنان بیزارند، داستان بر سر تنگنای پذیرشی(بحران مشروعیت) نیست تنگنای ایدئولوژیک ژرف تر از اینهاست. سخن بر سر این است که اینان هر سیاستی را که برگزینند ناکام خواهند ماند، رفرم دهند شکست خواهند خورد و سرکوب کنند شکست خواهند خورد. به سخنی دیگر نه گنجایش رفرم را دارند و نه توانایی سرکوب. از اینرو ما می گوییم "کار اینها تمامه"
کسانی کمترین آشنایی با علوم سیاسی دارند نیک میدانند که شکست ایدئولوژیک حکومتهای اینچنینی آغاز فروپاشی آنان است. ورنه ما نه چون مجاهدین خلق ارتشی آزادی بخش در پشت مرزهای ایران داشتیم و نه آنقدر ساده دل بودیم که با فرمان رادیو صدای ایران چنین شعاری را برگزنیم.
حسين بازي
تا یادمان نرفته دربایسته میدانیم که آن گفتاورد نانا را، از سرنوشته وبلاگت برداری، چرا که مظلوم نمایی حسین گونه ای بیش نیست.
خود تو از همه بدتری، برخورد خودت را به ما در نظر بگیر از یک پیش فرض دروغ آغازیده ای و به ما ناسزا گفته و دست آخر به دشنام گویی به همه مخالفان حکومت اسلامی در نتیجه اخلاقی ات رسیده ای.

Thursday, January 15, 2004

گُه خوردن خامنه ای و کاسه لیسی خاتمی


از قرار معلوم سر کشیدن جام زهر و گُه خوردن به دهان رهبر حکومت اسلامی بدجوری مزه کرده است که خامنه ای(مج) پیاپی به سلامتی نظام گُه می خورد. بار گذشته بر سر پروتکل الحاقی گُه خورد و اینبار بر سر داستان رد صلاحیتها.
در نخستین برخوردش به داستان رد صلاحیتها و تحصن نمایندگان رد صلاحیت شده، هنگام دیدار با استانداران کشور، خامنه ای(مج) به پشتیبانی کامل از شورای نگهبان برخواست و گفت" مجراي قانوني وجود دارد و همه بايد براساس قانون عمل كنند،...«اين منطقی نيست که هر جا قانون منافعِ ما را تامين کرد آن را قبول و هر جا منافعِ ما را تامين نکرد آن را رد کنيم.» " اما دیروز هنگام دیدار با اعضای شورای نگهبان جام گُه دیگری را سر کشیده و از موضع خود عقب نشینی نموده و گفت:"درمورد نمايندگان دوره‌ي قبل بايد اصل برصحت گذارده شود."
خاتمی هم در این میان بیکار ننشسته و ته کاسه گُه خوری های رهبرش می لیسد. او دیروز هنگام دیدار با نمایندگان متحصن بیشرمانه به دفاع از نظام پلید اسلامی برخاسته و گفت:"عده‌اي به من مي‌گويند كه چرا شفاف سخن نمي‌گويي و از خط ما خارج شده‌اي! پاسخ من به آقايان اين است كه شما از خط من خارج شديد، من از ابتدا به اصل نظام وفادار بوده‌ام و همواره در چارچوب آن حركت كرده‌ام." در این دیدار او افزود"افتخار بنده به عنوان رييس جمهوري ملت ايران اين است كه معتقدم هيچ رييس جمهوري به اين ميزان انتقادها و اهانت‌ها را متحمل نشده است و حتي آن را تشويق مي‌كند اين بيماري مزمن كه قدرت مقدس است از ميان برخيزد. "
در تایید آخرین ادعای خاتمی باید بگوییم، خاتمی تنها مادر جنده ای است که با رای بیست دو میلیون نفر به سمت کون پاکنی و کاسه لیسی رهبر برگزیده شده است و در این مادرجندگی آنقدر ختم است که به آن هم افتخار می کند، گرچه بر این باوریم که خامنه ای از خاتمی مادر جنده تر است و خاتمی از خامنه ای و کروبی از هردوتا شان. چرا دور برویم اینان هریک از دیگری مادر جنده ترند.
اصولا مادر جنده گری سیره پیامبران و اولیا و ائمه طاهرین است. از موسی گرفته که بچه سر راهی بود تا عیسی ابن مریم که مرد زرنگی مادرش را گایید و به حساب پروردگار گذاشت و محمد فرزند آمنه که یتیم زاده شد همه مادر جنده اند.

Wednesday, January 14, 2004

برای اسدها

خداوند روح شبح را غریق رحمت سازد و او را با ارواح همه درگذشتگان شما از بهشت نجات دهد با این وبلاگ پر برکتی که دارد، بویژه بخش دیدگاه های آن که با وجود برخي آدمهاي زيرخاکي و" عتيقه مآب"، برایمان یاد آور معرکه های است که شبهای جمعه مارگیران در گوشه و کنار شهرها برپا می کردند. بیشینه این معرکه بگیرها آخوندهای "ائمه جز" خوانده ای بودند که بدلیل ناهنجاری صدا ونکره بودن آن به مقام شامخ حجت الاسلامی که همانا روضه خوان بودن باشد نرسیده و به شغل شریف مارگیری و فروختن دعای مار و عقرب افعی به امت شله زرد خور انگل پرور روی آورده بودند. ناگفته نماند که بسیاری از این مارگیرها در دوره حکومت اسلامی عاقبت به خیر گشته و در مقام های بالای حکومتی از وزارت اطلاعات گرفته تا عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، نمایندگی مجلس شورای اسلامی، عضویت در شورای نگهبان جا خوش کرده اند بگونه ای که کمترین مناصب حکومتی شان همانا امام جمعه گری می باشد.
باری کجا بودیم، آری در بخش دیدگاهای وبلاگ شبح که خیلی هم دوستش داریم آدمی یافت می شود بنام اسد (البته به خرس رمال* برنخورد که او دست کمی از اسد ندارد)که از هواداران بی چون و چرایی اصلاحات در حکومت اسلامی است و در پيگيري و شجاعت دست کمي از امام زين العابدين ناخوش ندارد. این اسد خان از دید ما خودش یکپا معرکه گیر است و به گمان ما در حقش ظلم شده که تاکنون به پست و مقامی در حکومت اسلامی نرسیده است بقول معروف هفتاد هشتاد کيلو مظلوم واقع شده.
درست مانند مارگیرهایی که از آنان نام بردیم در آغاز هر گفتگو جعبه سر بسته را پیش می کشد و به زمین زمان قسم می خورد که ماری در این جعبه است که شاخ دار و مانند مار قاشیه است که به محض گزیدن طمعه خود آنرا خاکستر می کند، این معرکه گیر حرفه ای میدانی را به گستردگی بیست و پنج سال حکومت اسلامی برای خود در نظر می گیرد، ادعا می کند مارش را بیست و پنج سال آزگار از جعبه بیرون نیامده است، ولی وای به حال و روز ملت و بویژه چپهای آن اگر این مار روزی از جعبه بگریزد. ملت را به خاک سیاه خواهد نشاند نان را از حلقوم کودکان خواهد ربود ، دمار از روزگار چپها در خواهد آورد و...
سپس راه اوفتاده و دعای نیش مار کذایی خود را که همانا دعوت از همگان برای شرکت انتخابات حکومت اسلامی بهر قیمتی که شده را به فروش می گذارد و پس از فرستادن چندگونی صلوات برای اموات اصلاح طلب امت، بالاخره سر مار شاخدار خود را بیرون کشیده و گوشه از آن را به ملت نشان می دهد و تازه ملت متوجه می شوند که منظور منور اسد همانا سلطنت طلبان می باشد.
شرم هم چیز خوبی است، قربان عقل آخر مسلمان بیست و پنج سال است که ملت را از لولوی سلطنت ترسانده اید، خودت را به کوچه سیدالجاکشین می زنی و یا اینکه خبر نداری که هزاران از جوانان این سرزمین را با همین استدلال پلید تو به مسلخ فرستادند.
بگذار بی رودربایستی بگوییم ما شاه و شیخ را به تخم چپ شتر خودمان به شمار نیاورده و نمی آوریم، اما سگ حکومت پهلوی با تمامی کثافتکاری های آن به تمامی تاریخ بیست و پنج ساله حکومت اسلامی شما شرف دارد.
تردیدی نداریم که شما نیز دست کمی از سجادی ها، بهنودها و نبوی ها نداشته و ندارید.

* خرس رمال لقبي است که ما به خرس مهربان داده ايم از آنرو که شباهت زيادي به خرس رمال شهر قصه دارد

پي نويس
ما نخواسته و نمي خواهيم که به کسي توهين کرده و کنيم و همچنين نمي خواهيم حقي از کسي خورده شود بنابر اين اگر از شخصيت پهلواني ديگر بخش ديدگاهاي شبح، شيخ بحرالعلوم که جونان پهلوانان معرکه گير که خود را در کشاش دو اتوميبل که بر خلاف يکديگر مي رانند درگير مي نمودند، خود را درگيرعقايد به سروته گوناگون مي نمايد سخني به ميان نياورده ايم نه از روي بي ادبي بلکه از آن روست که عقايد آب دوغ خياري ايشان را به تخم راست شترمان هم نمي گيريم
.

Tuesday, January 13, 2004

بوگیر های مستراح ولایت فقیه

در پی خبر رد صلاحیت بخشی از نمایندگان دست چپ ولی فقیه در مجلس حکومت مستراحی اسلامی و تحصن گروهی آنان، چند بوگیر با سابقه و تازه کار این مستراح دست به دست هم داده با دادن بیانه ای از مردم خواسته اند که به متحصنین بپیوندند.
برای اینکه به نویسندگان این بیانه برخوردی شمرانه داشته باشیم و دست هوچی گری های شیعه مآبانه و امام حسینی از پیش ببندیم کوشش خواهیم کرد به متحصنین و اینکه چه می خواهند از یکسو و به خود این بیانه از سوی دیگر برخورد کنیم.
متحصنین که هستند و چه می خواهند؟
بیشینه متحصنین از هشتاد و پنج نفر از نمایندگان مجلس از جناح موسم به اصلاح طلب هستند که بوسیله شورای نگهبان رد صلاحیت گشته و باید از مستراح حکومت اسلامی بیرون رانده شوند. دلیل رد شدن صلاحیت این گروه از نمایندگان ازاینروست که ولایت فقیه به این نتیجه رسیده است که چون حنای این دسته از نمایندگان نزد مردم دیگر رنگی ندارد، بود و نبودشان در مستراح حکومت اسلامی توفیری ندارد و طهارت گرفتن با اینان نه تنها کون رهبری را پاک نمی نماید بلکه از اساس بیهوده و نجس اندر نجس است.
نمایندگان متحصن بیش از هر چیز نگران وضعیت خود بعنوان دست چپ رهبر در این مستراح هستند. گذشته از این طهارت رهبری و حفظ مستراح حکومت اسلامی نیز از نگرانی های دیگر این دسته از نمایندگان می باشد.
اینان به وجود شورای نگهبان کمترین اعتراض نداشته و ندارند، تنها از اینکه افتخار پاک کردن کون رهبری را از دست داده اند ناراحت شده اند.

بیانه بوگیر ها
بیانه را شش تن روزنامه نگار حرفه ای نوشته اند، به ترتیب معروفیت مسعود بهنود که سابقه خایه مالی تاریخی اش از شاه و شیخ زبانزد خاص و عام است، سید ابراهیم نبوی ملیجک رانده شده در بارمطبوعاتی ولی فقیه، صرافان سیاسی و با سابقه نوشابه اميری و هوشنگ اسدی و دست آخر صرافان تازه آمده از بازار سیاه ارز سیاسی در تهران سینا مطلبی و فرناز قاضی زاده.
بیانه اینان "يکدست بی صداست!" نام دارد. که همانا منظورشان یکدست طهارت ندارد است، اینان زین العابدین وار فریاد بر آورده اند که:
مااجزاي ملتي بزرگ هستيم كه آرام ترين ومنطقي ترين راه رابراي تامين خواسته هاي خودبرمي گزينيد. و امروز هم بايدمان گفت که صبر تا کجا. پيدا شد که از صبوری ملت و منتخبانش، هواداران اصالت قدرت به طمع آن می افتند که ديگر هيچ حقی برای جز خود قائل نشوند و در اين راه به فرموده فردوسی «زيان کسان از پی سود خويش بجويند و دين اندر آرند پيش » این شله زرد خورهای مسلمان با شورای نگهبان و نظارت استصوابی کمترین مخالفتی نداشته و ندارند و اصلا به روی خود نمی آورند که همین نمایندگانی که اینان بنام منتخب ملت از آنان نام می برند از صافی همین شورای نگهبان گذشته اند. به گونه ای برخورد می کنند که که گویی تاکنون شورای نگهبانی وجود نداشته و یا این نخستین بار است که شورای نگهبان دست به رد صلاحیت می زند. اینان اصلا به روی خود نمی آورند که حکومت اسلامی در همان آغاز بروی کار آمدنش دست به تصفیه آنهم از نوع خونینش زد، اینان نمی خواهند بیاد بیاورند آموزگارانی را که بوسیله هیئتهای پاکسازی از آموزش پرورش رانده شدندو سپس اعدام گردیدند دانشجوياني که از دانشگاه ها پاکسازي شدند احزاب و گروههاي سياسي غير خودي که از کميته مرکزي تا هوادار ساده تيرباران شدند، اینان دوست دارند که تصفیه های خونین دهه شصت به فراموشی سپرده شود. اینان از داستانهای خودی خبری ندارند.
اینان از هوادارن حکومت اسلامی اند، همین چند روز پیش بود که سید ابراهیم نبوی مردم را به شرکت در انتخابات فرا می خواند،
تنها مشکل اینان زیاده خواهی قدرتمداران است و بس "اين آرام ترين و مدنی ترين نوع اعتراضی است که می توانيم به زياده خواهی قدرت مداران ابراز کنيم." کاری با وجود ولی فقیه نداشته و ندارند کون ولی فقیه را چون چشم خویش میپندارند، شورای نگهبان را دربست می پذیرند و خوشبو کردن مستراحی بنام حکومت اسلامی را تنها وظیفه خود میدانند و نبود این مستراح را مرگ خود.

برای بدست گرفتن حقوق شهروندی خود باید به پا خواست و به بهانه دفاع از تحصن و نمایندگان متحصن، خواست بی پرده ملت که همانا بزیر کشیدن ولی فقیه وسرنگونگی حکومت اسلامی است را به پیش کشید.

Wednesday, January 07, 2004

سخنی در سیاست شناسی حکومت اسلامی

همه میدانند که ما حکومت اسلامی را به تخم چپ شترگرامی خود نشمرده تا چه برسد به تعزیه های عقیدتی آن از انتخابات گرفته تا جناح های حکومتی و داستان یمین و یسار. این نوشته را تنها برای نصب العین آندسته از کسانی می نویسیم که خواسته و یا ناخواسته خود را به کوچه سید الجاکشین(سیدالشهدای سابق) زده و خواهان شرکت مردم در تعزیه های حکومتی می باشند.
تردیدی نیست که اصول اساسی دین حنیف اسلام که در لابلای قرآن و احادیث آمده و بوسیله آیات عظام و مراجع تقلید در رساله ها گرد آمده همانا زبدهَُ النجاسات و "طُرق الشرعیه فی عمل الاجماع" می باشد.
از "طُرق الشرعیه فی عمل الاجماع" که به چگونگی عمل جماع و فنون شرعی آن با عمه، عمو، دایی و خاله و چگونگی گاییدن گیاهان و جانوران می پردازد که بگذریم می رسیم به زبدهَُ النجاسات که به گفته ای اساس شریعت اسلام است به رستگاری مومنین در چگونگی بجا آداب خلا و مستراح رفتن می پردازد. از دیدگاه صاحبنظران* دین حنیف جهان مستراحی بیش نیست و مسلمان باید با تمام وجود آنرا به گند بکشد، رستگاری مومن در این است که در عین زندگی و غوطه وری در گُهستان اسلام تنها به پاک کردن کون بیاندیشد.

حکومت اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و چونان مستراحی ماند که ولی فقیه آنرا به گند می کشد، جناح های حکومتی در این مستراح چون دست چپ و راست ولی فقیه عمل می کنند، دست راست که همان موتلفه و قوه قضاییه باشند وظیفه نگه داشتن آفتابه را دارند و دست چپ که اصلاح طلبان حکومتی هستند وظیفه کونشویی ولی فقیه را دارند.
رئیس جمهور، هیئت وزیران دولت، رئیس مجلس، و نایب رئیس مجلس، کمیسون اصل نود مجلس سرپنجه دست چپ ولی فقیه هستند که بگونه ای مستقیم با کون ولی فقیه در رابطه اند، ریاست جمهوری چونان انگشت سبابه ولي فقيه عمل می کند که در عمل شرعی طهارت بنا به گفته برخی از آیات عظام هنگام طهارت شايسته است تا دو يا سه بند آنرا به معقد فرو کرد و صدو هشتاد درجه به راست و چپ چرخاند تا طهارت کامل گردد، از سوی دیگر با کمک رئیس مجلس که چون انگشت شصت عمل می کند باید به عمل دبر که همانا فشردن ذکر از انتها به ابتدا است برای خروج بول ولی فقیه بپردازد.
شورای نگهبان، مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت در این میان چونان لولهنگ داران،لولهنگ پُرکنان و لولهنگ آوران برای ولی فقیه عمل کرده و می کنند.
ملی مذهبی و دار و دسته آنان در این مستراح،چونان فرچه های مستراح پاک کن عمل کرده و می کنند به گونه ای که همیشه بخشهای بسیاری از گُه خشکه های ولی فقیه را بر سرو ریش خویش دارند.
بخش خارج نشین هوادار حکومت اسلامی چون بوگیر توالت(با عطر محمدی)در این مستراح عمل کرده و می کنند و از تماسهای اتفاقی که با سرپنجه دست چپ ولی فقیه برایشان پیش آمده به خود بالیده و می بالند.
اما برسیم به رای امت که چکیده ایمان و اعتقاد آنان است ، کاربرد این افشُره ایمان و اعتقاد امت چونان آب لولهنگ ولی فقیه می باشد که با همیاری یمین و یسار حکومت تنها برای شستن و منزه جلوه دادن کون پلید ولی فقیه مصرف می شود.



*از دیدگاه مسلمانان روزی الله مسمومیت غذایی پیدا کرد... و هفت شبانه روز رید که در روز هفتم جهان پدید آمد. روزی دیگر الله از گُه خود خورد و آدم را آفرید تمامی فرشتگان ازآن گُه خوردند جز شیطان که از درگاه گُه بار خدا رانده شد . آدم و حوا نیز هم بنوبه خود گُه خوردند که خدا آنان را از درگاه خود بیرون رانده و به جهان گه اندود فرستاد. پس از فرستادن آدم حوا به جهان، خدا یکصد و بیست وچهار هزار بار دیگراسهال گرفت و به جهان رید. این ریدمان ها در هیبت "انبیا" باید دید. یعنی اینکه از آدم گرفته تا نوح، موسی، عیسی و محمد همه تجسم ریدمان خدا هستند. دلیل آن هم اینست که واژه "انبیا" از ترکیب "ان" و "بیا" ساخته شده که بدلیل کثرت اسهال الله در یکصد بیست و چهار هزار بار ریدمان کردنش به جهان هرگاه زور می زده می گفته "ان بیا" شده است انبیا. و محمد خاتم انبیا همانا پایانی است بر اسهال خداوند باریتعالی در ریدنش به جهان. محمد و اهل بیتش کسانی هستند پس از درمان اسهال الله، وظیفه دارند به جهان برینند و آنرا به گند بکشند. اگر به سرزمینهای اسلامی بنگرید سخن ما را بهتردر خواهید یافت.

Monday, January 05, 2004

حکومت اسلامی مسئول فاجعه بم  است


درس هایی از زمین لرزه


1 - زمین لرزه کوچک شهر کوچک بم نشان داد که شهروندان ایرانی در حکومت اسلامی در هیچ کجای ایران کمترین امنیت جانی ندارند و مردم بدلیل غارتهای بیشمار حکومت گران مسلمان در بدترین شرایط زندگی می کنند و بیشنه شهرهای ایران به شهرهای حاشیه ای تبدیل گردیده اند که از امکانات زندگی شهری بی بهره اند.
2 - زمین لرزه بم نشان داد که حکومت اسلامی نه می خواهد و نه می تواند بعنوان یک دولت پشتیبان شهروندان باشد و در چنین تنگناهای به یاری مردم برخیزد. شمار بالای تلفات زمین لرزه بم بدلیل ندانم کاری، ناشایستگی و چپاول حکومت و سردمداران مسلمان آن است.
3 - زمین لرزه بم نشان داد که حکومت اسلامی حکومتی از هم گسیخته است و حتی توان رسیدگی به کمک رسانی و یا سازماندهی کمک رسانی به شهری بلا زده چون بم را ندارد، در نخستین روزهای پس از زلزله حکومت مانند خری در گل مانده واکنش نشان داد. فرستادن کمک رسانهای ایرانی پیش کش، کمترین امکانی برای فرستادن کمک رسانهایی که از سراسر جهان برای کمک به زمین لرزه زدگان به ایران آمده بودند فراهم نبود و بیشینه آنان در فرودگاه تهران سرگردان بودند، آمار کشته شدگان از دو هزار آغاز گردید و سر به سی و پنج هزار می زند، با گذشت ده از زمین لرزه هنوز خبری از گستره آن در روستاهای اطراف بم نرسیده تنها هنر اینان خریدن دسته بیل و دسته گلنگ و شلنگ برای سازماندهی چماقداران در حمله مردم و دانشجویان است و بس.
4 - زمین لرزه بم ترس سردمداران حکومت اسلامی از مردم را بخوبی نشان داد، بگونه ای که سران حکومت سه روز پس از رخداد زمین لرزه به بم رفتند و در هنگام بازدید آنان از بم تمامی ماموران امنیتی در بم برای حفظ جان و "ناموس" رهبر و رئیس جمهور بدنبال آنان اوفتاده و نتیجه اش آن شد که هنگام بازدید مقام مادر جنده رهبری از بم گروهی ناشناس دست به غارت انبار هلال احمر در بم زدند.
5 - سردمداران حکومت تنها به قدرت چسبیده اند و دوری از مراکز قدرت را اینروزها خطرناک می بیند.
6 - غارت و چپاول اموال زمین لرزه زدگان و هم چنین دزدیدن کمکهای مردمی، بوسیله حکومت و ماموران حکومتی. بسیاری از بسیجیان و پاسداران حکومتی که در بم هستند خود دست به غارت اموال مردم می زنند و با کمک روحانیونی که برای رساندن کمک شرعی به مردگان در بم هستندو طلا و زیور جات زنان مرده چپاول می کنند.حکومت حتی نمی تواند دزدی و چپاول ماموران دون پایه خود را کنترل کند بگونه ای این دزدان کوچک آبروی حکومت از دید رسانه گروهی جهانی برده اند و حکومت مفلوکانه به این دزدیها اعتراف می کند
7 - زمین لرزه بم نشان داد که سران حکومت همان مرده خوران همیشگی هستند و بجای رسانیدن کمک به مردم بیشتر به فکرپر کردن جيبهاي خود و در کنار آن راه انداختن معرکه های پلشت حکومتی مانند دعای کمیل و ندبه هستند.
8 - زمین لرزه بم نشان داد که مردم ایران در رساندن و گرد آوری کمک برای مردم بلا زده بم با وجود تنگدستی فراوان همدل و همبسته و هم داستانند و برای گرد آوری کمک دست به سازماندهی خودجوش جدا از نهادهای حکومتی زدند.
9 - زمین لرزه بم نشان داد که مردم ایران بدرستی کمترین اعتمادی به سازمانهای حکومت اسلامی ندارند و از آنجایی که حکومت و اسلامی و سردمداران و دست اندرکاران آنرا مشتی دزد می دانند برای فرستادن و ساماندهی کمکهای خود بدنبال ساختن نهادها و سازمانهای ناوابسته هستند.
10 - زمین لرزه بم نشان داد که کشورهای کمک دهنده به مردم زلزله زده نیز هیچ اعتمادی به حکومت اسلامی نداشته و خود برای نظارت به کمک رسانی وارد کارزار گردیدند. کاردار دوم سفارت ژاپن و وزیر دفاع بلژیک خود به میان زمین لرزه زدگان رفته اند.

به گمان ما تا هنگامی که حکومت اسلامی برقرار است مردم ایران روی خوشی و شادکامی را نخواهند دید، این بیدادگران مسلمان پیامبران مرگ، فقر و خرابی هستند.
به گمان ما ناتوانی حکومت در ساماندهی کمک رسانی به مردم بم نشانگر از هم گسیختگی آن می باشد. این ازهم گسیختگی از یکسو و بی اعتمادی گسترده و آشکار مردم به اینان از سوی دیگر می تواند ناقوس سرنگونی حکومت اسلامی را هر آن به صدا در آورد، یک جنبش سراسری در ایران به سادگی می تواند به انقلابی مخملی بیانجامد.
امروز حکومت اسلامي از هر زمان ناتوان تر است از اینرو دربایسته است که شهروندان ایرانی دست به ساماندهی خود بزنند، به باور ما از آنجایی حکومت اسلامی در درازنایی بیست و پنج سال دست به سرکوب سازمانهای سیاسی، نهادهای شهروندی و انجمنهای کارگری و کارمندی زده و پس مانده آنان را به فساد اسلامی آغشته است، در بایسته است که شهروندان و بویژه جوانان دست به ایجاد سازماندهی انجمنهاي کوچک اما گسترده با همیاری دوستان و آشنایان از اهالی کوچه، خیابان و محله خود زنند و با پیوستن هماهنگ به انجمنهاي دیگربراي پيوستن به جنبش سراسري کشور آماده گردند
.


کار اينها تمامه