Tuesday, July 29, 2003


پاسخی کوتاه به یک خواننده



یکی از خوانندگان در بخش دیدگاه های شمر نامه، سه پرسش سخت پیش نهاده است و درخواست پاسخ ما(تنها ما) به آنان را داشته است.

تو به کی به چی ایمان داری ؟
آزادی رو در چی میدونی ؟
خدات کیه ؟

گرچه بسیاری از خوانندگان شمرنامه به رنج اوفتاده و به پرسشهای این خواننده پاسخ داده اند، اما پافشاری ایشان در گرفتن پاسخ از ما از یکسو، و رحم شفقت شمری ما از سوی دیگر، راهی برایمان نمی گذارد که پاسخی کوتاه به این خواننده بدهیم.

در پاسخ به پرسش نخست باید بگوییم، خواننده گرامی! همانگونه که از نام ما پیداست ما شمریم، همان کسی که گردن حسین ابن علی، نواده رسول الله را مانند نوشیدن یک آبجو تگری، در کربلا زد وچنان زینب خواهر امام حسين را سپوخت که پس از گذشت 1321 سال از رخداد کربلا، هنوز کون امت شيعه از ياد آوري آن رويداد مي سوزد بگونه اي که همه ساله خود را در دهم محرم به لجن عقيدتي گرفته و به خود زني مي پردازند، پس روشن است که ما مسلمان نیستیم و به دین اسلام و تمامی شعبات آن از سنی حنفی و شافعی گرفته تا شیعه اثنی عشری و دوازده- سیزده امامی شاشیده و برای آنان پشیزی ارزش قائل نیستیم. وانگهی مگر حکومت مومنان چه گُلی به سر مردم زده است و میزند که سراغ از ایمان ما می گیری. بهررو ما به هیچ دینی باور نداشته و نداریم. از تمامی اینها گذشته بر این باوریم که دوره دین بسر آمده است و آدمی برای زندگی اجتماعی خود به قوانین شهروندی نیاز دارد نه دین.

در پاسخ به پرسش دوم شما، باید پرسید کدام بخش از آزادی را می گویی؟ اگر پرسش تو در باره آزادی سخن است، باید بگوییم که در اینباره خود را به اصل 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر پایبند میدانیم که می گوید:
"هر فردی حق آزادی عقیده وبیان دارد واین حق مستلزم آن است که کسی از داشتن عقاید خود بیم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دریافت و انتشار اطلاعات و افکار ،به تمام وسایل ممکن بیان و بدون ملاحظات مرزی آزادی باشند"

اینکه پرسیده ای خدات کیه؟ باید بگوییم که خدا آفریده کسانی بوده که به خودشان باور نداشته اند. این خدا سپس ترها ابزار کاسبی مشتی مردم فریب گشته که با چسباندن لقبهای چون رسول و نبی از مردم سواری گرفته اند، چرا دور برویم، همین حکومت خدا پرستان و خدا ترسان در ایران نگاه بکن تا بدانی چه می گوییم حکومتی که سراپای آن دروغ است، حکومت دزدانی که بیست چهارسال آزگار ملت را چاپیده اند، حکومت مشتی آدم کش که از بچه دوازده ساله تا پیرمرد هشتاد ساله کشته اند و...

دست آخر می توانی به این نوشته هم نگاه کنی.

Thursday, July 24, 2003

هم مرگ بر جهان شما نيزبگذرد


هم مرگ بر جهان شما نيزبگذرد *
هم رونق زمان شما نيز بگذرد

وين بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت پلید مسلمان شما نيز بگذرد

باد خزان نکبت ايام ناگهان
بر باغ پسته و آستان قدُس شما نيز بگذرد

کیری که حسین خورد در دشت کربلا
بر گوش و حلق و دهان شما نيز بگذرد

گاییدن زینب و بیت حسین در کربلا
بر انبوه اهل وعیال شما نیز بگذرد

داستان طفلان مسلم در شهر کوفه هم
بر یاسر و ناصر شما نیز بگذرد

ریدیم ما به خاندان محمد و علی، بدان
این سیل بر ریش و عبای شما نیز بگذرد

بیداد علی به جهان در، بقا نکرد
بيداد سید علی گدای شما نيز بگذرد

در مملکت چو غرش بنز و خاور گذشت و رفت
اين تِرتر "پرايد" شما نيز بگذرد

آن کس که تاج داشت غرورش فرو شکست
اين چسناله های زينبی شما نيز بگذرد

گُرزی که به کون زين العابدين فرو به رفت
از کون يک يکِ شما کون گشادان نيز بگذرد

زين کشور بسی راهزن گذشت و رفت
ناچار دزدی شما مرده خواران نيز بگذرد

ای مفتخر به علم و کتل حسين
این کارنوال عاشقان کُس خُل کربلا نیز بگذرد

بريديم دو دست عباس را در کربلا
اين شمرکار، بر رهبر يک دست شما نيز بگذرد


* شمرکاری در چکامه ی، چکامه سرای دوران مغول سيف الدين ابوالمحامد محمد الفرغانی (سيف فرغانی)

Wednesday, July 23, 2003

تن شکنجه شده زیبا (زهرا) کاظمی را به خاک سپردند



آدمکشان معتقد حکومت اسلامی که آمار بیست پنج ساله آدم کُشی هایشان در ایران و جهان بر علیه شهروندان ایرانی سر به فلک می زند،برای پنهان کردن واپسین جنایت خود و حفظ دامن کثیف اسلام و حکومت اسلامی از این ننگ ، امروز سه شنبه 23 جولای 2003 تن شکنجه شده زیبا کاظمی را در شهر شیراز به خاک سپردند.
این آدمکشان مسلمان گمان برده اند که مردم آگاه ایران جنایاتشان را فراموش خواهند کرد، کسانی که در سال شصت تن های شکنجه گشته تیرباران شده گان را روزها پس از به خاک سپردن برای گرفتن آب چشم خانواده و وابستگان تیرباران شدگان، نیمه شبان در سایه حکومت جاکشان سپاهی و بسیجی، از گورها بیرون می کشیدند و به درب خانه خانواده هایشان می انداختند امروز کارشان به جایی رسیده که برای پنهان کردن دستان خون آلود خود زیبا کاظمی را به خاک می سپارند.
کسانی که در دهه شصت جسد بهترین فرزندان این ملت را که در قصابخانه های حکومت اسلامی کشته شده و را در لعنت آبادها خاک می کردند، امروز بگونه ای رسمی در مراسم به خاکسپاری زیبا کاظمی شرکت کرده و برایش نماز میت هم می خوانند.
کسانی که در تابستان شصت وهفت پس از کشتار همگانی زندانیان سیاسی آنان را در گوره های گروهی و بی نشان به خاک میسپردند، امروز با سروصدای فروان تن شکنجه شده زیبا کاظمی را در شهر زادگاهش شیراز به خاک میسپارند.
کسانی که در راه گسترش عدل اسلامیشان در دهه شصت پول گلوله اعدامیان را از خانواده های آنان می گرفتند، امروز زهرا کاظمی را صلواتی می کشند و صلواتی به خاک میسپارند.
کسانی که بیست و پنج سال آزگار حقوق شهروندان ایرانی پامال کرده اند، امروز به دفاع از حقوق شهروندی جسد شکنجه شده زیبا کاظمی برخاسته اند، با این بهانه که او ایرانی است و حق دارد در ایران به خاک سپرده شود.
کسانی که وکیل خانواده هاي قربانيان کشتارهای زنجیره ای ناصر زرافشان را به زندان انداخته اند، امروز وکیل افتخاری عزت کاظمی مادر زیبا کاظمی گشته و برای اینکه دل اين مادر پير برای جسد شکنجه شده دخترش تنگ نشود بزور تهدید کردن نوه اش، دخترش را در ایران به خاک میسپرند.
کسانی که بیست و پنج سال آزگار دل هزاران مادر ایرانی را داغدار کرده و شکسته اند، امروز با دسته های مسلح اوباشان سپاهی و بسیجی برای به دلجویی از عزت کاظمی برخاسته اند تا تن شکنجه شده دخترش را در ایران به خاک بسپارند.
کسانی که حتی حق سوگواری برای خانواده اعدامیان شکنجه شده را به رسمیت نمی شناختند و همه ساله به مراسم یادبود قربانیان کشتارهای زنجیره ای حکومت اسلامی با انبوه پاسداران و بسیجیان جاکش خود حمله می برند، جمعه آینده مجلس یادبود زیبا کاظمی را در مسجدالرضا شهر شیراز برگزار خواهند کرد.
آری تن شکنجه شده زیبا کاظمی را به خاک سپردند و با اینکارشان لکه ننگین دیگری بر دامن پلید اسلام و حکومت اسلامیشان افزودند. این جاکشان مسلمان بیهوده گمان برده اند که با این کارها میتوانند عمر کثیف و ننگین خود و حکومت اسلامی شان را بیمه کنند. جنبش آگاهانه شهروندان ایرانی برای آزادی آغاز شده و دور نمی بینیم روزی را که شمرهای جوان، فرزندان راستین ملت ایران، در سایه این جنبش، در سراسر ایران بپا خاسته و طومار ننگین اسلام و حکومت اسلامی در هم پیچیده و به آبریزگاه تاریخ بسپارند.



کار اینها تمامه




جوانک زردنبو!

زبانت را گاز بگیر، ما کجا و این جاکشهای مسلمان، این نوادگان فاطمه فیل کس کجا. اگر می خواهی با این داستانهای آخوند ساخته به جنگ آخوندها بروی، باید از همین اکنون سفارش حجله شهادت خودت را بدهی.
گستاخی ات را به حساب شله زرد های زیادی که خورده ای می گذاریم و ترا به بند تنبان زین العابدین ناخوش، خشتک پاره زینب و ناله های اُرگاسمی اهل بیت سابق سیدالشهدا در کربلا بخشیدیم.

Tuesday, July 22, 2003


رهبر جاکش شیعیان خامنه ای (جک) بی سروصدا گُه خورد!

تمامی داستان شهادت حسن ابن علي بر اثر کُس لیسی!

Sunday, July 20, 2003

به اسلام و آخوند
و واژگانش باید رید




آنچنان که ديده ايد و می دانيد چندی است که نوادگان کير مغز و کون گشاد زين العابدين ناخوش به شمرنامه می آيند و دشنام و ناسزا گويی می کنند، ما که محمد ذکرالله و دارو دسته سوسمارخورش را شماری ندانسته، چه رسد به رهبرامروزشان و همه دارو دسته تبه کار، بزه کار دستاربند و نوچه هايشان. بر اين پايه، شمر چندی پيش نوشته ايی کوتاه تاريخی نوشته بود (بخش يکم) و آن را در اينجا گذاشته که ما آن را به همه زين المعقدين ها پيشکش می کنيم باشد که دوش سردی در اين هوای گرم گرفته باشند.

عمرو عاص

پی نويس:

همان گونه که شمر در باره رخداد کربلا نوشته بود، در جنگ کربلا، امام چهارم زين العابدين ناخوش به دست خولی گاييده شد و به خاطريک معجزه الهی، از آن زمان تا به امروز نسل امامان و سيدان به تهی گاه (معقد مُطهر همانا طهارت گرفته) آن امام می رسد که ما آنها را زين المعقدين نام نهاده ايم و بی هوده نيست که به فرزندان آنها آقازاده می گويند و می دانيم در 24 سال گذشته نسل آقازاده ها در ايران گسترش يافته . منش اين نسل کون گشادی، دزدی، مفت خوری و خود فروشی و بيگانه پرستی است.
بهررو کار نسل پليد زين المعقديني ها تمام است و بزودي روسپي دوعالم دختر محمد رسول الله، فاطمه الزهرا معروف به فيل کس را به عزايشان خواهيم نشاند.

Monday, July 14, 2003

قدرت در دست کسانی است که واژگان را می سازند



چند سالی است که چشممان به واژه های تازه ايی در لسان العجم، روشن شده و آن هم دست کاری واژه زبان بسته است "نامه" است که به فرهنگ شيعی يا بهتر بگوييم زينبی آعشته (آلوده) و متحول!! شده و بيم آن می رود که اين گونه واژگان جای خود را در زبان پارسی باز کند. نگاهی به اين واژگان بياندازيم ؛ "درد نامه" ، "رنج نامه"، و تا آن جا پيش رفته اند "زجر نامه" !! و ... را هم ساخته اند. اما چرا اين گونه واژگان در اين زبان نوآوری می شوند و سازندگان آن کيستند.
به گمان ما اين واژگان بيشتر به "قاموس السان الشيعی" می خورند تا به زبان های ايرانی و جهانی. به پندارمان اين گونه واژگان را در ديگر فرهنگ ها و فرهنگ واژگان هيچ سرزمين ديگری نمی توان يافت.
شايد خود اين نامگو* ها ( "درد نامه" ، "رنج نامه" و "زجر نامه" ) از آن نويسندگان نامه ها نباشد و شايد هم از نام نهادن آنچنانی بر نامه هايشان چندان هم خوشنود نباشند، اما تا آنجا که ما می دانيم هيچکدام آنها به اين واژگان اعتراضی نکرده اند. اين آخرين نامه به "رنج نامه" بودن نوشته اش تاکيد دارد.
به گمان مان از ديدی روان شناختانه زبانی، گزِيدن اين گونه واژگان افزون بر اينکه نه تنها می خواهد روح رزمندگی و پيکار جويی را از مردم بگيرد بلکه آن ها را با فريب به قادر متعال و همه کاره ايی به نام سردمداران حکومت اسلامی که تنها می توان به آنها نامه نوشت و در بهترين حالت روزنه ايی از آزادی و حقوق را گدايی کرد، است.
هنگامی که هزاران هزار تن از مردم بی باک به کوچه ها و خيابانها ريخته اند و ميليونها مردم (ناخشنود اما بيم ناک و خاموش) خواهان برچيده شدن بازار دزدی، چپاول و خودکامه گی فرمانروايی اسلامی هستند، همزمان چشممان به اين دريوزه نامه ها لا به لای پايگاه اينترنتی "گويا" و ديگران می خورد.
دريوزگی، فرهنگی شيعی آخوندی است. هيچ مردمی را نمی توان واداشت که با "صدقه" زندگی کنند. مشخصه همه اين نامه ها اين است که روی سخن نويسندگانشان با سردمداران حکومت است و نه به پيشگاه مردم. اين بار نه به امام و يا ولی فقيه شان، که به رئيس جمهور ذوب شده در ولايت فقيه شان نامه نگاری می کنند آنچنان که زمانی نه و چندان دور توده ايی/اکثريتی ها و ملی مذهبی ها!!؟؟ (1) اين کار را می کردند. اين ها نمی خواهند باور کنند که کوس رسوايی اين آدمک بر بام ها نواخته شده.

در اينجا با يک نو آوری زبانی قرمساقان ( کسانی که جاکشی حکومت تنها ارزششان است) رو به رو هستيم.
آنچه که از چند و چون اين نامه های خانوادگی برمی آيد انتظار و چشم داشت نويسنده گان آنها از فرمان روايان، احساس خيانت به آرائشان، فريب خوردگی , اندرزهای دوستانه و سخنانی از دست.
اینها آگاهانه از روی ترس و يا فريب می نويسند. با آنکه می دانند فرمان روايان دروغ گويانی بيشتر نيستند اما باز هم از چشمداشت ياری اين آدمک ها و يا آن مترسک را دارند که برای آن نويسنده و مردم کاری بکنند و در اين جا است که نويسنده اش از خود فريبی به مردم فريبی می رسد و اين شگفت آور نيست، کارنامه هايشان را بررسی کنيد. آن ها سال هاست که کوششان اين است که حکومت را به يک فيلم پليسی هاليوودی تبديل کنند. پليس خوب خدمت گذار و پليس بد و خائن و در نتيجه حکومت بد نيست تنها اين آدم های بدند که چهره حکومت را خدشه دار می کنند، پس بايد به آن آدم های خوب نامه نوشت و متوجه هشان کرد، و فريب کاری و دغل.
قانون و حقوقِ تعريف شده ی شهروندان در آن، يک سخن است ( مدرن است) و "صدقه" گرفتن و دريوزگی حقوق از فرمان روايان يش مدرن، فئودالی و در اينجا اسلامی شيعی، سخن ديگريست.
اين جاست جنگ ميان آگاهی به حق فرد (فرد گرايی) و قانونی که فرد و شهروند در آن شناسايی شده با فرهنگ توده يک شکل و بی ريخت (اُمت اسلام و گوسپندان ولايت).
اين جاست جنگ ميان شهروند (فرد) ايرانی در اين "دهکده جهانی" (2)، آگاه به حقوقش و آماده پيکار برای آن، با هر آنچه که بود و نبود اسلام و قانونش و والی اش، مافيايش و امت اش.

آنچنان که در بالا نوشتيم قدرت در دست کسانی است که واژگان را می سازند، بنا بر اين بياييم واژگان دشمنان را بررسی و داوری کنيم با واژگان خودمان به جنگشان برويم و يک پيکار فرهنگی را عليه شان سامان دهيم. فرهنگمان را در برابر پادفرهنگشان بگذاريم، باشد که دستشان را رو کنيم و اين گول، مردم فريبی و مردم فروشی نو خاسته را بی آبرو تر سازيم. به هررو آنچه از محتوی اين نامه ها خانوادگی برمی آيد، بهتر است به آنها بگوييم گدا نامه، فريب نامه، دروغ نامه.


عمر و عاص

*نامگو واژه دری تاجيک برای (تيتر و عنوان) است.

(1) به باورمان پديده "ملی مذهبی" اين نشانه ها را دارد؛ هم از آخور می خورد و هم از توبره. هم دنيا را دارد و هم آخرت. هم خود را هم رزم بختيار ميداند و هم همرزم قاتلان او. هم زندانبان حکومت اسلام می شود( يزدی) و هم زندانی آن حکومت ( سحابی و حواريون).
بافنده تئوری شريعت سکولار است ( گمان کنيم يک چنين چيزهايی چون اين را بتوان از انديشه هايشان بيرون کشيد).
کوتاه اينکه، از سويی بانی مرده ريگ لولهنگ آيت الله نوری هستند و از سويی به لوله نفت مصدق چشم دوخته اند.
(2) اشاره به جهان شمول بودن حقوق بشر است.

قدرت در دست کسانی است که واژگان را می سازند



چند سالی است که چشممان به واژه های تازه ايی در لسان العجم، روشن شده و آن هم دست کاری واژه زبان بسته است "نامه" است که به فرهنگ شيعی يا بهتر بگوييم زينبی آعشته (آلوده) و متحول!! شده و بيم آن می رود که اين گونه واژگان جای خود را در زبان پارسی باز کند. نگاهی به اين واژگان بياندازيم ؛ "درد نامه" ، "رنج نامه"، و تا آن جا پيش رفته اند "زجر نامه" !! و ... را هم ساخته اند. اما چرا اين گونه واژگان در اين زبان نوآوری می شوند و سازندگان آن کيستند.
به گمان ما اين واژگان بيشتر به "قاموس السان الشيعی" می خورند تا به زبان های ايرانی و جهانی. به پندارمان اين گونه واژگان را در ديگر فرهنگ ها و فرهنگ واژگان هيچ سرزمين ديگری نمی توان يافت.
شايد خود اين نامگو* ها ( "درد نامه" ، "رنج نامه" و "زجر نامه" ) از آن نويسندگان نامه ها نباشد و شايد هم از نام نهادن آنچنانی بر نامه هايشان چندان هم خوشنود نباشند، اما تا آنجا که ما می دانيم هيچکدام آنها به اين واژگان اعتراضی نکرده اند. اين آخرين نامه به "رنج نامه" بودن نوشته اش تاکيد دارد.
به گمان مان از ديدی روان شناختانه زبانی، گزِيدن اين گونه واژگان افزون بر اينکه نه تنها می خواهد روح رزمندگی و پيکار جويی را از مردم بگيرد بلکه آن ها را با فريب به قادر متعال و همه کاره ايی به نام سردمداران حکومت اسلامی که تنها می توان به آنها نامه نوشت و در بهترين حالت روزنه ايی از آزادی و حقوق را گدايی کرد، است.
هنگامی که هزاران هزار تن از مردم بی باک به کوچه ها و خيابانها ريخته اند و ميليونها مردم (ناخشنود اما بيم ناک و خاموش) خواهان برچيده شدن بازار دزدی، چپاول و خودکامه گی فرمانروايی اسلامی هستند، همزمان چشممان به اين دريوزه نامه ها لا به لای پايگاه اينترنتی "گويا" و ديگران می خورد.
دريوزگی، فرهنگی شيعی آخوندی است. هيچ مردمی را نمی توان واداشت که با "صدقه" زندگی کنند. مشخصه همه اين نامه ها اين است که روی سخن نويسندگانشان با سردمداران حکومت است و نه به پيشگاه مردم. اين بار نه به امام و يا ولی فقيه شان، که به رئيس جمهور ذوب شده در ولايت فقيه شان نامه نگاری می کنند آنچنان که زمانی نه و چندان دور توده ايی/اکثريتی ها و ملی مذهبی ها!!؟؟ (1) اين کار را می کردند. اين ها نمی خواهند باور کنند که کوس رسوايی اين آدمک بر بام ها نواخته شده.

در اينجا با يک نو آوری زبانی قرمساقان ( کسانی که جاکشی حکومت تنها ارزششان است) رو به رو هستيم.
آنچه که از چند و چون اين نامه های خانوادگی برمی آيد انتظار و چشم داشت نويسنده گان آنها از فرمان روايان، احساس خيانت به آرائشان، فريب خوردگی , اندرزهای دوستانه و سخنانی از دست.
اینها آگاهانه از روی ترس و يا فريب می نويسند. با آنکه می دانند فرمان روايان دروغ گويانی بيشتر نيستند اما باز هم از چشمداشت ياری اين آدمک ها و يا آن مترسک را دارند که برای آن نويسنده و مردم کاری بکنند و در اين جا است که نويسنده اش از خود فريبی به مردم فريبی می رسد و اين شگفت آور نيست، کارنامه هايشان را بررسی کنيد. آن ها سال هاست که کوششان اين است که حکومت را به يک فيلم پليسی هاليوودی تبديل کنند. پليس خوب خدمت گذار و پليس بد و خائن و در نتيجه حکومت بد نيست تنها اين آدم های بدند که چهره حکومت را خدشه دار می کنند، پس بايد به آن آدم های خوب نامه نوشت و متوجه هشان کرد، و فريب کاری و دغل.
قانون و حقوقِ تعريف شده ی شهروندان در آن، يک سخن است ( مدرن است) و "صدقه" گرفتن و دريوزگی حقوق از فرمان روايان يش مدرن، فئودالی و در اينجا اسلامی شيعی، سخن ديگريست.
اين جاست جنگ ميان آگاهی به حق فرد (فرد گرايی) و قانونی که فرد و شهروند در آن شناسايی شده با فرهنگ توده يک شکل و بی ريخت (اُمت اسلام و گوسپندان ولايت).
اين جاست جنگ ميان شهروند (فرد) ايرانی در اين "دهکده جهانی" (2)، آگاه به حقوقش و آماده پيکار برای آن، با هر آنچه که بود و نبود اسلام و قانونش و والی اش، مافيايش و امت اش.

آنچنان که در بالا نوشتيم قدرت در دست کسانی است که واژگان را می سازند، بنا بر اين بياييم واژگان دشمنان را بررسی و داوری کنيم با واژگان خودمان به جنگشان برويم و يک پيکار فرهنگی را عليه شان سامان دهيم. فرهنگمان را در برابر پادفرهنگشان بگذاريم، باشد که دستشان را رو کنيم و اين گول، مردم فريبی و مردم فروشی نو خاسته را بی آبرو تر سازيم. به هررو آنچه از محتوی اين نامه ها خانوادگی برمی آيد، بهتر است به آنها بگوييم گدا نامه، فريب نامه، دروغ نامه.


عمر و عاص

*نامگو واژه دری تاجيک برای (تيتر و عنوان) است.

(1) به باورمان پديده "ملی مذهبی" اين نشانه ها را دارد؛ هم از آخور می خورد و هم از توبره. هم دنيا را دارد و هم آخرت. هم خود را هم رزم بختيار ميداند و هم همرزم قاتلان او. هم زندانبان حکومت اسلام می شود( يزدی) و هم زندانی آن حکومت ( سحابی و حواريون).
بافنده تئوری شريعت سکولار است ( گمان کنيم يک چنين چيزهايی چون اين را بتوان از انديشه هايشان بيرون کشيد).
کوتاه اينکه، از سويی بانی مرده ريگ لولهنگ آيت الله نوری هستند و از سويی به لوله نفت مصدق چشم دوخته اند.
(2) اشاره به جهان شمول بودن حقوق بشر است.

Tuesday, July 08, 2003



اگر حسین ابن علی را نمی کُشتیم؟



بارها در اینسو و آنسو شنیده ایم که اگر ما حسین ابن علی را نمی کشتیم و خواهرش را نمی گاییدیم، وضع مردم ایران بدینگونه ای که امروز هست نمی شد. راستش از این شیوه اندیشه هیچگاه خوشمان نیامده و نمی آید، چرا که بجای اینکه بدنبال راهگشایی برای برون رفت از تنگناهای کنونی باشد با پرداختن نابهنگام به رخدادهای تاریخی، کوشش در انداختن گناه حکومت اسلامی به گردن ما می باشد. باری برای اینکه پاسخی به اینگونه اندیشه ها بدهیم باید بگوییم که: عجب آدمهای نمک نشناسی هستید شما، اینهمه امام، معصوم و امامزاده دارید، خیر کدامینشان به شما رسیده برای کدامشان اینقدر که برای حسین و یارانش شله زرد و نذری خورده اید، نذری گرفته اید؟ نا گفته پیداست اگر ما حسین را نمی کشتیم او و یارانش نیز مانند بقیه امامان و امزادگان به یکی از مرض های "سفلیس، سوزاک، قانقاریا، کوری، کچلی، کوفت، نقرس و ترکمون دچار شده و می مُردند وديگر از شله زرد و قیمه نذری خبری نبود، وانگهی اگر ما علی اکبر، قاسم و ابولفضل را نمی کشتیم، اصلا کسی آنها را به آدم حساب نمی کرد تا چه رسد به اینکه برایشان نذری هم بدهند. مگر ایران پر از امامزاده نیست، خیر کدامشان به شما رسیده است؟!
از این گذشته یکی نیست به ایندسته از آدمها بگوید چرا شما کاسه داغتر آش شده اید، مگر همین اولاد پیامبر نبودند که به ایران حمله ور شدند، مگر اینها از کشته ها پشته ها نساختند، مگر اینها کتابخانه را در ایران زمین به آتش نکشیدند، مگر اینها به زنان اسیر ایرانی با فتوی محمد جاکش و آیات پلید قرآنی تجاوز نکردند، مگر اینان کودکان و جوانان ایرانی را به بردگی نبردند، ناسلامتی شما ایرانی هستید، بجایی سپاسگذاری از ما که شر حسین و اولادش را که دشمن کشورتان بودند را از سرتان کم کردیم، به ما ناسزا گفته و برای جاکشان حسینی عزاداری هم می کنید!
اگر ما حسین را نمی کشتیم همین بلایی که در درازنایی بیست و پنج سال گذشته بسر مردم ایران آمده است بر سر مردم آن دوره می آمد و شاید هم دوره نوینی از تاریخ زمین شناسی در گستره های فاجعه های بیو اکولوژیک پدیدار می گشت. چرا دور برویم نگاه کنید که حکومت اسلامی که سردمدارانش این "مفلسین فی الارض" دیروز که امروز قارون در برابرشان هیچ است و منتسب به خاندان طهارت و از ته مانده های آن می باشند و خود را فرزندان فاطمه الزهرا می خوانند در بیست پنج سال گذشته چه گندی به ایران زمین زده اند و چه بلاهایی که بسر مردم آن دیار نیاورده اند ، کشتارهای گسترده و پیوسته مردم، سرکوب و زندانی کردن اندیشه ورزان و روشن اندیشیان و در برابر آن پرورش مشتی چماقدار بنام "ان ثار" حزب الله، کشتارهای زنجیره ای و در برابر آن پروردن سعید امامی ها، سرکوب زنان و در برابر آن گسترش تن فروشی و ساختن خانه های عفاف، چپاول دارو ندار کشور و حتی لقمه دهان کودکان و در برابر آن پرورش آقا زادگان، غارت منابع طبیعی و ویران سازی محیط زیست و در برابر آن برج سازی آقایان و آقا زادگان در کشورهای دور و نزدیک. خب اینها دستاورد بیست وپنج سال حکومت اسلامی است وای به حال آنکه اگر جانوران حسینی هزار سیصد و بیست و یکسال حکومت میکردند.
استخوان لای زخم نمی گذاریم، اگر گردن حسین را نزده بودیم، آنچنان دست به کشتار مردم میزد که کشتارهای حکومت اسلامی در درازنای بیست و پنج سال گذشته در برابرش هیچ بود و به هیتلر و موسیلینی می گفت شب بخیر ، زندانی بنام ام القرای اسلامی می ساخت که تمامی اهالی آسیای جنوب غربی را در بر بگیرد، در هر گوشه ای از ام القرای اسلامی خانه های عفاف راه می انداخت، تمامی دارایی ام القرای اسلامی به آقا زاده ها واگذار می کرد و فرزندان پلید فاطمه الزهرا تمامی گستره های اقتصادی را بدست خود می گرفتند از تجارت داخلی تا تجارت خارجی و لقمه دهان کودکان را نیز می ربودند.
اگر ما حسین ابن علی نمی کشتیم بدلیل زاد ولد میکروبی خاندان عصمت و طهارت امروز جهان "سیدستانی" بیش نبود، از در دیوار سید می ریخت و جا برای هیچ آدمیزاد که سهل است برای هیچ جاندار دیگری نبود.
اگر ما حسین را نمی کشتیم نسل بسیاری از جانداران دچار دگرگونی ژنتیک می شد چرا که فرزندان پلید فاطمه الزهرا چون جد شهوترانشان محمد رسول الله علاقه زیادی به مقاربت با دیگر جانداران داشتند و چه بسا که امروز شغال، کفتار و لاشخور، سید اولاد پیغمبر به حساب می آمد، به ترکیب لاشخور و سید اولاد رسول الله بیاندیشید تا بدانید چه می گوییم، اگر هم به گفته ما شک دارید میتوانید به توضیح المسائل هرکدام از آیت الله ها که دلتان خواست نگاه کنید تا ببینید که چگونه اصول جماع با انواع حیوانات را بروشنی توضیح داده اند.
اگر ما حسین ابن علی را نمی کشتیم، بیگمان فاجعه زیست محیطی گریبان جهان را می گرفت چرا که فرزندان این نکبت مانند مور و ملخ آنچه را که در کره خاک بود می خوردند، جنگلها را از بین می بردند، با آب طهارت و غسل خود که بیگمان از تمامی سمهای شناخته شده خطرناکتر است، منابع آبی کره خاک را آلوده کرده بودند و از اینها گذشته جهان در زیر نجاسات و مدفوع سیدان مدفون می گشت.

بهررو ما اینها را گفتیم تا حساب کار دستتان بیاید، گرچه تردیدی نداریم کسانی که عمر بیست و پنج ساله و رو به پایان حکومت اسلامی را دیده باشند باید اینها را بدانند، دربایسته میدانیم که یاد آوری کنیم که امروز داستان بر سر بود و نبود کشور و ملتی بنام ایران و ایرانی است نباید دست روی دست گذاشت فردا دیر است.


کار اینها تمامه