Tuesday, December 30, 2003

امتحان الهی و آزمون سراسری شمری

اين مصيبت ها ابتلاء الهي و امتحان الهي است. این سخنان بیشرمانه ای است که خامنه ای(مج) روز دوشنبه هنگام بازدید از بم به زبان آورد.
مادر جنده مسلمان! شاشیدیم به آن الله تان با این امتحانش، شاشیدیم به خاندان عصمت و طهارت، به دوازده امام و چهارده معصومتان، به امام زمان تان و به ریش تو که نایبش باشی و به هیکل امت اسلام بویژه مقلدان توئی قرمساق. مگر این الله شما کرم دارد که مدام از مردم فلاکت زده ایران امتحان می گیرد، مگر طاعون حکومت شما کم است؟ کشته شدن کودکانی که بدلیل چپاول حکومت پلید الهی شما با تهیدستی پدرانشان به دنیا می آیند و بر دستان خشک مادرانشان پرورش می یابند کدامین شهوت امتحان الهی فرو می نشانند. داستان اینست که شما پلیدان مسلمان از مرگ زندگی می کنید و از بوی مرگ نشئه می گردید، چرا دور برویم خمینی(مج) بنیانگذار حکومت پلید اسلامی تان نیز جنگ خانمان سوز هشت ساله نعمت الهی می خواند و در سایه افروختن هرچه بیشتر شعله های آن از دوسو دست به کشتار فرزندان ایران زمین می زد، حکومت پلشت اسلامی شما، بخش بزرگی از فرزندان آگاه ایران در همان نخستین سال های جنگ به جوخه های اعدام سپرد و بخشی دیگر را در جبهه ها بعنوان گوشت دم توپ به کشتن میداد و باقی مانده را هم در جنگ شهرها قربانی کرد.

راستی این الله کیری شما از اهالی ژاپن و ینگه دنیا هم امتحان می گیرد، حکمتش چیست که با وجودی که امتحانهای آنجا سخت تر است دوسه نفر بیشتر کشته نمی شوند. اصلا چرا دور برویم چرا شما آخوندان در این همه امتحانهای الهی شرکت نمی کنید؟ نکند شما عضو هیئت ممتحنین باشید و از سر فروتنی سکوت می کنید؟
مادر جنده مرگ پرست، اگر تاکنون در امتحان الهی شرکت نکرده ای به تو مژده می دهیم که: برای تو و پیروان جاکشتر از خودت، از هردوجناح حکومتی، چه روحانی و آخوند چه پاسدار و بسیجی، چه چماقداران قُرمساق ان ثار حزب الله و چه سربازان بی پدر مادر امام زمان(مج)، در پاسخ به بیست و پنج سال آزگار دزدی، غارت، چپاول، کشتار، مرگ و نیستی دروغ، هرزگی و پلشتی که از ارمغانهای پلید حکومت شماست، بجای امتحان الهی آزمون سراسری شمری در راه است، با مردودی هایتان چون سید الجاکشین حسین ابن علی رفتار خواهد شد، با تجدیدی هایتان چون زین العابدین ناخوش و با قبولی ها چون زینب و اهل بیت سابق سیدالجاکشین حسین ابن علی.

الله خدای شما که خدای پستی و پلیدی، خدای مرگ و شکنجه و سنگسار، خدای قهار با تهدیستان و الله رحمان و رحیم با آقازادگان است را به کیر خواهیم گرفت، ما خدایتان را در خواهیم آورد و ریشه دین پليدتان را از ایران زمین خواهیم کند.


کار اینها تمامه

Sunday, December 28, 2003

سگ و بسیجی و داستان مرده خوران انسان دوست!

مانند روز روشن است در حکومت امام زمان(مج) که بخش بزرگی از سرمایه های کشور بوسیله حاکمان پلید و فرزندان انگل گون آنان غارت می شود، بخش دیگر آن هزینه مرده خوران حکومتی در مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت و شورای نگهبان می شود، بخش دیگری از آن هزینه حوزه های علمیه و پرورش مرده خوران میگردد و پس مانده آن به حلقوم مشتی چماقدار دار بنام سربازان بی پدر و مادر امام زمان(مج)، پاسدار و بسیجی که تنها هنرشان سرکوب ملت است می شود، یک زمین لرزه کوچک شهری چون بم را ویران سازد و یک پنجم باشندگان آنرا از میان بردارد.
مانند روز روشن که حکومت اسلامی باشندگان شهر بم خودی نمی شمارد که به یاری شان برخیزد.
مانند روز روشن است هلال احمری که چون ملک شخصی عسگراولادی مسلمان است و هزینه انتخاباتی ناطق نوری ها تامین می کند، نمی تواند سازمانی باشد که به یاری قربانیان زمین لرزه بشتابد.
مانند روز روشن است که انگلهای سپاه و بسیج، دله دزدانی که تنها هنرشان چماقداری و سرکوب مردم و دزدی است نمی توانند نقش سگهای امدادی بازی کنند که زنده گان را از زیر آوار این زمین لرزه بیرون آورند.
مانند روز روشن است که پرورش یافتگان حوزه های علمیه اسلامی که داری مدارک عالیه دکترای مرده خوری و کفن دفن شرعی هستند، نمی توانند به یاری زخمیان و آسیب دیدگان این زلزله بروند، هنر این مرده خوران رساندن خدمات شرعی کفن دفن به مرده گان است و بس.
مانند روز روشن است که سران حکومت اسلامی از خامنه ای و خاتمی گرفته تا دون پایه ترین آنها نمی توانند (چون سران دیگر کشورهای که در همان ساعات نخست رخداد فجایعی از این دست در کشورشان، به دیدار مناطق فاجعه دیده میشتابند) به دیدار بم و مردم رنج دیده آن بروند، چراکه از مردم نیستند، ربطی به ملت ندارند و نیک میدانند که مردم از آنان بیزارند.

ملت ایران شایسته آن هستند که سرنوشت خویش را بدست گیرند و دولتی از خود بر سرکار بیاورند، ملت ایران شایسته آن هستند سرمایه های کشور بجای سرازیر شدن در جیب آقازادگان، هزینه آبادنی کشور و بهزیستی مردم آن گردد، مردم ایران شایسته آن هستند که بجای پرورش مرده خوران حوزه ای، دانشجویانی را پرورش دهند که آینده کشور را بسازند. ملت ایران شایسته آن هستند که بجای نگهداری این همه دله دزد سپاهی و بسیجی، دو سه هزار سگ پرورش دهند که در وفاداری و خدمتشان به انسان جای تردید نیست.
ملت ایران شایسته این هستند که خود سرور خود باشند.

Saturday, December 27, 2003

سخنی از دوست

سخنی از دوست*

نظامی امروز چه می گفت به جای اين.
هر دَم از اين باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد.

از دست خودم از دست ايران و ايرانی آن چنان عصبانی ام که برايم سخت شده خود را برای ثانيه ايی روی صندلی بند کنم. از دست آنها که مردند و زندگانشان هم عصبانی ام. نمی دانم چرا اين ها را اين جا می نويسم. شايد برای دوستی ی است که در اين يکی دو سال پيش آمده و شايد برای اينکه جا ديگری برای فرياد زدن و دُش نام گويی ندارم.
چرا دست من کوتاه است؟ من چرا گريه می کنم؟
سال هاست که تله ويزيون ام گوشه خانه خاموش افتاده و هربار که روشنش کردم يا برای جنگی و يا مرگ مهيبی اين جا و آن جا بوده. امروز هم يکی از همان روزهاست...

عصبانی ام از دست مردم کشوری که هيچ نهاد و سازماندهی شهروندی ندارد. مگر مردم آنجا شهروند هم هستند. مگر میدانند حق چه هست، وگرنه برای آن می جنگيدند. مردمی که برای کوچکترين سامان بخشيدن به زندگی شان دست به دامن استخاره و دعا می شوند. مردمی که از سازماندهی می ترسند. از سايه هايشان هم می ترسند. هميشه بايد قربانی شوند، قربانی ترسشان. از شما و دين مرده شور برده تان ، از "قضا و قدر" تان عصبانی ام.
- من (ما) امروز چگونه می توانم شما را ازاين راه دور کمک کنم، هنگامی که حتی يک سازمان شهروندی ناوابسته به ملا های دزد هم نتوانسته ايد درست کنيد؟ کانون ها و انجمن های امداد مردمی کجايند؟ شما مگر انسان نيستيد؟

- نه آقا اين چيزها ترس دارد صرف هم نمي کند. ما تنها می توانيم که برای ديدار استخوان های کشته شدگان کربلا و زيارت سيدالجاکشين، از روی ميدان هاي مين رد بشيم. ما تنها می توانيم زير آوار خانه های خشتی مان بميريم. ما آموخته ايم تا به دستورشريعت و قانون اسلامی بميريم. ما امت کون برهنه اسلام و محمد هستيم. ما؟ شهروند؟ حق شهروندی؟ انسان؟ حق انسانی؟ ما با سياست کاری نداريم آقا.

- اما اگر تا هفتاد دو ساعت ديگر زنده ايی از زير ويرانه های خشتی تان بيرون نیاوريد؟......

- ما برای مرده هامان عزاداری می کنيم (دولت مرده خور مسلمان ما هم صاحب عزا می شود، صاحب کودکان خردسال مان.) آن هم سه روز عزای رسمی. همه به خاتمی پيام تسليت می فرستند. آخه می دانيد دولت مسلمان ما با روضه و روزه و عزاداری زنده است. ما هم امت ستم پروريم. دولتمان هم از اين پيش آمد خيلی خوشحال است. می تواند دوباره بساط هميشگی مرده خوری اش را گسترده تر سازد.خدا را چه ديدي،حتما اين وسط کاسه اي شله زرد و لقمه اي حلوا نصيب ما و باقي مانده اهل بيتمان مي شود دير و زود دارد سوخت و سوز ندارد، خدا کريم است و وسيله ساز

راديو را روشن می کنم که ببينم ايرانيان چه می گويند؛ گوينده که هميشه شعر شاعران خوشنام را می خواند، امشب دارد "بلای آسمانی" را نشخوار می کند. و بعدش دالای لای "غم غربت" و کس شعر. "درد جدايی" و چرند و چرند. با يک ميليون دشنام آبکشش می کنم. من حتی "دلم برای باغچه (هم ن)می سوزد" من امشب عصبانی ام از دست مردگان و زندگانتان.

*نوشته ای از کنجکاو در بخش دیدگاه های شبح

Sunday, December 21, 2003

ای امت بدبخت

ای امت بدبخت

چکامه ای از ناصرخسرو

ای امت بدبخت ، بدين زرق فروشان
جز از خری و جهل ، چنين بنده چراييد؟
خواهم كه بدانم كه مر اين بی خردان را
طاعت ز چه معنی و ز بهر چه نماييد؟
گر راست بخواهيد كه : امروز فقيهان
تزوير گرايند و شما اهل رياييد
از حكم الهی به چنين فعل بد ، ايشان
اندر خور حدند و شما اهل خطاييد
اي حيلت سازان علما ، نيك پديد است
كز حيله مر ابليس لعين را وزراييد
هر گه كه در كيسه رشوت بگشايند
در وقت ، شما بند شريعت بگشاييد
هرگز نكنيد و ندهيد از حسد و مكر
نه آنچه بگوييد نه هرچ آن بنماييد
فقه است مر آن بيهده را سوی شما نام
كانرا همي از جهل شب و روز بخاييد
گوييد كه بدها همه بر امر خدای است
جز كفر نگوييد ، چو اعدای خداييد
آنرا كه ببايدش ستودن ، بنكوهيد
وآنرا كه نكوهيدن شايد ، بستاييد
با جهل شما در خور نعليد به سر بر
نه در خور نعلين كه پوشيد و بياييد
ابليس رها يابد از آتش ، اگر ايدون
در حشر شما ز آتش سوزنده رهاييد

Wednesday, December 17, 2003

دستگیری صدام حسین و شله زرد خوردنهای مفت حکومت اسلامی و امت شیعه

دست آخر مفتاح الفرجین کاردست صدام حسین داد، از معجزه این آیات شریفه قرآنی، ذکر عربی صدام از پنهانگاه هفت متری اش از زیر زمین بیرون زد* و چون آنتنی الهی مانند تک منار قبر سالار جاکشان حسين ابن علي(مج) جیش الامریکی را به سر آن پنهانگاه کشانید که پس از ریختن مقداری خاک تربت(کُس) فاطمه الزهرا(فک) به درون آن پنهانگاه صدام را از خود بیخود کرده و به دستگیری بدون مقاومت او که بنا به آیه شریفه قرآن "فضل الله المجلقین علی القاعدین اجرا عظمیا" آنقدر زار زده بود که حالی برایش نمانده بود انجامید.
باری پس از آزمایشهای سربازان آمریکایی از سرو ریش صدام حسین، برای سردمداران حکومت اسلامی روشن گردید که وی اصلا شپش نداشته و ندارد و بنا به نص صریح قرآن که هرکس شپش ندارد ذاتا مسلمان نیست، صدام حسین کافر افلقی می باشد. پیرو این یقین در کافر بودن صدام حسین قوه قضایه حکومت اسلامی اطلاعیه زیر را صادر نموده.

بسم الله قاسم الفرجین
یا اطول ذاکرین، بار دیگر دست چرکین عدالت علی ابن ابی طالب(زج) از آستین پلید استکبار جهانی به سرکردگی شیطان بزرگ بیرون آمد و با کمک خبرچینان شیعه، صدام حسین کافر افلقی را که با وجود محاسن بلند از نعمت الهی شپش محروم بود را دستگیر نموده و به چنگال عدالت علوی سپرد.
قوه قضایه حکومت اسلامی که اخیرا یکی حکام شرع خود که از شاگردان بحق خمینی(مج) و عزیز اصلاح طلبان بوده را از دست داده، برای گرم نمودن تنور انتخاباتی، کیفرخواست زیر را برای استرداد صدام حسین این ته دیگ نعمت هشت ساله الهی را به درگاه نایب امام زمان الجرج بوش جانور (همانا جونیر) و نایب بر حقش کوفی عنان ارسال می دارد.
صدام حسین کافر است و باید به حکومت اسلامی استرداد شود زیرا:
1 - کفران نعمت. صدام افلقی تنها پس از یک ونیم سال از گذشت جنگ، این نعمت الهی بگفته خمینی (مج)، خواهان آتش بس و صلح گردید که کفر نعمت محسوب می شود.
2 - خوراندن گُه به بنیانگذار حکومت اسلامی خمینی(مج) در پوشش جام زهر در پایان جنگ هشت ساله.
3 - دستگیری تعدادی بیشماری امام زمان در جبهه های نعمت هشت ساله الهی و نمایش چهره های کریه آن معصومین از تلویزیون عراق.
4 - چوب کردن در آستین آیات عظام و مراجع تقلید شیعه بویژه آیت الله سید باقر صدر(خک) و همشیره ایشان.
5 - عدم تعهد به قرارداد های بین المللی و پرداخت نکردن حق الزحمه فائزه هاشمی رفسنجانی پس از خوردن پسته های سوغاتی اش، هنگام بازدید او از عراق.
6 - ایجاد موانع عقیدتی برای فریضه شله زرد خوری شیعیان عراقی.

از سوی دیگر در ینگه دنیا شیعه پلیدی بنام منوچهر قرباني فر، که هنگام نعمت هشت ساله جنگ ایران عراق به شغل دلالی(خشونت) اسلحه روی آورده و از آنراه امدادهای غیبی آمریکایی و اسرائیلی به سپاه اسلام در جبهه های حق علیه باطل می رساند، شله زرد خورده و خواهان بدست گرفتن دارایی های صدام حسین گردیده که آنراه در راه سرنگونی آرام حکومت اسلامی خرج کند، تا با در آمد حاصله از آن حق الزحمه عقب اوفتاده فائزه هاشمی رفسنجانی را پرداخت کند، ریش و سبیل نداشته اکبر هاشمی رفسنجانی شریک خود در سالهای جنگ هشت ساله را چرب نماید و با شایعات برآمده از سرنگونی آرام حکومت اسلامی تنور انتخاباتی را گرم نماید.
نا گفته نماند که مقامات پنتاگون اعلام کرده اند که ادعای سرنگونی آرام حکومت اسلامی از سوی منوچهر قربانی فر را به تخم خود حساب نکرده ولی از آنجایی که چنین خبرهایی برای گرم کردن تنور انتخابات حکومت اسلامی بایسته است، شایسته است که به بیرون درز دهند.

علي يونسي، وزير اطلاعات جمهوري اسلامي هم شله زرد خورده و به جنبه هاي اطلاعاتي که منجر به دستگيري صدام حسين در عراق شد پرداخته و مي گويد آمريکا تازه به پيشرفتگي اطلاعاتي کشورهايي رسيده که وزارتخانه اي ويژه اطلاعات با کارمندان پلید شیعه دارند . چراکه آمریکایی ها تازه به شیوه خداپسندانه پرورش خائن و خبرچینهای پلید شیعه که سالهاست در حکومت اسلامی کاربرد دارد روی آورده اند.

رفسنجانی که کارایی سیاسی اش مانند واجبی غنی شده است، بدون در نظر گرفتن دیدار دخترش از عراق و حق الزحمه پرداخت نشده اش از سوی صدام حسین گفته است:"سرنوشت عبرت آموز امثال صدام , ديكتاتور سابق عراق , اين همان وعده الهي است كه اگر انسانها در مسير تكامل و فطرت بشريت و خدمت به مردم نباشند و در جهت فساد و شر و مزاحمت ديگران حركت كنند, عاقبتي جز خفت و خواري نخواهند داشت."

خامنه ای نشئه از دنیا و آخرت خود گفته است:ذلت امروز صدام، سرانجام همه مستكبران و ظالمان جهان است!
رمضانزاده و دیگر کارمندان دون پایه حکومت اسلامی مانند ابطحی نیز، شله زرده های از این دست خورده اند.

باری اکنون که سخن از صدام حسین است باید بگوییم که اگر از ریدن او به پرچم عراق که همان نوشتن الله اکبر در آن بود و حالمان را بهم زد بگذریم، برخی از دستاوردهایش مانند چوب کردن در آستین آیات عظام و مراجع تقلید آموزنده است و باید بیاد داشته باشیم در کربلای آینده خودمان بکار گیریم.

*اشاره به تلفنیدن های صدام با همسر دومش سميره شاهبندر



تف به دين و عقيده امت پليد شيعه

Monday, December 15, 2003

منشور شمر

منم شمر، شمر جهان، شمر بزرگ، شمر دادگر، شمر کربلا، شمر تهران و دمشق، شمر چهارگوشه‌ي جهان. نور چشم مادرم، فرزند پدرم شمر بزرگ ... برادر زاده هند جگر خوار که حمزه عموی محمد را کشت و نیزه ای در کونش فرو کرد... .
آنگاه كه سرزده وارد دشت کربلا شدم، پیروان پلید حسین ابن علی سراسر دشت را به گند کشیده بودند، جابجای آن دشت سرسبز از لکه های قضای حاجت آن پلیدان آلوده گشته بود و بوی گند مسلمین که از بوی نجاسات آنان بدتر است جان را آزار میداد. زاغ زوغ توله مسلمانان آسایش را از دد و دام در آن دشت گرفته بود. آرامش دشت هر نیمه شب با آوایی نکره موذن که حی علی صفا، حی علی الجماع گویان مسلمین را به جهاد اکبر همخوابگی برای پس انداختن تخم و ترکه فرا می خواند بهم می خورد. همه‌ي جانداران خسته از مسلمین گام‌هاي مرا با شادماني پذيرفتند. در دشت کربلا لشکر بی سروپای حسین ابن علی را پراکندم، حسین ابن علی را دستگیر نمودم و مفتاح الفرجین را از وی واستدم، سپس گردن آن پلید را بدست خود زدم و سپس در برابر سربریده آن پلید خواهرش زینب را سپوختم.
ارتش بزرگ من به آرامي وارد خمیه گاه حسنیان شد. هله هله شادی زنان بیشمار حسین که از گند کاری های او به جان آمده بودند از دیدن سپاه آراسته و جنگآوران من به آسمان رسید. نگذاشتم رنج و آزاري به اهل بیت حسین وارد آيد. به سپاهیان خود دستور دادم با آنان به مهر رفتار نموده و جماع الجماعیه(گنگ بنگ) کنند. زین العابدین را که بوسیله خولی سپوخته گردیده بود به خواجگی بیت سابق سیدالجاکشین حسین ابن علی گماشتم و فرزند پنج ساله اش باقر که بسی لاغر بود به زینب سپردم.
وضع داخلي خیمه گاه حسینیان قلب مرا تكان داد. چون جنده سرای متروک بود یادآور خانه محمد رسول الله(مج). بر بند هر خیمه شورت و کرست های رنگارنگ چون بیرق اسلام در احتزاز بود. توله های قد و نیم قد حسینیان در گند و کثافت خود می لولیدند. در کنار هر خیمه آفتابه لگنی برای قضای حاجت آماده به خدمت بود و در درون هر خیمه پستری نرم و جانمازی کثیف گسترده. من براي آزادی كوشيدم. من کنیزواری اهل و بیت سابق سید الجاکشین را برانداختم، به بدبختي‌هاي آنان پايان بخشيدم.
در جشن شام غریبان فرمان دادم كه همه‌ي زنان در گزینش جفتهای خود آزاد باشند. فرمان دادم كه قرآن را که در آن به زدن زنان سپارش بسیار شده گرد آورده و در جشن آزادی بسوزانند .
زینب خواهر بزرگ سیدالجاکشین حسین ابن علی از كردار من خشنود شد... او بركت و مهرباني‌اش را ارزاني داشت، لباسی چون شیرین عبادی پوشیده به لیسیدن کیرم پرداخت ام کلثوم خواهر کوچک سید الجاکشین بیوه عمرابن خطاب، شوریده گشته و برایم استریپ تیز نمود و سپس به لیسدن خایه هایم پرداخت. زین العابدین ناخوش چون سگ به پایم اوفتاد و چکمه هایم را می لیسید. آنان همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندم را ستودند...
من همه‌ي دشت کربلا را كه به گند مسلمین کشیده شده بود از نو پاک ساختم. فرمان دادم لاشه های حسینیان گرد آورده و کناری نهد تا خوراک ددان گردد، فرمان دادم تا مسلمانان اسیر به نجاسات خود را گرد آوری نموده و تا آنجا که می توانند تناول کنند و پس مانده آنرا در گوشه ای چال کنند.
گند حسین و حسنیان را از آن دشت برچیدم، همه جانداران آن دشت را به جاهاي خود بازگرداندم.

روز دگر، فرمان دادم سر کثیف حسین و یارانش را بر سر نیزه ها کنند، اهل بیت حسین و خواهران او را گرد آورده و به همراه سپاه پیروزم سرود دستها بالا خوانان دشت کربلا به سوی دمشق ترک نمودم، باشد كه دل‌ها شاد گردد.
............................


بشود تا روزی ایرانیان اسیر در سرزمین خویش را آزاد گردانم و آنان را به جايگاه‌هاي شهروندی نخستين‌شان بازگرداندم.
گند اسلام و مسلمانان پلید را از خاک خسته ایران زمین ریشه کن کنم.
بلایی را که بر سر حسین آوردم بر سردمداران حکومت اسلامی روا دارم و با فرزندانشان چون طفلان مسلم رفتار کنم.
دیوان و ددان مسلمان را به زنجیر کشم، به گاوان و خران ایران زمین دهسال مرخصی با یونجه دهم و بجای آنان آیات عظام، آقا زادگان، طلاب حوزه های علمیه، پاسداران و بسیجیان را بکار وادارم کویر ایران را با کار آنان سرسبز گردانم.
ایرانیان رانده شده از ایران زمین را به کشور مادری برگردنم و عاشقان حسین و شله زرد خوران کاسه لیس بی مقدار را گرد آورده و با اردنگی برای همیشه به کربلا و نجف برانم.
الله خدای سیاهی و تبهکاری مسلمانان را از ایران زمین بیرون برانم و در مساجد مسلمانان آموزشگاه های خنیاگیری، دست افشانی و پایکوبی را بر پا سازم باشد تا پرستشگاه عشق ورزان گردد.
خدایان عشق ورزی و شادی را به ایران زمین بازگردانم و آنان را با دل وجان دختران و پسران ایران زمین آشتی دهم، زیارتگاها، مساجد بزرگ و حسینیه مسلمانان پرستشگاه عشق و شادی کنم و در آنان میخانه و پای افشانخانه(دیسکو) برپا سازم.
گور خمینی را بزرگترین قمار خانه جهان سازم با جایزه ای به ارزش "هیچ"، بزرگترین میخانه و پای افشانخانه جهان را بر گور امام هشتم شیعیان در مشهد و گور معصومه در قم بر پا سازم.
آداب خلا و طهارت مسلمانان پلشت را از چهره ایران پاک کنم و بجای آن بهداشت و درمان رایگان برای همه شهروندان به ارمغان آورم.
دارایی آقایان و آقا زادگان و نورچشمی های آخوندان که برق مال دنیا کورشان کرده را واستانم و با اندوخته های آنان بیمه کار برای شهروندان برپا سازم، به کوری چشم بانک جهانی، صندوق بین المللی پول صنعت نفت را ملی کنم، آموزش و پرورش ریگان برقرار سازم و به برنامه ننگین همسازگاری اقتصادی پایان دهم.
من براي همه‌ي مردم جامعه‌اي آرام مهيا خواهم ساخت و صلح و آرامش را به تمامي مردم باز خواهم گشتاند.
باشد ملت بزرگ ایران در پیشگاه خدایان عشق و شادی برايم زندگاني بلند و عاشقانه ای خواستار باشند...

...
منم شمر، شمر بزرگ

Thursday, December 11, 2003

دوستان گرانقدر، خوانندگان مهربان شمرنامه

این باوریم که بیشینه شما آگاه شده و میدانید که وبلاگ شمرنامه و چند وبلاگ دیگر بوسیله حکومت اسلامی فیلتر گردیده و از دسترسی کاربران اینترنت در ایران دور گردیده است. به گمان ما دربایسته است، اینروزها خوانندگان شمرنامه روش دوست گرامی جهان برای پراکنده ساختن اندیشه را بکار گیرند و نوشته های وبلاگهای سانسور شده را در بخش دیدگاهای وبلاگهای پرخواننده بویژه در پرشین بلاگ قرار دهند. روش دیگر میتواند ساختن وبلاگهای آینه ای(بازتاب دهنده نوشته های وبلاگهای سانسور شده) با نام یاران ما چون، خولی، ابن زیاد، خالد ابن ولید، حارث، یزید، یزید ابن معاویه، معاویه، ابوسفیان، هند جگر خوار و تمامی کسانی که نامشان لرزه بر اندام مسلمانان بیاندازد باشد.


alat.JPG



thermo.gif



سخنی دیگر با شما دوستان گرامی در اینباره است که از کاربرد بیهوده دشنام در بخش دیدگاههای شمرنامه تا آنجا که ممکن خودداری کنید. ما به ناسزا کمترین باوری نداشته و نداریم و براین باوریم بیشنه این ناسزا های از فرهنگ پلید مسلمان سرچشمه می گیرید. هدف ما از کاربرد واژگان دشنام گونه به ریشخند گرفتن اسلام و فرهنگ زیرشکمی مسلمانان است ورنه بر این باوریم که کیر و کُس چون دست و پا اندامی از بدن ما و دیگر جانوران می باشند، بهتر است یکبار دیگر مینیمالیسم ادبی شمری را بخوانید تا بدانید چه می گوییم.


دوستار و سر بریده شما
شمر



Wednesday, December 10, 2003



نیمه پُر جام


شب عزاست امشب، فاطمه الزهرا(فک) به کُس فیلگون خود قمه می زند، علی ابن ابی طالب تمامی موهای سر کچلش را شیون کنان می کند، محمد رسول الله(مج) سرو ریش خود را در این عزا واجبی گرفته است، حسن ابن علی با دهانی سوخته از سوز واجبی کنار حوض کوثر هاج و واج مانده، سالار جاکشان حسین ابن علی با گلوی بریده چون گوسپند قربانی دست و پا می زند،بنيان گذار حکومت پليد اسلامي خمینی (مج) زانوی غم به بغل گرفته و به شيخ صادق خلخالي که تازه از راه رسيده و چيزي هم بيادش نمي آيد مي گويد "چه مي خواستيم چه شد"، شهیدان اسلام با سری افکنده انجزه انجزه سر می دهند.
چرا که فردا ضعيفه ای مسلمان، تابع حکومت اسلامی، بنام اسلام حجاب خود را از سر بر خواهد گرفت و به خون شهیدان اسلام که هزاران سال در پشت حجاب زنان سنگر گرفته بودند خواهد رید، با پیوند دادن اسلام به حقوق بشر، چون گوز به شقیقه، مکتب انسان ستیز محمد را به کُسخند خواهد گرفت، با نادیده گرفتن غیرت زپرتکی انصار حزب الله، شجاعت علی را به پشم خویش حساب نخواهد کرد، با سری نترس و موهای افشان اسلو را کربلا خواهد کرد و به از جان گذشتگی ، شهادت(جاکشی)و سر بي تن حسین خواهد شاشید، صبر حسن را با خنده های خود به ناشکیبایی خواهد رساند و ناموس فاطمه فیل کُس آموزگار حجاب ، عفت و پاکدامنی زنان شیعه را با فشردن دستان نامحرمان کافر برباد خواهد داد.

عجب ودکایی بود

کار اینها تمامه

Monday, December 08, 2003

Sunday, December 07, 2003

جایزه شهامت به شیرین عبادی و تکلیف احسان نراقی


اصلا به کوری چشم سید محمد خاتمی(زج)، خامنه ای (مج) آقا امام زمان(عج) و سربازان بی پدر و مادرش و اصحابش از گروه های موتلفه اسلامی گرفته تا حزب مشارکت، جایزه دیگری به خانم شیرین عبادی داده شد، جایزه با شهامت ترین زن سال از سوی مجله لورا که نام غربی فاطمه الزهرا (فک) مسلمانان می باشد. حتما کسانی پیدا خواهند شد که بگویند: با شله زردهای که خانم عبادی از هنگام بازگشتش به ایران خورده، بیگمان این خانم بزدل ترین آدمی است که در دنیا پیدا می شود. در پاسخ پیشکی به این دسته از آدمها باید بگوییم اتفاقا همین شله زرد خوردن هایش بهترین دلیل شهامت ایشان است، مگر کشک است، آدم باید شجاعت قاطر را داشته باشد که نمایندگان سرسپرده رهبری دوره ششم مجلس شورای اسلامی را که حتی نتوانستند است یک لایحه فزرتکی در دفاع از مطبوعات دوم خردادی و خودیشان به تصویب برسانند را دمکرات و آزادیخواه بنامد، چنین شجاعت خرکی که جایزه نوبل را شایسته خاتمی بداند که بدون تردید جاکش ترین سیاستمدار این دوره حکومت اسلامی(البته پس از مقام معظم رهبری و رئیس مجمع تشخیص نظام) می باشد، در چه کسی بجز خانم عبادی می تواند یافت، از اینها گذشته کدام یابو را سراغ دارید که با دیدن حکومت اسلامی و دستاوردهای پلید آن در درازنای بیست و پنج سال، چنین شهامتی را داشته باشد که از علی(جک) بعنوان دمکرات نام برد و خواهان حکومتی علی گردد که دریک روز هفتصد یهودی بنی قریظه را گردن زد. نه خودمانیم اصلا شما کدام چهارپایی را سراغ دارید که با شهامت شیرین عبادی پیشکسوت تعزیه گردانی انتخاباتی شود و مردم به جان آمده از حکومت اسلامی به شرکت در انتخابات فرا خواند. بهررو خیلی شهامت می خواهد که مانند خانم شیرین عبادی به فرمان خاتمي گوش کني و وارد سیاست نگردی، پا توی نعلین آیات عظام نموده و فتوا بدهی، حکم ثانویه صادر بنمایی. از همه جناحهای حکومت ورشکسته اسلامی دفاع کنی و برای دور کردن ترس جن و ملت آزادیخواه صلوات بفرستی و از همه بدتر چپ و راست از همسازگار بودن حقوق بشر با اسلام سخن برانی و نترسی اگر از سوي يک روزنامه نگار تازه کارو ناآشنا به سياست جهاني در باره پرونده قربانیان کشتارهای زنجیره، کشتارهای سال 60 و 67 و مسئله فتوای قتل سلمان رشدی بوسیله خمینی (مج) مورد پرسش واقع شوی. نه خودمانیم شما بگویید، اگر این شهامت نیست پس چیست؟

البته پا روی حق نگذاریم، این جایزه می توانست به آقای احسان نراقی برسد، ایشان در شجاعت دست کمی از شیرین عبادی نداشته و بحدی شهامت بخرج می دهد که می گوید:"تصور مردم از حقوق بشر در ايران يا تصور كشورهاي خارجي از اين موضوع با واقعيات بسيار متفاوت و بدتر است. تحقيقات نشان مي‌دهد كه واقعيت به بدي و وخامتي كه درباره‌ي وضعيت حقوق بشر در ايران تصور مي‌شود‌، نيست.
نراقي در ادامه تصريح كرد: چرا ما كه بيش از سـي و چنـد زندانـي سياسـي نداريـم، تعدادشان براي ديگران بيشتر جلوه داده شده؛ اين امر حاكي از ناشـي‌گـري مسـووليـن است.
اين محقق و نويسنده با اشاره به جريان فوت زهرا كاظمي گفت: موضوع كاظمي به جايي كشيد كه كانادا دشمن‌مان شد و بيانيه‌ي شديدالحني در خصوص حقوق بشر در ايران صادر كرد. حقوق بشر جرقه‌اي است كه مي‌تواند باعث ايجاد حريق شود."

البته شهامت احسان نراقی از کبر سن وي ناشی می گردد و ایشان دستاوردهای درخشان حقوق بشر حکومت اسلامی را با نعش های لاجوردی و خلخالی و مرگ نابهنگام سعید امامی به گورستان فراموشی سپرده است و فاتحه اي هم برايشان خوانده است، خانم زیبا کاظمی از دیدگاه ایشان کشته نشده و فوت نموده و خانم زیبا کاظمی هنگام عکسبرداری از خانواده زندانیان سیاسی که در خیزش مردمی خردادماه دستگیر شده بودند بازداشت نگردیده و سپس کشته نشده است، از آنجایی که احسان نراقی سرگرم مسائل فرهنگ جهانی می باشد، خبر ندارد که تمامی مردم ایران زندانی سیاسی حکومت اسلامی به شمار می آیند.

تا یادمان نرفته اینراهم بگوییم که چند روز پیش عمرعاص عزیز میهمان ما بودند، هرچه آبجو قاچاقی داشتیم نوشیدند و سپس ودکاهای لهستانی مان را روی آنها سرکشید و گفتند شمرجان حسین ابن علی تصدقت، ملت ایران هیچگاه به تنهایی این روزها نبوده است، تمامی آدم کیری های مسلمان که تن پوش های گوناگون روشنفکری از ملی مذهبی گرفته تا فیلچسان گنده گوزی چون سروش و مردم فروشان پیشین را به تند دارند، از فیلمسازان مُحمل باف گرفته، تا شاعران مرثیه سرا، از تاجران فرش فروش اپوزیسیون خارج کشور گرفته تا تعزیه گردانهای تاریخدان، سمساران عتیقه شناس و "علافان غیر دولتی"* دست بدست یکدیگر داده اند، تا فرهنگ شهادت حسینی که همانا جاکشی سياسي باشد را حفظ کنند، چراکه همه آنان خطر را حس کرده و میدانند که کار این فرهنگ تمام است و اگر دیر بجنبند نانشان آجر خواهد شد..
کلاهمان را که داور کردیم دیدم عجب آبجوهای خوبی داشتیم و که عمروعاص پس از نوشیدن آنها، جان سخن را برایمان گفت.
شاشیدیم به فرهنگ پست و پلید شیعه گری با این فرآورده های کیری اش حنای اینان دیگر رنگی ندارد .

کار اینها تمامه


*"علافان غیر دولتی" همانا سازمان های غیر دولتی در حکومت اسلامی

Saturday, December 06, 2003



متن كامل پيام دكتر ناصر زرافشان به مناسبت پنجمين سالگرد قتل مختاري و پوينده

Wednesday, December 03, 2003

تفسیرالزاسیون یا مناجاتنامه شیخ ابوالکیر بیضاوی

شمر عزیز
با درود … چند روزی است که به صورت اتفاقی ( از آن جا که به دلیل وفور مشکلات ! زیاد فرصت اینترنت را ندارم ) با وبلاگ توفانی ات آشنا شده ام چند سال پیش که در یک بحران روحی شدید فکری و تطابق ناپذیری با این جماعت خودت گفتنی
شله زردخور دست و پا می زدم مجموعه پنجاه رباعی زیر نام تفسیرالزاسیون یا مناجاتنامه شیخ ابوالکیر بیضاوی سرودم و البته جز تنی چند _ کسی ندیدشان . با گذشت سال ها و از تب وتاب افتادن من و فهمیدن بسی چیزها آن مجموعه را هم نمی دانم کجا و کدام گوری انداختم . که سخت خطری می نمود . اما با دیدن وبلاگ سرخ و شمری تو و ضرورت اجرای آرزوی پنهانی من برای انتشارشان و با فشار به کله شله زردزده خودم ( که در حال تطبیق با این اراذل سوسمارخور است ) تصمیم گرفتم تعدادی از آن ها را برایت بفرستم تا اگر پسند افتاد و در وبلاگت منتشرشان کردی بقیه را هم به یاد غبار گرفته ام بیاورم و برایت بفرستم


خداوند عرب های حجازی
به رب العالمینی ات چه نازی
درون کعبه باشد خانقاهت
بس است ای شیخ بس کن حیله بازی
***
خداوندا زبانم از عرب نیست
عرب آدم اگر باشد بشر کیست
به حیرت مانده ام من از همین رو
عرب بودن برای تو چه فخری ست
***
تو با این شوکت و با این سجایا
چه فکر کوچکی داری خدایا
که قرآنت دهی باشد: در این ده
تو اربابی و انس و جن رعایا
***
خداوندا تو که کوس آفریدی
چرا گفتی شتر دیدی ندیدی
بغیر از کوس مگر هم نعمتی هست
در آن طرحی که از جنت کشیدی
***
خدا با مردهایت مهر داری
زنانت را ضعیفه می شماری
از آن رو گشته معلوم این خران را
که الحق مردی و پروردگاری
***
تو و لاف کرام الکاتبینت
تو و انذار خیرالماکرینت
اگر بندی سماوات و زمینت
نمی آیم به سلک مسلمینت
***
هبل بود و منات و لات و عزا
شعیب و نوح ابراهیم و موسی
تو هم بودی و کم بودید انگار
محمد آمد و شد جاکش ما
***
چسان باور کنم فرمان کشتار
بر آید از کلام رب دادار
تو که اسم شبت شمشیر و خون است
خدایی یا ددی ای زشت کردار
***
تو ما را آفریدی و تو را ما
تو محتاجی به ما و ما ؟ حاشا
ز تو دلخوشکنک ما را فریبیست
تو اما مرده هر سجده ما
***
خدایا گر زتو ترسیم گویا
تو دلخوش می شوی از وحشت ما
چه احساسیست این ای قادر کل !
چنان قدرت چنین از بنده پروا ؟
***
خدای من خدای (قاتلوا) نیست
خدایی جز خدای (اذکرونی)ست
خداوندا نه تو دانی و نه من
خداوندی که کس نشناخته کیست
***
خدایا من همان لوح سفیدم
که حق پنداشتم هر چه که دیدم
همان روزی که دانستم چه کورم
تو را هم بهر دیدن آفریدم
***
خداوندا به آن والعادیاتت
به آن سلبی و ایجابی صفاتت
اگر صد بار هم گویی : تبت !
نمی ترسم ز لاف و ترهاتت
***
خدایا عاشق حمد و ثنایی
ثناخوان خودی تو خودستایی
ذکات و خمس وقربانی پرستی
نمی دانم خدایی یا گدایی
***
از آن رو منزلت فرموده قرآن
که گمره می نباشد جن و انسان
چو گمره گردی ای انسان جنی
دهندت گه به جای حور و غلمان
***
کتابی است لبریز معانی
معانی خود ز معناها بیانی
در این بازار مع مع مع ممعنا
سر مویی زمعنایی ندانی
***
خدایا جنتت کوسخانه باشد
جهنم ضربه ای کیرانه باشد
در این بازی کیر و کوس کسی که
تو را باور کند دیوانه باشد
***
خداوندا بس است این لاف پاکی
بس است این طمطراق و تابناکی
اگر هم کس نداند من که دانم
تو هم از این هوا و آب وخاکی

دوست گرامي و مهربان، دست مريزاد، چشمبراه دنباله مناجاتنامه شما هستيم

Monday, December 01, 2003

مسلمانان کیرمغز

راستش ما که دیگر نمی دانیم به این مسلمانها کودن چه بگوییم! نادانی و کوته اندیشی اینان بیش از آن است که بتوان برایش واژه یافت و در اندیشه جای داد، اینکه یک مسلمانزاده شیعه که عضو بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق بلند شود و با گذاردن نام هکر بر روی خودش ما را مرتد بخواند و تهدید کند که تا سه روز دیگر چشمبراه یک گلوله بمانیم از خنده روده بُرمان نمود و برایمان یاد آور مزه ریختن های چشم و چراغ سیدالجاکشین، زین العابدین ناخوش بود. فرزند رشید سیدالجاکشین حسین ابن علی هم در همان غائله کربلا، هنگامی که کور و کچلان حسینی در محاصره سپاهیان ما بودند هر از چند گاهی یکوری سوار الاغی رنجور چون خود شده، ده متری از کاروان حسنیان دور شده و زبان خود را برای خولی در آورده، سپس سر الاغ را کج نموده و شجاعانه بسوی لشکر حسینی فرار می نمود. تهدید این هکر هم مانند کار زین العابدین ناخوش است، مردک کودن ما را مرتد می خواند، شاشیدیم به هیکل امام جعفر صادق که تو (هکر) در دانشگاهش درس چماقداری می خوانی، ناخوش مگر کوری یا نمی دانی ما شیخرگ* فقه شیعه را (رخداد کربلا باشد) را زده و به آن شاشیده ایم، به قهرمان بی سر شیعیان حسین ابن علی، لقب درخور سیدالجاکشین را داده ایم، خواهرش زینب را که از دیدگاه شیعیان پیامبر شهادت حسینیان است ،در دشت کربلا آنهم پیش روی سر بریده حسین(مج) گاییدیم، زین العابدین که بار سنگین امامت را پس مرگ پدر جاکشش بدوش گرفته در همان روز و درکنار عمه اش زینب بوسیله سردار کبیر ما خولی گاییده شد و در یک سخن ما به عقیده شیعه جماعت ریده ایم آنگاه تو به ما می گویی مرتد، براستی که زین العابدین زاده ای، ما خاندان محمد رسول الله(مج) به تخم چپ شترمان حساب نکرده و نمی کنیم تا چه برسد مرتد باشیم و به دین پلید اسلام تردید داشته باشیم.
در باره تهدید این زین العابدین زاده باید بگوییم که پیش از این مفلوک، شیعه دیگری بنام مختار که از سربازان بی پدر امام زمان (مج) میباشد هم از این گُه ها زیاد می خورد و نه تنها کاری از دستش بلکه آبروی خودش را هم بُرد.
ای هکر مفلوک، از روسپی دوعالم فاطمه الزهرا(فک) کمتری اگر تهدیدت را عملی نکنی، از زین العابدین ناخوش پست تری اگر تهدیدت تو خالی باشد، اصلا چرا دور برویم، از "ام فروه" مادر امام جعفر صادق(مج) رذل تری اگر دروغ بگویی. اگر شهامت داری بیا و نامت را علنی کن، نا سلامتی خودت را سرباز اسلام و شهادت طلب می خوانی، وانگهی مگر حکومت اسلام پشتیبان تو همپالکی هایت نیست، می ترسی و میدانیم چرا، خوب می دانی که چه سرانجامی خواهی داشت.
اینهم نشانی هکر:Imam Sadiq University 213.176.11.12


شیعه دیگری که عشق حسین(مج) دیوانه اش کرده پس دیدارش از وبسایتهای سکسی بلند شده و خیر سر امام جاکشش آمده اینجا گوزیده که برای شستن گناه هایش جهادی کرده باشد، این بدبخت باهمان id "کیرمغز" که برای دیدار از سایت های سکسی برگزیده است به اینجا آمده و سخنانی بی سروته در دفاع از اسلام عزیز را نوشته است که پُر است از نادرستی های (غلط) نگارشی.
حجت السلام کیر مغز کارکن شرکتی است بنام "صنایع الکترونیکی زعیم" که باید از شرکتهای آقا زادگان باشد. یکی نیست به این کیر مغزها بگوید، آخر شاشیدیم به دین و عقیده و ایمان شما، زعیم کجا و صنایع الکترونیکی کجا، زعمای شما هنر طهارت را می دانند و بس، خوب می دانند برای پاک کردن کونشان که از دهان پیغمبر اسلام کثیف تر است باید دوبند انگشت سبابه دست چپ را در آن فرو برده آیت الکرسی خوانده و بچرخانند و عمده مباحث پيچيده آنان بر سر این است که آیابهتر نيست، از سر احتیاط و بخاطر از بین بردن شک، این دوبند را دو نیم بند انگشت کنند و یا اصلا بهترنيست اینکار را دو انگشتی انجام دهند. خیلی هم علمی گفتگو کنند، اصول حیض و جماع را بلغور می کنند و یا نیمه شبان از خواب برخاسته در باره لواط غور نموده به عالم ربانی رفته و سپس به خواندن دعائی مناجات وار از "صحیفه سجادیه" نوشته زین العابدین ناخوش می پردازند.
باری نشانی و آی پی کیر مغز از اینجا zaeim electronic industries 217.218.61 .4 است.


دوستان گرامی شمرنامه
به گمان ما یورش خرکی مرد(از مجلس شورای اسلامی)، هکر(بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق)، کیر مغز(صنایع زعیم) و مختار کونزاد(اطلاعات بوشهر) و بسیاری دیگر به بخش دیدگاهای شمرنامه و دیگر وبلاگهای اسلام ستیز اتفاقی نبوده، بلکه سازمان یافته است. از یکسو وبلاگهای ما فیلتر گذاری شده اند و از سوی دیگر گواه یورشهای اینچنینی به بخش دیدگاه هایمان هستیم.
برای مقابله با اینان بر این باوریم که پیشنهاد دوست نازک اندیشمان جهان را بکار گیریم و کوشش کنیم که نوشته های اسلام ستیزانه وبلاگهای گوناگون و همچنین نشانی آنان در بخش دیدگاهای سایتهای پرخواننده مانند گویا** و همچنین سایت های مسلمانان قرار دهیم تا قدر عافیت را بدانند.

* شیخرگ بجای شاهرگ.

**چندی پیش برای یک نوشته از داریوش سجادی و نوشته دیگری از هاشم آغاجری در سایت گویا کمانت گذاشتیم که بلافاصله پاک گردیدند و آی پی ما نیز بوسیله گویا بسته شد.

Friday, November 28, 2003

صادق خلخالی معروف به صادق خره تلف شد!

صادق خلخالی همبازی حاج مصطفی خمینی، شاگرد خمینی (مج) و یکی از پیروان صدیق او بود که پس از بقدرت رسیدن مسلمانان در ایران از سوی خمینی(مج) به مقام حاکم شرع حکومت اسلامی گمارده شد و سامانده تمامی جنایات حکومت اسلامی و "ملک الموت" آن تا آغاز دهه شصت بود.
شایسته است اورا پدر معنوی اصلاح طلبان حکومتی در درون و برونمرز نامید ، یادگار خوش روزهای حاکمیت خط امام (مج) که آب لب و لوچه تمامی اصلاح طلبان از جبهه مشارکت گرفته تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، از حزب توده گرفته تا فدائیان اکثریت را، راه می اندازد.
خلخالی تنها حاکم شرع گماشته خمینی(مج) نبود او کاندیدای حزب توده برای نخستین مجلس خبرگان در سال هزاروسیصدو پنجاه و هشت نیز بود، کارنامه جنایات او در برگیرنده کشتار سران و دولتمردان حکومت پهلوی، کشتار مردم آزادیخواه کردستان و ترکمن صحرا، کشتار آموزگاران، دانشجویان، دانش آموزان و کمونیستها می باشد.
بنابراین درگذشت آن مرحوم را به یاران و پیروان راستین خمینی(مج)، سید محمد خاتمی(زج)، اعضا و سردمداران جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ته مانده های حزب توده، یار صدیق خمینی(مج) فرخ نگهدار و دیگر اعضا و هواداران سازمان فدائیان اکثریت که هنوز سنگ حکومت اسلامی را به سینه می زنند تسلیت می گوییم.
***************************************


مسلمانزاده شیعه!

یکی از مسلمانان ناب محمدی، یک شیعه* اصیل که مانند امام چهارم شیعیان جهان زین العابدین ناخوش از دهان و حلق و بینی اش کیر می بارد، نام "مرد" را روی خود گذاشته، گستاخی نموده و در بخش دیدگاه های شمرنامه به دوتن از خوانندگان گرامی ما ناسزا گفته بود که پاک کردیم، این شیعه رذل در وبلاگ دوست گرامی ما استیکس هم از این ادا اطوارهای زین العابدینی در آورده است.
در بایسته است که به این مسلمانزاده شیعه یاد آوری کنیم که ما در صحرای کربلا گردن سیدالجاکشین حسین ابن علی را زدیم خواهرش را بگونه ای گاییدیم که سر بریده آن پلید کلوزآپش را دید، نور چشمش زین العابدین را آنچنان گاییدیم که بیمارانی چون تو هنوز از او طلب شفا نموده و ادایش را در می آورند، بلایی به سر اهل بیتش آوردیم که هنوز برایشان شام غریبان می گیرید و پس از گذشت هزارو سیصد و بیست ویکسال از آن رخداد خودتان را به لجن می گیرید وشله زرد می خورید.
خیال این شیعه مفلوک تخت باشد که بزودی نوبت او و همپالکی های دیگرش نیز خواهد رسید، نشانی محل کارش مجلس شورای اسلامی است و بزودی همان بلایی را که بسر حسین ابن علی و اهل بیتش آوردیم بسر آنان نیز خواهیم آورد.
ای "مرد" بدان و آگاه باش
کیری که حسین خورد در دشت کربلا
از گوش و دهان شما نیز بگذرد.

* بر این باوریم که مسلمان به معنی مادر جنده گی است وبنابر گفته عمروعاص گرامی، مادر جنده گی شیعه برابر است با ریشه چهاردهم مسلمان به توان یکصدو بیست وچهار هزار ضربدر دو.
عدد چهارده از چهارده معصوم گرفته شده، عدد یکصد و بیست وچهار هزار اشاره به تعداد پیامبرانی دارد که رسما از سوی خدا آمده اند و عدد دو هم اشاره به همین دو امام آخری دارد که در ایران ظهور کردند.
در پایان هم یاد آوری کنیم که برای خواندن این نوشته در بایسته است که هر جا واژه مسلمان و شیعه را دیديد بجایش مادر جنده بگذاريد و برای پی بردن به مادر جندگی شیعیان از فرمول بالا استفاده کنيد.
********************************************


سخنی با دوست

خُسن آقا جان
حق با آن دوست "عزیز" است، ملت "عزیز" ما امت چشم وگوش بسته ای هستند و نافشان را با اخلاق "عزیز" محمدی بریده اند، مردم"عزیز" خبر ندارند که کشور بیست و پنج سال آزگار بوسیله مسلمانان "عزیز" مادر جنده چاپیده و گاییده شده است، مردان و زنان این کشور کیر و کُس ندیده، نچشیده و نشنیده اند تخم مردان این امت "عزیز" بیست و پنج سال آزگار است که کشیده شده و زنان آن هم مانند مریم باکره مادر عیسی باردار گشته اند.
دختران این سرزمین دسته دسته به کشورهای جنوبی خلیج فارس برای خودفروشی بوسیله آقا زادگان "عزیز" صادر نشده اند، مسلمانان "عزیز" خود فروشی را رواج نداده اند. اصولا اینگونه نوشتن شما برای مردم سرزمینی که جنده خانه های "عزیزش" خانه عفاف نامیده می شود غیر قابل هضم است.
خُسن آقا جان همانگونه که میدانی بسیاری از سیاسیون بر این باورند که ملت ایران باید حالا حالا تمرین دمکراسی کند شما هم برای کار سیاسی و نزديک شدن به اين دسته از سياسيون باید تمرین دیپلماسی کنی، در یک سخن به اندازه شعور امت و با واژگان رایج آنان بیاندیش و پرچم اخلاق "عزیز" برافراشته ساز که:

در پیکار اخلاقی
شله زرد را به نرخ روز خوردن
به از شمر گشتن، یکه ماندن، خون دل خوردن



شاشیدیم به دین، ایمان و اخلاق امت اسلام و بویژه شیعيان

Wednesday, November 26, 2003

پیام شمر بمناسبت پایان ماه رمضان
امت کون برهنه و دلشاد محمد

رمضان ماه جانماز آب کشیدن شما دوسرقافها و دروغگوها و ماه نکبت آفرین قرآن به پایان رسید.پروردگار خبیث وکثیف پرورتان دیگر با شکمچرانی های روزمره تان و زیرشکم پردازیهای شب مره تان کاری ندارد و می توانید با خیال راحت به کثافتکاری هایتان ادامه دهید و جهانی را از بنگلادش گرفته تا غرب آفریقا به گند بکشید و دلتان را به اینکه امت محمدید خوش کنید.

شیعیان کون برهنه باشنده ایران

شمایان که زیر مجموعه کوچکی از امت پلید اسلام هستید، در مادر جندگی روی دست تمامی مسلمانان بلند شده اید، در فقر و فلاکتی که دستاورد حکومت اسلامی است زندگی می کنید با اینکه قُرش* زبونانه تان گوش فلک را کر کرده است اما تا به ماه رمضان می رسید همه بدبختی های خود را فراموش کرده روزه گرفته و به امید اینکه در روز محشر همجوار سید الجاکشین حسین ابن علی و مادرش روسپی دوعالم فاطمه الزهرا(فک)گرديد، لقمه از دهان کودکان خود گرفته و بنام فطریه به حلق مشتی آخوند پستتر از علي ابن ابي طالب که از نواده گان فاطمه فیل کُسند می ریزید.
ریدیم بر عرش خداوندی که شما را آفرید و شاشیدیم به درگاه آن پروردگاری که دلش را به دغلکاری و دودوزه بازی های شما در این ماه خوش کرده بود.
طاعات قبول

*قُرش بر وزن غُرش، اشاره به قُر زدن شیعیان، بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که در صدر اسلام بسیاری از مردم عربستان که به زور مسلمان گشته بودند از روزه گرفتن بیزار بودند و چون کاری از دستشان بر نمی آمد تنها قُر می زدند و از همین روست که ماه رمضان را ماه قُران می خوانند، یعنی ماهی که امت اسلام قُر می زنند.

Sunday, November 23, 2003

انعکاس جهانی فقه شیعه


خبرگزاري فارس: رئيس قوه قضائيه با اشاره به اينكه در هيچ كشور اسلامي مثل ايران قانون مدون و پيشرفته‌اي كه بر اساس فقه اسلامي تدوين شده باشد نداريم، خواستار انعكاس تجربيات فقه شيعه در جوامع و دانشگاههاي معتبر خارجي شد.
به آیت الله شاهرودی(فک) مژده می دهیم که نه تنها دانشگاههای معتبر خارجی بلکه جامعه جهانی و بویژه مجمع عمومی سازمان ملل متحد دعوت شما را اجابت نموده و از طریق یک قطعنامه به دستاورده های گرانبهای فقه شیعه در ایران پرداخته و برگ دیگری به تاریخ شله زرد اندود حکومت اسلامی در ایران و فقه شیعه افزوده اند.
حضرت آیت الله، یا شما خود را دستکم گرفته ای و یا چون تازه واردی، از بازتاب دستاوردهای فقه شیعه و حکومت اسلامی، در جهان بی خبری!
مردم جهان از "شیخ کارهای" حکومت اسلامی در زمینه فقه شیعه، از همان روز نخست به قدرت رسیدن امام راحله خمینی (مج) و برقراری حکومت اسلامی تا به امروز انگشت به دهان مانده اند و هیچ حکومتی در جهان به معروفیت حکومت شما نیست، مگر یادتان رفته زیبا کاظمی هنگامی که دستاوردهای مدون فقه شما را دید از تعجب خوشمرگ شد و دارالفانی را ترک نمود، همه روزنامه های جهان در همان هنگام از جهانشمولی فقه شما نوشتند و از اینکه حقوق شهروندی او را به خوبی رعایت نموده و پیکر اورا با خرج خودتان در شیراز به خاک سپردید جا خوردند، برخورد انسانی شما با دستگیر شدگان و دانشجویانی که در تابستان گذشته با پایکوبی و دست افشانی و سرودخوانی پايه هاي نظام اسلامي را به لرزه در آوردند زبانزد خاص و عام است، وانگهی بریدن انگشت، دست و پای آفتابه دزدان براساس فقه پویای شیعه و با وسواسی که از احادیث محمد رسول الله(مج) گرفته شده است چیزی نیست که از چشم جهانیان پنهان مانده باشد، عطوفت اسلامی فقه شیعه شما در چشم پوشی از خطاهای کوچک آقا زادگان و بویژه فرزندان خردسال سردار سازندگی، نور چشمی های واعظ طبسی و برادر آقای محسن رفیق دوست که از نظر فقه شیعه صغیر هستند و به سن تکلیف نرسیده اند چشم جهانیان را گرد نموده است، پرداختن فقه شیعه به پرونده قربانیان کشتارهای زنجیره ای و برخورد اسلامی مسئولین نظام به خانواده های قربانیان و وکیل آنان آقای ناصر زرافشان زبانزد جهانیان است، دستگیری بی سرو صدای دانشجویان و مخالفین که حتما برای حفظ آبروی آنان است و شلاق زدن منوچهر محمدی برای براه راست هدایت کردنش را هم همه مردم دنیا می دانند، اصلا چرا دور برویم ریشه کن کردن فسادي که حوزه بندتنباني عقيده ديني را به خطر مي اندازد و در حکومت اسلامی بوسیله سنگسار صورت می گیرد بزرگترین افتخار فقه شیعه می باشد، که همه مردم جهان از آن خبر دارند.
شما را به واژن جد بزرگوارت فاطمه الزهرا(فک) سوگند می دهیم که اینقدر شکسته نفسی ننمایی، چرا که افتخار کاربرد علمی و عملی فقه شیعه از سروکول حکومت اسلامی بالا رفته و لبریز گشته است و همه جهان از دستاوردهای آن با خبرند.

Friday, November 21, 2003

مکتب آدم کیری ساز اسلام و فرآورده های آن

در اینکه تنها هنر دین پلید اسلام پرورش مشتی آدم است که با زیر شکمشان می اندیشند و حوزه عقیدتی شان در محدوده بند تنبانشان است، کمترین تردیدی نیست، تمامی فرآورده های این مکتب پلید به گونه ای بی مانند به یکدیگر ماننده اند، همه آنان از انسان و دستاوردهای جامعه انسانی بیزارند، همه آنان ستایشگر مرگ و دشمن زندگی اند در ژرفنای پلشتی و پلیدی دست و پا می زنند و در همان حال ادعای پاکی و پاکیزکی را دارند، گندزیان* جانماز آبکشی هستند که دروئی و دروغ از سر روی آنان می بارد، خدایشان خشمگین، زورگو و فریبکار است، این جهانشان آمیخته ای از ترس، سیه کاری، تبه کاری، دزدی، چاپلوسی، چپاول و آدمکشی است و آن جهانشان جنده خانه اي به مديريت محمد (مج) خانم رئيسي فاطمه الزهرا(فک) و جاکشي دوازده امام. در مظلوم نمایی بی همتایان اما هرگاه از دستشان بر آید از کشتن پیر و جوان، مرد و زن و حتی نوزادان ابایی ندارند. بی فراست ترین مردمان جهانند و افسار خود را بدست بی خردانی که نخبگان نادانان جهانند سپرده اما چون نان را به نرخ روز می خورند، خود را امتی دانا می شمرند. آری اینچنین است که تمامی فرآورده های این دین پلید از چهارده معصوم کثیف آن گرفته تا این دو امام آخری در ایران، از سازمان مجاهدین خلق گرفته تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، از حزب جمهوری اسلامی گرفته تا حزب مشارکت، از کارگزارن گرفته تا موتلفه اسلامی، از علی شریعتی گرفته تا عبدالکریم سروش، از هواداران امروزی مجاهدین خلق گرفته تا انصار حزب الله، از نهضت آزادی گرفته تا فدائیان اسلام، از انصار محمد (مج) گرفته تا امت همیشه در صحنه، از مجاهدان آدمخور و انسان ستیز صدر اسلام گرفته تا آدمکشان سپاه، بسیج و سربازان بی پدر و مادر امام زمان (مج) همه و همه به یکدیگر ماننده اند همه مشتی آدم کیری اند فرآورده مکتب اسلام.
حق کُشی قاضی القضات امروزه حکومت اسلامی آیت الله شاهرودی مانند حق ستیزی حاکم شرع مدینه، علی بن ابی طالب است در زمان عمر. هرزه گی دروغ گویی و بیشرمی سید محمد خاتمی به دریده گی، بزدلی و بی شرمی امام چهارم شیعیان زین العابدین ناخوش ماننده است.
شجاعت رهبر حکومت اسلامی خامنه ای (مج) در سرکوب مردم و دانشجویان مانند آدمکشی های پیغمبر (مج) است در صدر اسلام و به زانو در آمدنش در برابر آمریکا و اتحادیه اروپا و به گاییدن دادن ارزشهای دین پلید اسلام و حکومت اسلامی اش، مانند شجاعت سالار جاکشان عالم حسین ابن علی است در به گاییدن دادن خواهر و اهل و بیت خود در دشت کربلا. سرکوبگری، مردم ستیزی و وطن فروشی بسیجیان مانند وطن فروشی و مردم ستیزی سلمان فارسی هاست. دزدی و چپاول های سپاه پاسداران مانند دزدی و چپاولهای لشکر اسلام است در غزوات.
درست به همین دلیل است که نمی توان توفیری دید بین مختار کونزاد و مختار زین المعقدین، مختار کونزاد می گوید که آن مختار چند ماه پیش نیست، آری شما ممکن است یکی نباشید اما از آنجایی دستپروده مکتب پلید اسلام هستید چون یکدیگر سخن گفته و همانند یکدیگر می اندیشید، هردوی شما به یک اندازه پلید هستید، زیرا آدم کیری های هستید فرآورده مکتب اسلام. آری هر مسلمانی امروز خود به تنهایی چکیده تمامی پلشتی ها و پلیدی ها مسلمانان از صدر اسلام تا کنون می باشد.
چرا دور برویم ببینید همین هادی سلیمانپور سفیر پیشین حکومت اسلامی در آرژانتین که متهم به بمب گذاری در مرکز یهودیان در آن کشور است، عصاره مادر جندگی و دروغگویی محمد(مج) آدمکشی علی ابن ابی طالب(زج) پررویی و دریده گی زین العابدین، وطن فروشی سلمان فارسی می باشد، چند گفتاورد از سخنان وی هنگام بازگشتش به تهران را می آوریم تا بدانید چه می گوییم.
چون علی (زج) که در یک روز دستش به خون هفتصد یهودی از قبیله بنی قریظه آغشته گردید دستی در کشتار یهودیان آرژانتینی دارد.
چون پیغمبر مادر جنده اش با فتنه گری آغازیده و گفته است: ملت ايران و رهبران اين ملت پاك‌تر از آن هستند كه اتهاماتي نظير دست داشتن در مسايل مربوط به تروريسم بين‌الملل به آنها نسبت داده شود.
این مادر جنده مسلمان، دشمنان جنایتکار ملت ایران را، رهبران ملت جا زده و با در کنار هم قرار دادن آنان می خواهد ملت را شریک جرم خود و سران حکومتش بنماید و می خواهد پلیدی سران حکومت اسلامی را با پاکی ملت ایران بپوشاند. این مادر جنده نمی گوید که حکومت اسلامی و بویژه شخص وی متهم به این بمب گذاری بوده اند و نه ملت ایران.
با دریدگی و پُررویی زین العابدین وار با سخنانی وطن فروشانه چون سلمان فارسی ادامه داده و گفته:
اين توطئه، يك توطئه‌ي بين‌المللي عليه ملت ايران و مقامات عالي‌رتبه كشور بود كه هدف آن آلوده كردن ملت ايران به چيزي بود كه هيچ نقشي در آن نداشتند.
این مادر جنده که خود و سران حکومت اسلامی اش متهم بمب گذاری هستند از آلوده کردن ملت ایران سخن می گوید، خودش را به آنراه زده است، درست است که جنایتها و پلیدی ها و پلشتی های سران حکومت اسلامی آبروی کشور ایران و ایرانیان را نزد جهانیان برده است اما همه میدانند که حساب ملت ایران از حساب حکومت اسلامی و سران آن جداست، یکی نیست به این مادر جنده بگوید، در پرونده رسیدگی به ترور رستوران میکونوس کجا ملت ایران محکوم شدند، مگر سران آدمکش حکومت اسلامی شما مادر جنده های مسلمان در آن پرونده محکوم نگشتند؟
آخر ای سلمان فارسی عهد خمینی و خامنه ای، مگر دست حکومت اسلامی تو به خون ملت ایران آغشته نیست؟ مگر حکومت شما مسلمانان نبود که دست کشتن فروهرها، مختاری ها و پیونده زد؟ مگر حکومت اسلامی تان ناصر زرافشان وکیل قربانیان کشتارهای زنجیره ای را به زندان نیانداخته است؟ مگر دانشجویان و مردم را همه روزه سرکوب نمی کنید؟ مگر خمینی (مج) فرمان کشتارهای سالهای شصت را صادر نکرده بود؟ مگر این حکومت اسلامی شما نیست که ایران را زندان ملت نکرده و مگر این شمایان نیستید که دارو ندار این ملت را چپاول کرده و می کنید؟
بی رودربایستی بگوییم کسانی که امروز با وجود دیدن نعمات و برکات حکومت اسلامی، از مسلمانی و مسلمان بودن خود سخن برانند، چکیده مادر جندگی تمامی مسلمانان می باشند از صدر اسلام تا کنون.

گندزیان* جمع گندزی، اشاره به جاندارانی دارد که در گند زندگی می کنند،مسلمان جماعت، لقبی شمرساخته برای مسلمانان





یاد فروهرها و دیگر قربانیان آدمکشی های حکومت اسلامی را گرامی می داریم



يك روز
شايد، يك روز
كه آفتاب گيسوی نقره ای دماوند پير را نوازش مي كند
در يك غريو تندر بارانی
در يك نسيم نوازشگر بهار
يك روز
شايد همراه پرواز پرستوی عاشقی
واژه ی لبخند، به سرزمين سوخته ی من باز گردد
اميد، كوبه ی در را بفشارد
و سپيدی، جای تمامی اين سياهی ها را پر كند
آن روز بر مردگان نيز
سياه نخواهم پوشيد
حتی بر عزيزترينشان

سروده ای از زنده ياد پروانه فروهر


Tuesday, November 18, 2003

جهان یکی از گرامی خوانندگان شمرنامه چکامه زیر در بخش دیدگاه های شمرنامه نوشته بود خوشمان آمد، پس در اینجا می آوریم
مفسد فی الارض

از شيخ بدم آيد کو، روی زمين سازد خود دوزخ و
ترساند ما را ز جهنم هم من مفسد فی الارضم؟

من روی زمين جز مهر موسيقی و رقص و شعر
جز دانش و کار و فکر هرگز نپراکندم من مفسد فی الارضم؟

من عشق بود راهم شادی همه جا خواهم
از روضه به خشم آيم از هلهله خرسندم من مفسد فی الارضم؟

او در طلب زاريست در فکر عزاداريست
از شادی و شور عاريست من حمله برم بر غم من مفسد فی الارضم؟

زن نزد وی انسان نيست مايملک و ابزاريست
بر کار و بغل خوابيست اين ننگ بود نزدم من مفسد فی الارضم؟

او دشمن فرهنگ است او با همه در جنگ است
پر حيله و نيرنگ است بيداد کند هر د م من مفسد فی الارضم؟

هرچند غضب دارد بس رنج و تعب بارد
کف گرچه به لب دارد، رسواش کنم کم کم من مفسد فی الارضم؟

Sunday, November 16, 2003

شله زرد خور شناسی


با اینکه شمریم و هزار و سیصد و بیست و یکسال آزگار امت شیعه گریانده ایم، اما آنچنان که در بایسته مقام شمریمان است، اینان را نشناخته بودیم، به این بسنده کرده بودیم که اینان شله زرد خورانی بنامیم که زیر مجموعه امت مادر جنده اسلامند. تا همین امشب گمان می بردیم که شیعه جماعت بدلیل تناول مدام شله زرد باید امتی از بیخ و بن اسهالی باشند که در فصل معینی از سال به این بلیه دچار می شوند، دستکم رفتارشان در درازنای این 1321 سالی که از شمرکار ما در کربلا (که همان زدن گردن پلید سیدالجاکشین حسین ابن علی با مخلفات آن که شامل گاییدن خواهرش زینب و اهل بیت حسین می باشد) نشان از اسهالی بودن فصلی این امت داشت، بهررو همه ساله در محرم و صفر اسهال گرفته، خود را به لجن عقیدتی می گرفتند، قمه ای می زدند، مصیبتی می خواندند، به سر سینه خود می کوبیدند و با زنجیر خودشان را کبود می نمودند و حسین حسین گویان شله زردی را که از دسترنج ما برایشان پخته شده بود می خوردند و لعنتی هم برای ما و دوست گرانقدرمان یزید ابن معاویه ابن ابوسفیان می فرستادند و پس از سپری شدن اربعین اسهالشان روبه به بهبودی می گذاشت تا سال دگر.
اما اکنون می بینیم شیعیاني وجود دارند که در سراسر سال به این بلا دچارند و در اسهال خودشان غرق گشته اند، نمونه اش این مختار زین المعقدین، همین کونزاد بدبخت را می گوییم که هيچ آبرويي برای خاندان عصمت و طهارت نگذاشته است. نمونه کامل یک مسلمان در اینجا به نمایش گذاشته است، به سرکوب، اعدام، شکنجه و تجاوز افتخار می کند، شب ضربت خوردن مولای کثیفش علی ابن ابی طالب هنگامی که از سانس اول شب قدر به خانه آمده و به اندازه گاوی سحری خورده بعد از اذان صبح به افق تهران کامپیوترش را روشن نموده و با ما یک و دو می کند و چشمبراه مانده تا ما دوتا از آن آب نکشیده ها را بار مولایش کنیم تا برود با خیال راحت بخوابد. نخستین باری که اینجا پیدایش شده بود ما را تهدید به کشتن می کرد و می خواست توبه کنیم و می گفت بزودی با مشتی مادر جنده تر از خودش به جهاد علیه ما بر خواهد خواست ولی چون اسهال عقیدتی دارد یادش رفته که دیروز چه می ریده و امروز چه می ریند. بهررو مختار کونزاد هشت ماه آزگار است که اسهال دارد و خودش هم نمی داند چه گندی می زند.

یک نمونه عجیب دیگر از شیعه که تازه پایش به شمرنامه باز شده، گونه ایست بنام "شیعه سفت و سخت" که آنگونه از نامش پیداست با اسهال شیعی جور در نمی آید، اما شیعه شیعه است، سفت و سخت آن با اسهالی اش توفیری ندارد همه اش یک گُه است، این شیعه سفت و سخت آمده یک جمله بی سروته که با عربی آغاز شده و با پارسی عربی پایان می یابد، با نادرستی املایی و انشایی در بخش دیدگاه های شمر نامه نوشته که از خنده روده برمان کرد، با نادرستی نگارشش کاری نداریم اما همینکه ما را با زنده یادان ابوسفیان و معاویه عوضی و از زبان الله برای آن بزرگمردان لعنت فرستاده نشان از آن دارد از همان شیعیان اسهالی است.


ویژه شب قدر

باری شب قدر است، زرت علی قمسور شده، زینب عزادار است ، حسن و حسین یتیم شده اند و ابوالفضل بی پدر، فاطمه الزهرا کنار حوض کوثر نشسته و به هوای دیدن مولا کُسش واجبی گرفته، خدا و فرشتگان با تمامی پیامبرانش هم می خواهند پرونوی زهرا با علی را نگاه کنند، اما محمد ابن عبدالله هم به آستین غباش برخورده، چشم عیسی را دور دیده عصای موسی را کش رفته قایق نوح را برداشته رفته دنبال مریم عذرا. مختار کونزاد هم تا خرخره سحری خورده و بزودی پیدایش خواهد شد.
پس چند بیتی شعر بار نخستین جاکش محراب علی ابن ابی طالب کنیم تا چشم مختار باز گردد و سحری اش را خَمَره* کند.

این علی مردک جاکش که خرش دول دول بود
شوهر فاطمه فیل کُس دخت پیغمبر بود

پسرانش همه کیرمغز دخترانش کُسخل
فرمانده کل قواش، مالک اشتر بود


حدیث
در زمان عمر(جفتک الله علیه) که علی قاضی شهر مدینه بود، شبی مردی مست هوای دیدار از خانه عفاف شهر را داشت، ره گم نموده و از خانه پیرمردی کور سر در آورده و بر پیرمرد فرود آمده بود پیرمرد زبان نالان به مست چنین گفته

برو ای مردک کیر شق درخانه علی زن
که زنش فاطمه فیل کُس، کُس مفت دهد گدا را

بجز از علی که دارد پسری عجیب و کُس خل
که دهد بیکسر گاییدن اسرای کربلا را


* خمره، نشخوار، دوباره جویدن خوراکی که در معده تلنبار شده و به دهان برمی گردد، در چهارپایان و علفخواران

Friday, November 14, 2003

به خدای کعبه که خواهرم گاییده شد
علی بن ابی طالب


كوفه تنها و ساكت در آغوش شب سرد هیژده رمضان خفته بود، زیر پوست شب در بستر گرم قطامه و ابن ملجم، چشمانی عاشق دیده در دیده یکدیگر که چون آسمان کوفه پر از ستاره بودند، دوخته بودند، چشمانی که با نیروی شگرف خویش یکدیگر را تا ژرفنای عشق می کاویدند، بی آنکه سخنی گوید قطامه را در آغوش فشرد از لبانش بوسه ای گرفت و سینه های نرم و آتشینش را بر سینه ستبر خویش فشرد، بآسانی او را به روی خود کشید و با دستان زبر خویش به نوازش باسن قطامه پرداخت و از زیر گردنش بوسه گرفت، قطامه نیمه خیز شد دستان ابن ملجم را بدست گرفت و بر روی او خیمه زد و این آغاز واپسین عشق ورزی این دو دلداده بود که تا نیمروز دگر به درازا کشید. فردای آنروز ابن ملجم سرمست از عشق قطامه، با دلی افروخته از شعله های آن به تیز نمودن شمشیر خود پرداخت و به کمین علی ابن ابی طالب نشست و در سحرگاه نوزدهم رمضان با یک ضربه خواهر امام نخست شیعیان جهان را گایید.

ابن ملجم آزاده ای بود از قبیله مُراد در مکه، فرزند خانواده ای دارا، که دین اسلام، خدا و پیامبرش و جانشینان او را به تخم چپ شتر خویش بشمار نمی آورد، با کشتن علی در محراب نادانی و مادرجندگی بهترین روش کشتن این پلیدان را بنیاد نهاد، آری او نه تنها خلیفه مسلمین را کشت بلکه با این کار خود به قداست مساجد مسلمانان پلید نیز شاشید، او نشان داد که مسجد جنده خانه ایست، جای مشتی مادر جنده و محراب جایگاه جاکشان الله، قرمساقانی بنام امام جماعت که دلال محبت الله هستند برای مشتی مادر جنده بنام مسلمان.

علی که بود.
کودکی

علی فرزند ششم طالب عموی پیغمبر (مج) بود، طالب مردی تنگدست بود که روزگار را بواسطه گدایی از زائران کعبه می گذراند و فرزندان بسیار داشت که در بازارهای مکه به دزدی و کیسه بُری می پرداختند، هنگامی که علی هفت ساله بود ابوطالب سرپرستی او و برادر بزرگترش عقیل را که یک چشمش کور بود و در نزد اعراب به واحدالعین مشهور به، محمد(مج) که در آن هنگام شتربان بود سپُرد.
محمد در آنزمان همسری نداشت و چون از همخوابگی با شتر و اسب و قاطر خسته بود سرپرستی فرزندان عموی خود را غنیمت شمرده و هوس گاییدن آنان کرد.

معجز شفای چشم محمد، کور شدن چشم دیگر عقیل و گنجایش علی
عقیل واحدالعین دوازده ساله بود با وجودی که یک چشمش کور بود بسیار زیبا می نمود و محمد(مج) حسرت گاییدن اورا در دل می پروراند، پس نیرنگی را ساخت تا بواسطه آن عقیل را فریب دهد.
از شیخ ذکرالدین ابوکثیف منقول است که الله محمد (مج) را از کوری نجات داده است و بجای آن چشم دیگر عقیل را کور کرده است. او می گوید: روزی محمد (مج) از صحرا بخانه آمد و دستمالی را روی چشم راست خود بسته بود عقیل اورا بدید و بانگ
بر آورد که پسر عمو ترا چه شده است که محمد به او گفت اعرابی سنگی پراند که به چشم من خورده و کور گردیده ام هم اکنون هم از کعبه می آیم عبدالمطلب مرا گفته است که به غار حرا بروم بلکه چششم شفا یابد، آیا همراه من می آیی عقیل نیز پذیرفته و همراه محمد (مج) به غار حرا رفتند.
پس از رسیدن به غار حرا محمد عقیل را جلو غار کاشته و خود به درون رفت و ساعتی بعد عقیل را به داخل غار فرا می خواند و به او گفت ای عقیل از عرش ملکوت شنیدم که برای درمان کوری چشمم باید کونم بگذاری تا شفا یابم عقیل نیز پذیرفته و با کیر کوچک خود به گاییدن رسول خدا می آغازد، هنگامی که سرش فرو رفت محمد فریاد برآورد که نوری به چشمانم دویده است و هنگامی که تا دسته فرو رفت محمد گفت که چشمش باز گردیده است و پس از آمد و شد چندی محمد(مج) خبر از شفای کامل دیده می دهد و رو به عقیل نموده و با سپاس گذاری از او به دستمالی کیر او پرداخت و اورا بوسیده و از وی می پرسد که ای عقیل می خواهی چشم ترا درمان کنیم، عقیل نیز پذیرفته دست خویش را بر سنگی در جلو غار می نهد و به امید شفا، چشم به آخرین درخشش آفتاب که در حال ترک کردن صحرای مقابل غار است می دوزد، محمد(مج) کیرش را به تفی از دهان کف آلود خود آغشته و بر درب کون عمو زاده یک چشم خود نهاده و به یک ضرب فرو می کند آه از نهاد عقیل بر می خیزد که ای پسر عم آن یکی چشمم نیز کور شد و بدین ترتیب عقیل از هردو چشم کور گردید و محمد شفا یافت.

علی با کون برهنه در بستر پیامبر
با وجودی که علی از بردار خود عقیل پنج سال کوچکتر بود اما بدون اینکه کور گردد کیر پسر عم خود را تحمل نموده و در زیر او رشد نمود، بر اساس تاریخ طبری نخستین باری که محمد علی را گایید در لیلهَ القدر بود که نزد شیعیان شبی نیکوست. همخوابگی محمد(مج) با علی بن ابی طالب حتی پس از ازدواج محمد با خدیجه کبری و به بعثت رسیدن او ادامه پیدا کرد، حتی شب هجرت محمد از مکه به مدینه او با علی به بستر رفت و چنان گاییدنی از علی بن ابی طالب کرد که علی از هوش برفت اندکی پیش از نیمه شب محمد بوسیله زبیر خبردار شد عده ای از اهالی مکه قصد کشتن او را دارند علی را که در هنگام سیزده ساله بود با کون برهنه در رختخواب رها کرده و خود شبانه به مدینه گریخت. هنگامی که اهالی مکه به خانه محمد رسیدند علی را با کون برهنه در رختخواب محمد یافتند، پس فریاد بر آوردند که بچه کونی تو اینجا چه می کنی؟ پسر عموی جاکشت که ادعای پیامبری می کند کجاست؟با این کون برهنه ات به جهاد در راه الله آمده ای؟ پس به نوبت به گاییدن علی بن ابی طالب پرداختند. شیعیان از رخداد آنشب به خود میبالند و گاییده شدن علی را بوسیله مُشرکان افتخار خود میدانند. در بایسته است که یاد آوری شود محمد (مج) با توجه صفات علی داستان الغلمان در بهشت را ساخت و به مسلمانان برای آخرت و آن دنیا، در کنار حوری های بهشتی وعده غلمان را نیز داد.

شجاعت علی
از شجاعت علی در رختخواب محمد(مج) که بگذریم، برای سخن گفتن در باره شجاعت علی ناچاریم او را با همگنانش در دنیای کنونی که همانا خمینی (مج) و سیدعلی(جک) باشد بسنجیم، علی نیز چون خمینی (مج) و سید علی(جک) تنها هنرش کشتن اسیران و کسانی بود که در بند حکومت اسلامی افتاده بودند اما در برابر دشمنان توانا سر را به پایین افکنده و به کون دادنی قناعت می نمود، همانگونه سید علی از موضع قدرت دستور کشتن و دشنه آجین پیرمرد و پیرزنی چون فروهرها و سربه نیست کردن نویسندگانی چون پوینده ها و مختاری ها و... را می دهد، همانگونه که خمینی(مج) در سالهای شصت و شصت و هفت فرمان به کشتار همگانی زندانیان سیاسی داد، علی نیز از کشتن پیر مردان و پیر زنان و شاعران عربی که محمد و دینش را به سخره می گرفتند ابایی نداشت، شجاعتش در کشتن اسیران جنگی بود که دست و پای در زنجیر داشتند.
مانند خمینی(مج) و سیدعلی(جک) که در برابر مردم و دانشجویان بی دفاع رجز خوانی کرده ولی هنگام روبرو شدن با توانمندان بی سروصدا جام زهر را سر کشید و به گُه خوردن افتادند عمل می کرد، هنگام پیش آمدن داستان باغ فدک، با فاطمه الزهرا(فک) به دیدار ابوبکر(رضی الله علیه) به مسجدالنبی مدینه رفت، اما در برابر برخورد تند و قدرتمندانه ابوبکر(رع) که در پاسخ به جیغ و دادهای فاطمه فیل کُس او و علی را در برابر سایر مسلمانان به ام الطحال(زنی که با محارم خود زنا می کرد) هماننده کرد و علی با گردنی فرو اوفتاده از مسجد بیرون رفت و به گواهی اهالی مدینه از مسجد النبی تا خانه از فاطمه فیل کُس دشنام شنید.شنید و سخنی نگفت.
هنگامی که عمر(جفتک الله علیه) شوهر ام کلثوم دختر علی، برای یکسر کردن قضیه فدک بدر خانه علی رفت، حیدر کرار از ترس به آغوش ام البنی مادر ابولفضل پناه برده بود، عمر درب خانه را می کوبید و فریاد می زد "جاکش زن جنده، اگر تخم داری بیرون بیا" اما علی پنهان شده بود و فاطمه فیل کُس دختر محمد ابن عبدالله را دم در فرستاد تا عمر را آرام کند اما عمر (جفتک الله علیه) با لگدی درب خانه علی را گشود که درب شکسته شد به پهلوی فاطمه خورد و میخ در به لمبرش فرو رفت. علی را از پستوی اطاق ام البنی بیرون آورده و با اُردنگ و پس گردنی به حضور ابوبکر صدیق(رضی الله علیه) برد. به گواهی گواهان ماجرا اگر پادرمیانی ام کلثوم همسر عمر و دختر علی که آنروز در خانه پدرش میهمان بود نبود چه بسا که عمر علی را کشته بود. لگد عمر سبب ریدن محسن از بطن فاطمه فیل کُس گردید و سقط شدن فاطمه را در پی داشت اما علی چون تخم هماوردی با عمر را نداشت نه تنها در برابر آن سکوت نمود بلکه یکی از خایه مالان عمر گردید و نخستین کسی بود که با عمر به عنوان دومین خلیفه مسلمین بیعت نمود و سپس در برابر عثمان لُنگ انداخت. مولای غیرتمند شیعیان نام کسانی که اورا زن جنده نامیدند، ام الطحال خواندند، فرزندش را کشتند و زنش را سقط کردند، برای فرزندان خود برگزیده بود او سه فرزند پسر بنامهای ابوبکر، عمر و عثمان داشت که همگی پس از مرگ فاطمه بدنیا آمدند. شجاعتش بحدی بود که برای ابراز نارضایتی از ابوبکر، عمر و عثمان به مستراح پناه می برد و سر بر چاله آن نهاده و فریاد بر می کشید.

جایگاه علی در حکومت
علی به سبب اینکه سوگلی الغلمان محمد(مج) بود در جنگها شرکت نمی کرد و تنها هنگامی که پیروزی بدست آمده بود در میدان ظاهر می شد و کارش تنها کشتن اسیران و چاپیدن اموالی بود که از چشم دیگر مسلمانان دور مانده بودند، پس از پیروزی لشکر محمد(مج) در مکه و وارد شدنش به آن شهر، او دهانه شتری را که محمد بر آن سوار بود می کشید. بدستور محمد (مج) به ریاست بنیاد شهید(بنیاد جاکشان) نخستین حکومت اسلامی رسید و کارش رسیدگی یتیمان و بیوه زنان شهدای(جاکشان) صدر اسلام بود. در همین سمت بود که علی به گاییدن زنان شهدای صدر اسلام پرداخت و شبانهگام در تاریکی شهر به درب خانه آنان رفته و با پرداختن کمی پول به آنان به همخوابگی با بیوه شهدا می پرداخت، (سنتی که سران حکومت اسلامی به تقلید از آن پلید دنبال کردند و با برقرار کردن بنیاد شهید به گاییدن خانواده شهیدان پرداختند) علی هنگام سرکشی از بیوه زنان آیه زیر از قرآن پلید را می خواند
" اِنَّ فی خَلقِ‏الفَرج وَالمَخرج وَاختِلافِ‏الذَکَر والفَرج لَآياتٍ لِاوْليِ‏الْاَلبابِ اَالّينَ يَجمَعُون قياماً وَ قُعوداً وَعَلی جُنُوبِهِم وَ يَتَفَكَّرونَ فی خَلقِ‏الذکر وَالفَرج در اين آيه، این نكته‏ مهم مورد نظر علی است ، كه كسانی كه جماع می کنند، درحالی كه ايستاده‏اند يا نشسته‏اند و يا حتی خوابيده‏اند به آفرینش کیر و کُس فکر می کنند.
رابطه ویژه محمد با دخترش فاطمه، که حتی صدای عایشه همسر و سوگلی حرمسرای محمد را در آورده بود( مانند زبان در دهان فاطمه نهادن هنگام بوسیدنش) و شایعات پیرامون آن محمد را واداشت که فاطمه به ازدواج علی که کون سپرده پیامبر بود در آورد تا هم فاطمه را از دست ندهد و هم هوای علی را داشته باشد. هنگام زاده شدن حسن و حسین پیامبر اسلام از آنان بنام فرزندان خود نام می برد و بسیاری از تاریخ نگاران از شباهت عجیب حسن و حسین به محمد(مج) سخن گفته اند و از تفاوت آنان ظاهری آنان با ابوالفضل فرزند علی از ام البنی در تعجب مانده اند. باری در سایه این ازدواج علی که ریاست بنیاد شهید آندوره را داشت باغ های فدک را نیز بدست آورد و به یکی از ثروتمندترین افراد دوره خود تبدیل گردید، که گمان می بُرد پس از مرگ محمد(مج) به خلافت خواهد رسید اندکی پیش از مرگ محمد علی دلباخته دختر ابوجهل که هیچگاه اسلام نیاورد و تسلیم مسلمانان نگشت شد و می خواست او را به همسری خود برگزیند که باعث دلخوری محمد(مج) از وی گردید محمد برای پیشگری از ازدواج علی با دختر ابوجهل در میان انصار و مهاجرین چنین گفته است: «فاطمة بضعة مني يريبني ما يريبها ويؤذيني ما يؤذيها» دختر پيامبر خدا و دختر دشمن خدا نبايد همسر يک مرد باشند و به علی قول داد که پس از مرگ خود مفتاح الفرجین را به او واگذار نموده و به برکت آن آیات علی خلیفه مسلمین خواهد شد. پس علي منصرف شد و رضايت پيامبر خدا و فاطمه‌ الزهرا(فک) را برگزيد.

مفتاح الفرجین و فریب خوردن علی
طمع بدست آوردن مفتاح الفرجین و رسیدن به خلافت، علی را واداشت که پس از مرگ محمد(مج) جسد او را شبانه به همدستی فاطمه فیل کُس دزدیده و به بهانه غسل دادن میت به خانه خود بَرد، بی خبر از آنکه عایشه پیش از مرگ محمد آنرا برداشته است. هنگامی که علی و فاطمه فیل کُس، کودنانه در جستجوی مفتاح الفرجین، خشتک رسول خدا، لابلای موهای اطراف آلت تناسلی اش و تمامی سوراخ سمبه های نعشش را می کاویدند، ابوبکر صدیق(رضی الله علیه)، عمر(جفتک الله علیه) و عثمان گروهی از انصار و گروهی از مهاجرین را در سقيفه گرد آورده و ابوبکر صدیق را بنام خلیفه مسلمین برگزیدند. پس از پیش آمدن داستان فدک و ام الطحال خواندن علی و فاطمه از سوی ابوبکر صدیق(رضی الله علیه) خجالت علی را واداشت تا خانه نشین گردد، اما پس از مرگ فاطمه علی دوباره به خدمت حکومت اسلامی درآمد، در زمان ابوبکر کماکان سرپرست بنیاد جاکشان ماند و پس از مرگ ابوبکر با عمر بیعت نمود و به پاس خایه مالی های فراوان از سوی عمر به سمت قاضی القضات شهر مدینه منصوب گردید در همین منصب بود که علی رای به کشتن بسیاری از شاعران و نویسندگان عرب که با نوشته های خود اسلام، محمد(مج)،حکومت اسلامی و خلیفه را به سخره می گرفتند داد و در بیشنه اوقات خود احکام شرعی سر، دست و پا بریدن را انجام میداد. سپس به عضویت نخستین مجمع تشخیص مصلحت نظام در صدر اسلام به اتفاق عثمان , طلحه , زبير , سعد وقاص و عبدالرحمن بن عوف منصوب گردید، پس از زخمی شدن و بیماری وخیم عمر این مجمع، عثمان نخستین جانباز هشتاد درصدی، صدر اسلام را که بدلیل پای لنگش شباهت زیادی به آقاجری این زمان را دارد به خلیفه گی برگزید و علی نخستین کسی بود که با عثمان که از یکسو پدر زن علی بود و از سوی دیگر باجناقش بیعت نمود.
در دوران خلافت عثمان، علی سنگ تمام نهاده و افزون بر خایه مالی های که در زمان عمر انجام می داد، یتیمان فاطمه یعنی حسن و حسین را به عنوان پادو و نوکر در خدمت عثمان گذاشت. پس از کشته شدن عثمان راه خلافت علی باز شد و وی خلیفه گشت.

خلافت علی
دوره پنج ساله خلافت علی پر آشوب ترین دوران صدر اسلام است، سخت گیری وی در بجای آوردن قوانین اسلامی برای سرپوش نهادن به آزمندی وی در چنگ انداختن به دارایی های مردم باعث گردید که مردم بسرعت از وی رویگردان شده و هوادار حکومت فرماندار شام معاویه بزرگ گردند که زمینه ساز شورشها و جنگهای دوران خلافت علی گردید.
جنگ جمل و سرکوب زنان
مبارزات زنان عرب به رهبری عایشه دختر ابوبکر و سوگلی رسول الله در دوران خلافت ابوبکر، عمر و عثمان باعث گردیده بود که زنان عرب بخش ناچیزی از حقوق خود را که با به روی کار آمدن اسلام ناب محمدی پایمال گردیده بود بدست آورند، مانند حق بالا و پایین کردن حجاب، حق شتر سواری، حمام رفتن بدون اجازه شوهر و ... گرچه این حقوق در سنجش با حقوق زنان پیش از اسلام ناچیز می نمود اما این حقوق برای زنان آندوره عربستان از ارزش بالایی برخوردار بود. علی حتی تاب و تحمل این درجه ناچیز از آزادی برای زنان را نداشت و با برپا کردن نهادهای امر به معروف و نهی از منکر به زنان عرب اعلان جنگ نمود. زنان عرب در پاسخ به این برخورد علی دست به نمایشهای خیابانی زدند و در بسیاری از شهرها سوار بر شتر گشته و به خیابانها ریختند. در شهر کوفه عایشه به همراه بسیاری از زنان شتر سوار شده و به نمایش پرداختند، که بوسیله یورش چماقداران علی به سرپرستی «مالک ابن حمار» سرکوب شدند، در این نمایش خیابانی بسیاری از مردان عرب به پشتیبانی از زنان و دختران برخاستند.
پس سرکوب، بسیاری از زنان به اسارت گرفته شدند و بنابر سفارشات قرآنی در مورد اسیران بیشنه آنان مورد تجاوز چماقداران علی قرار گرفتند.
شتر های آنان مصادره گردید و یکجا به مالک ابن حمار سپرده شده که پس از آن به مالک اشتر ملقب گردید.
در این سرکوب بسیاری از مردان که به پشتیبانی زنان برخاسته بودند کشته شدند و بدستور علی جسد آنان سوزانیده شد.

جنگ صفین و پیمان شکنی علی
فرماندار شورشی و آزاده بلاد شام معاویه کبیر از کسانی بود که هیچگاه تن به بیعت به علی نداد. پس از سرکوب گسترده زنان و حکومت عریان اسلامی بسیاری از آزادگان عرب از کوفه گریخته و به مراکز دور از قدرت علی رفته، به معاویه کبیر پیوسته و معاویه را به عنوان خلیفه برگزیدند.
علی برای سرکوب اینان دست به بسیج چماقداران خود زد و به سوی صفین یورش برد، معاویه کبیر سپاهی فراهم آورده و به فرماندهی عمروعاص هشیار به صفین فرستاد، در این محل برخورد بزرگی بین سپاهیان علی و معاویه در گرفت که به ناکام ماندن حمله علی انجامید و جنگ به درازا کشید، بسیاری از چماقداران علی از اینکه غنیمت جنگی بدست نیاورده خسته شده و خواهان بازگشت به شهرهای خود شده بودند، از سوی دیگر به پایان نرسیدن جنگ به معنای شکست علی و خلافت معاویه بود، علی به فرمانده سپاه معاویه عمروعاص پیام داد که ادامه جنگ بیهوده است و برای پایان جنگ بهتر است به مسئله حکمیت تن دهیم هریک از ما نماینده ای برگزیند و نمایندگان ما روشن کنند که چه کسی خلیفه است. عمروعاص خود را نماینده معاویه کبیر نامید و علی نیز ابوموسی اشعری(موسی پشمالو) را به نمایندگی خود برگزید که پس از مذاکرات ایندو، ابوموسی اشعری رای بر خلع علی از خلافت داد، عمرو عاص افزون بر رای خود در خلع علی بیعت خود را با خلافت معاویه کبیر اعلام نمود. جنگ پایان یافت و علی سرافکنده از صفین رفت اما تن به دستاورد حکمیت نداده و کماکان خود را خلیفه می خواند. پس این رخداد بسیاری از ساده دلان که تا آنزمان در صف یاران علی بودند به ماهیت او پی برده واز او جدا شدند این گروه خوارج نامیده می شوند. جدایی خوارج از علی زمینه ساز شورش نهروان گردید.

سرکوب شورش نهروان
پس از آنکه خوارج از علی جدا شدند و علی جام زهر حکمیت را بی سرو صدا سرکشید و حکومت معاویه کبیر بر بلاد شام را پذیرفت برای فرونشاندن خشم خود تصمیم به سرکوبی خوارج گرفت. خوارج برای نشاندان ناخُرسندی خود از علی ساز و برگ را زمین نهاده، کوفه را ترک کرده و دربیرون شهر به کار کشاورزی مشغول گردیدند تعداد آنان چهار هزار نفر بود، علی سپاهی دوازده هزار نفره فراهم آورده و آنان را به محاصره در آورد و دستور داد تمامی آنان بکشند و بسوزانند پس از سرکوب خوارج تنها نُه تن از آنان زنده باقی ماندند و تنها دلیل زنده ماندن آنان اینبود که در هنگام حمله علی به خوارج در شهرهای دیگری بسر می بردند.

صفات علی
از هرزگی های جنسی علی در پیوندش با محمد رسول الله و سرپرستی آنچنانی اش از بیوه شهدا(جاکشان صدر اسلام) که بگذریم، خودشیفتگی، اوفتادگی در برابر قدرت، دوروئی و خشونت با اسیران از صفات بارز این آدمکش صدر اسلام است.
تا هنگامی که به خلافت نرسیده بود در برابر ابوبکر، عمر و عثمان نه تنها سکوت می نمود بلکه زبان به ستودن آنان نیز می گشود و با آنان رفت و آمدهای خانوادگی داشت. پس از به خلافت رسیدنش یادش اوفتاده بود که آنان حقش را خورده اند. پس از رسیدن به خلافت در باره خودش و عمر چنین می گوید:
"اما و الله لقد تقصمها ابن ابى قحافه و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من الرحى ينحدر عنى السيل و لا يرقى الى الطير . "
به خدا سوگند كه پسر ابوقحافه خلافترا مانند پيراهنى به تن كرد در حالى كه مى دانست آن محورى كه اين دستگاه بايد برگرد آن بچرخد من هستم . سرچشمه هاى علم و فضيلت از كوهسار شخصيت من سرازير مى شود و شاهباز و هم انديشه بشر از رسيدن به قله عظمت من باز مى ماند .
نهج البلاغه- خطبه ( شقشقيه)
علاقه علی به کشتن اسیران و زخمیان زبانزد همه است از اسرای بنی قریظه که بگذریم در تمامی جنگهای صدر اسلام علی بعنوان جلاد عمل می کرد، علاقه فروانی به سوزانیدن زنده یا مرده دشمنانش را در آتش داشت، پس از سرکوب نهروان دستور داد خانه و خانواده های افراد سرشناس خوارج را در شهرکوفه به آتش بکشند. حتی پیش از مرگ خود وصیت نمود که ابن ملجم را بسوزانند.

کشته شدن علی
در سحرگاه نوزده رمضان آزاد مرد جهان عرب ابن ملجم مرادی در مسجد کوفه سرمست از عشق قطامه از کمین خود بیرون آمده و با یک ضربه شمشیر علی را ناکار نمود، می گویند که علی پس از خوردن ضربه گفته است" به خدای کعبه که خواهرم را گاییده شد".





پي نويس
ديديم مختار کونزاد سحري اش را خورده و براي انجام فريضه خود آزاري به اينجا آمده گفتيم ذکر مصيبتي کنيم تا اشکي بريزد شايد در آن دنيا با جنده دوعالم فاطمه الزهرا محشور گردد

درود بر ابن ملجم

ذکر مصیبت

از ضربه ابن ملجم فرق کچل علی چون کُس فیلگون فاطمه الزهرا شکفته شد و حیض دید، خون حیض بر محاسن کثیفش جاری شد،
حسن یاد کُس بی موی نوعروسش سکینه اوفتاد، فریاد کشید بابا جان! کُس بسر شدی بابا!
حسین نالید بابا جان حیض دیدی روزه ات باطل شد!
عباس دودستی تو سر حسن زد گفت یتیم شدیم! این کُس بسر دیگه برای ما بابا نمی شه!
و سلام علیکم و رحمت شمر و برکاهَُ

درود بر ابن ملجم

Wednesday, November 12, 2003

"حقوق بشر با اسلام تناقضی ندارد"

شمر

هندسه فضایی، حقوق بشر و اسلام


نخیر اشتباه نخوانده اید، این سخن شیرین عبادی نیست ما هم بلدیم چنین سخنانی بگوییم، به سر بریده سالارجاکشان حسین ابن علی، خشتک پاره پاره زینب، بند تنبان امام چهارم شیعیان جهان زین العابدین ناخوش سوگند که: ما با شیرین عبادی همداستانیم که بیانه جهانی حقوق بشر با دین اسلام تناقضی ندارد، برای اثبات این مدعا برخلاف خانم شیرین عبادی که به تکرار احادیث تخمی مذهبی آنهم جدا از ویژگی های تاریخی می پردازد، ما با بکار بردن برنهادهای ساده هندسه فضایی که در هیچ یک از توضیح المسائل ها و یا احادیث معتبر اسلامی که به امور زیر شکمی رسول الله و اولاد او می پردازند نیامده و به گوش هیچ مسلمانی هم نخورده است کوشش می کنیم که نشان دهیم حقوق بشر با اسلام تناقضی ندارد.
رابطه اسلام با حقوق بشر مانند رابطه دو خط متنافر در هندسه فضایی است
دو خط را هنگامی متنافر می نامند که از یکسو بر خلاف دو خط متقاطع که یکدیگر را در یک نقطه قطع می کنند با هم کمترین برخوردی نداشته باشند و از سوی دیگر بر خلاف خطوط موازی که با هم حفظ فاصله معینی از هر دوسو امتداد می یابند، از یکدیگر دور میگردند، پس دوخط متنافر با یکدیگر برخوردی نداشته و از یکدیگر نیز دور می گردند.
اگر اسلام را یکی از این دوخط و بیانه جهانی حقوق بشر را خط دیگر بیانگاریم و از نزدیکترین فاصله این دوخط با خط سومی آنان را قطع کنیم از تقاطع آنان دو نقطه در دوسوی این خط بدست می آید که یکی روی خط انگاشتی اسلام است و دیگری روی خط انگاشتی بیانه جهانی حقوق بشر است، با اینکه فاصله این دونقطه به یکدیگر بی نهایت است کاری نداریم. نقطه روی خط بیانه جهانی حقوق بشر همانا نخستین بند آن است که اشاره به آزادی بشر دارد:"تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند." و می توان گفت آزادی انسان سرچشمه بیانه جهانی حقوق بشر است و دیگر بندهای بیانه حقوق جهانی بشر از این بند می آیند. در نقطه مقابل آن روی خط اسلام پلید رد کردن آزادی انسان و گردن نهادن به فرمان موجودی پلید به نام الله و رسول جاکش آن و جانشینان او می باشد که تنها ابوجهل از پس تعریف کردن آن برمی آید.
واژه اسلام ریشه در تسلیم دارد، مسلمان به این همانی واماندگی، درماندگی، فروماندگی و سر افکندگی در برابر الله، رسول او ، امامان و معصومین(مج) است و از پایه آزادی انسان را رد می کند، مسلمان کسی است که تسلیم شده باشد، بزبان حقوق بشری:
"تمام مسلمانان اسیر به دنیا می آیند و با توجه به آیه شریفه "الله یُحبُ آقازادگان" از لحاظ حیثیت و حقوق نه تنها با هم برابر نیستند بلکه نیمی از آنان اصلا آدم به شمار نمی آیند. هیچیک دارای عقل و وجدان نمی باشند، از این گذشته نیمی از آنان ناقص العقل هستند، اما چون مادر همه آنان بوسیله رسول خدا، امامان و معصومین گاییده شده باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند و یکدیگر برادر و خواهر بنامند."

اصلا چرا دور برویم چرا دور برویم مسلمانانی که آنقدر کودنند که حتی برای پاک کردن کونشان چشمبراه فتوای این و آن آیت الله و یا مُفتی می مانند چه دریافتی از آزادی و چه نیازی به حقوق بشر دارند.
اگر از دیدگاه مسلمانان به این بر نهاد برخورد کنیم، در کجای حقوق بشر می توان به مسئله جماع، حیض و نکاح، خمس و زکات و سهم امام برخورد کرد، آیا در حقوق بشر به "زبدهَ النجاسات" که اساس شریعت اسلام است برخوردی شده است. در کجای حقوق بشر به مسائل عدیده و پیچیده جهان اسلام که گریبانگیر مسلمانان و مانند کک در تنبانشان اوفتاده است برخورد شده است. مسلمانی که مشکل گاییدن عمه یا خاله اش را دارد چه نیازی به حقوق بشر دارد. سنت محمدی نزدیکی با خردسالان و اصول شرعی آن ، کون اسب، شتر و قاطر گذاشتن، متُدهای اسلامی گاییدن گاو و گوسفند بدون آنکه شیرشان حرام گردد چه تناقضی با حقوق بشر دارد، آیا در حقوق بشر مبحثی در باره حلال یا حرام بودن تخم مرغی که بوسیله فردی مسلمان که در بالغ بودنش شک است گاییده شده وجود دارد، آیا نشانی از واجبات و رابطه بجا آوردن آنها با متدکونشویی و طهارت خُشک و تر هست.
در کجای حقوق بشر به خمس و زکات سهم امام پرداخته شده است که با حقوق بشر تناقض هم داشته باشد، کجای حقوق بشر به موقعیت آقازادگان برخورد شده است، بهررو می بینید که حقوق بشر کمترین ربطی به اسلام ندارد تا چه رسد به آنکه بخواهد با آن تناقض داشته باشد.

سازگاري اسلام با حقوق بشر
آنجایی هم که خانم شیرین عبادی به سازگاری اسلام و حقوق بشر اشاره می کند، سپرده های بانکی آیات عظام و حجج اسلام را در بانکهای اروپایی و آمریکایی را در نظر دارد که از نظر شرعی آیات عظام و ححج اسلام با تجربه های شیرینی که از شرکتهای مضاربه ای در ایران بدست آورده اند به این حکم ثانويه رسیده اند که ربا و بهره بانکی جزيي از حقوق بشراست که با اسلام تناقضي ندارد و حلال است، همچنين با توجه به اصل تقیه در اسلام آقازادگانی را در نظر دارد که برای سرمایه گذاری به اروپا و آمریکا و کانادا می روند برای گفتگوی تمدنها بجای دعای کمیل و ندبه به دیسکو و کلوپهای شبانه می روند و هنگام جهاد اصغر پیش از همخوابگی با تن فروشان کافر خطبه عقد را جاری می کنند بدون اینکه عده را نگهدارند، برای قضای حاجت از مستراح فرنگی استفاده می کنند و با دستمال کاغذی طهارت گرفته و تیمم کونی می کنند و برای خوردن گوشت خوک آنرا از فروشگاه های معتبر اسلامی که انواع مجله های سکسی و مشروبات قاچاق هم می فروشند می خرند تا مطمئن باشند در گوش آن حیوان "لا اله الا الله" گفته شده، ختنه گردیده و گوشتش حلال است. پس مي بينيم که اسلام با حقوق بشر سازگار است.


یاد ابن ملجم را گرامی داریم

Sunday, November 09, 2003

ودکا بيشتر از شراب مزه زندگي را مي دهد
شمر


بمناسبت چهاردهمین روز میهمانی الله


ای مسلمانان در سحرگاه امروز بسوی وبلاگ خُسن آقا بشتابید و بر دستگاه ايشان سجده کنيد که تخمهای خُسن آقا همان الله شما باشد و کیرش هیبت الله، شما را به "هرچه نه بدتر"* فاطمه الزهرا سوگند می دهیم که به ریسمان الله، همانا پشم های اطراف الله، چنگ نیاندازید که خوبیت ندارد.
خیالتان راحت باشد ایشان با شاش مبارک خود که چون آب کوثر است شما را غسل تمعید خواهد داد و از گناه مبرا خواهید گشت
.

* "هرچه نه بدترفاطمه الزهرا" اشاره به واژن فیل گون فاطمه الزهرا دختر پیامبر اسلام محمد ابن عبدالله(مج) دارد، که در قاموس شیعیان به اینهمانی ناموس فاطمه الزهرا است

Tuesday, November 04, 2003

ره آورد یک دوست


دوست ارجمند نانا که دیداری از ایران داشته است، برای ما و دوستان ما نوشته ای در باره این دیدار فراهم نموده که بسیار پسندیده و گویاست، این نوشته کوتاه نه تنها برای کسانی که در بیرون از ایران زندگی می کنند و امکان دیدار از آن ندارند، چهره کنونی کشور را به خوبی به نمایش می گذارد، افزون بر آن برای کسانی هم که در ایران زندگی می کنند شایسته خواندن است، چرا که به باور ما بسیاری از کسانی که در ایران زندگی می کنند به فقر و فلاکت ناشی از حکومت اسلامی خو کرده و جزئی زندگی روزمره آنان شده و چون در ژرفنای این فاجعه زندگی می کنند از ابعاد آن بی خبر مانده اند.
از ناناي گرامي برای ره آوردش سپاسگذاریم
سبز باشي

شمر عزيز درود چند ساعت پيش از ايران برگشتم ميليونها کار عقب افتاده دارم وقتی سر و صورت دادم گزارشی از سفرم برايت خواهم نوشت . وبلاگ تو وديگر دوستان را در هر کافی نتی ميتوان ديد ( خوشبختانه ) تنها چيزی که الان ميتونم بگم اينه که شايد استقرار دموکراسی در ايران بزودی انجام پذير باشه ولی متاسفانه ان جامعه با مدنيت صدها سال فاصله داره .

در باره شیرین عبادی هم باید بگم که بیشتر مردمی که من دیدم نه از بردن جایزه نوبل توسط ایشان خیلی به هیجان امدند و نه از حرفهائی که بعدش زد خیلی ناامید شدند چون بنظر میرسه از این ماجراها کلی جلوتر هستند و او را کلک تازه رژیم برای شرکت مردم در انتخابات میدونند و خوشبختانه انچنان اگاه به منافع خود هستند که کلیه ترفندهای حاکمان را به سرعت برق بین خودشان افشا میکنند و الان شیرین خانم تبدیل به عضوی از اعضا رژیم شده و بالطبع پوسیده و کنار گذاشته شده .

( در تهران چه ديدم )
گر از بساط زمين عقل منعدم گردد
به خود گمان نبرد هيچکس که نادانم

شمر عزيز پس از ده سال دوری سفری کوتاه به تهران داشتم . با دردی در قلب تصميم گرفتم چيزهائی را که ديدم بدون هيچ تحليلی برای تو و دوستان خارج از ايران بنويسم شايد تصوير کوچک و محدودی از انچه ميگذره بهتون بدم . ميخوام برات از شبی که با حدود هشتصد مسافر ديگر با چهار خط هوائی ديگر به فرودگاه غبار گرفته مهراباد رسيدم بگم که برای اين عده فقط چهار مامور کريه و عبوس که گويا ارث پدرشان را از ما ميخواهند در چهار دکه شيشه ای جوابگو بودند.
و دو سه تا لاشخور جمهوری اسلامی در سطح سالن رفت و امد ميکردند و هر از گاهی يه حزب الهی کثافت را که تسبيح در دست داشت و پشت سرش چند زن بقچه پيچ در چادر سياه راه ميرفتند از دری خصوصی خارج از نوبت بيرون ميبردند و اعتراض من که توسط ايرانيان خارج از کشور در گلو خفه شد که با گفتن ای خانم دردسر درست نکن که بيشتر معطل ميشويم . و بعد خايه مالی اين ايرانيان که برادر خسته نباشی و وطن بهشته و از اين قبيل شرو ورها. و بعد بيرون و شب تهران با دود گازوئيل.
و تنديس هائی زشت که نمونه کامل هنر تخمی اسلامی و مث قارچ سر از زمين بر اورده بود .و اولين شعاری که روی ديوار ديدم و خنده بر لبم اورد شعار اين بود ( دامپزشکی ضامن سلامت جامعّه است ) . ميخوام برات از صندوقهای صدقه بگم که در سراسر شهر نصب شده و گداها که رژيم را نفرين ميکنند که حتی به پول گدائی انها دست درازی کرده اند بگم . برات از فاحشه های جوانی بگم که در ميادين شهر اگه چهار تا ماشين براشون واسته بدون نگاه کردن به قيافه راننده ها به سوی ماشينی ميدوند که از همه گرونتره .برات از زنانی بگم که پس از پايان نماز نيم ساعت سر سجاده ها برای سرنگونی رژيم اسلامی به درگاه خدا دعا ميکنند.
برات از دو دختر جوانی که مثل هنرپيشه ها ارايش کرده و لباس پوشيده و مشغول شمع روشن کردن و گذاشتن پول در يک سقاخانه بودند و وقتی که من ازشون پرسيدم شما ديگه چرا !!! جواب دادند که حساب اینها را از دین جدا کن بگم . میخوام برات از صحنه غم انگیز کودکان معصومی بگم که در گروههای چهار پنج نفره با سنین بین ده تا هفده سال اخر شبها زباله ها را برای یافتن چیزی برای فروش زیر و رو میکنند و چون هنوز غروری دارند به رهگذران حتی نگاهی نمیکنند .
میخوام برات از پسران جوانی بگم که سر چهارراه ها گل مریم سفید میفروشند و لایه ای از دود گلهای مریم سفید و صورتهای معصوم این بیگناهان را خاکستری کرده. میخوام برات از دو تا درخت زیبای خرمالو که در حیاط خانه قدیمی مادرم بو د و حالا سر پا خشک شده اند درست مثل روح و جسم مادرم بگم .میخوام برات از بخش مبارزه عجیب زنان ایران بگم و ان خالکوبی ارایش بروی صورتهاشون است یعنی دور لبها را خالکوبی قرمز و دور چشمها و ابروهایشان را خالکوبی سیاه میکنند و در واقع ارایش را برای همیشه بصورت خودشون حک کرده اند و همه از دور زیبا بنظر میرسند ولی
وقتی از نزدیک بهشون نگاه میکنی یه چیز کافکائی غریبی میبینی مثل ماسکی که تمام احساس را زیر لایه ای مصنوعی مخفی میکنه . میخوام برات از کوچه های لجن الودی بگم که برای نیمه شعبان با کاغذ رنگی و چراغ رنگی تزئین شده بود و در گوشه و کنارش سرنگ های خالی معتادین بچشم میخورد و اعتقاد عمومی مردم این بود که رژیم جوانان را برای به انفعال کشیدن معتاد کرده چون قیمت یه بسته سیگار ششصد تومان است ولی یه بسته هروئین را در هر پارک و چهار راهی میتوان با دویست تومان به اسانی خرید. میخوام برات از صاحبان یه نمایشگاه اتومبیل بگم که همشون مثل زالو میمونن ولی برا ی نیمه شعبان شیرینی و غذا پخش میکردند و هجوم مردم برای گرفتن غذای مجانی و زیر دست و پا رفتن دو سه تا زن وبچه و یه کوچه پائین تر پیرمرد پینه دوزی که پشت بساطش نان و انگور میخورد و به امام زمان و نایبانش فحش میداد. میخوام برات از تهران بگم که هیولائی شده عظیم همه چا ساختمانهای بلند که بدون هیچ گونه قواعد شهر سازی بیقواره کنار هم درست شده . میخوام برات از سیستم سرمایه داری غیر مولد دلالی -- بساز بفروشی بگم که داره بیداد میکنه نه تنها پانزده در صد ثروتمند را به مسابقه جنون پول در اوردن کشانده بلکه خورده ریزه هایش افراد طبقه متوسط را هم تبدیل به جانورانی کرده که در این مسابقه جنون با بیرحمی حتی نسبت به سرنوشت خودشون شرکت میکنند . خانم دکتری به من گفت که ملکی که داشته در عرض یکسال چنان قیمتش بالا رفته که دیگه به سختی حاضره بره مطبش چون جساب کرده اگه پانزده سال کار کنه نمیتونه این همه سود ببره . لازم نیست برات از مافیای اقتصادی بگم همین بس که سپاه باسداران تمام زمینهائی را که طی سالها اشغال کرده بوده تبدیل کرده به اپارتمان سازی و دو سه تا اسکله خصوصی در جنوب داره که با کشتی همه چیز وارد میکنه بازار پر است از اجناس قاچاق .
دولت به تازگی عرق گندم را بعنوان الکل صنعتی به داروخانه ها میده و مردم میخرند و بعنوان عرق میخوردند و کاملا قانونی و سالم است حتی در این مورد هم داره به پول ارامنه دست درازی میکنه . در کل جامعه فقط چهار گروه کار میکنند کارگران نفت - کشاورزان - کارگران ساختمانی - پلیس مخفی . رژیم احتمالا از ترس سقوط نزدیک تقریبا انچنان مشغول چپاول و دزدی است که دیگه کاری بکار جامعه نداره و جامعه در حال انفجاره هیچ پیچ و مهره ای سر جای خودش نیست . همه منتظرند .
و دست اخر میخوام از زیبا ترین چیزی که دیدم برات بگم و اون کوه البرز بود که همچنان با ابهت و عظمت در ضلع شمالی تهران پا بر جا ایستاده و به این همه زشتی و بیدادگری نگاه میکنه و من در حیرتم که چرا بغضش نمیترکه . باقی بقایت نانا
پي نويس
این نوشته در وبلاگ دوست گرامی خُسن آقا هم آمده است.


Thursday, October 30, 2003

جایزه شیرین عبادی و شمر


راستش را بخواهید اینروزها از دست برخی از خوانندگان شمر نامه کلافه شده و از پرسشهای ساده اندیشانه شان در باره شیرین عبادی به جان آمده ایم، چپ و راست با دادن خبرهای از دسته به گُل دادن های خانم عبادی از ما می خواهند که دیدگاه خودمان را در اینباره روشن کنیم، نخست باید بگوییم این دوستان ما یا نوشته های ما را در باره جایزه نوبل خوب نخوانده اند و یا از آن سر در نیاورده اند، ما در هیچ جا از شیرین عبادی قهرمان نساخته ایم که امروز از سخنانش جا بخوریم و ناامید گردیم، وانگهی اگر شما براین باورید که شیرین عبادی می تواند نقشی را در گول زدن مردم بازی کند بی رودربایستی بگوییم که از مرحله پرت هستید و ملت را دست کم گرفته اید، ملت در درازنای سالهای گذشته و بویژه از پاییز پارسال تا به همین اکنون نشان داده اند که حکومت اسلامی را به پشمشان هم نمی شُمُرند و دست حکومتگران به خوبی خوانده اند، انتخابات نهم اسفند ماه گذشته را نگاه کنید تا بدانید چه می گوییم، از کوشش های جناح های حکومتی برای بازارگرمی انتخابات که بگذریم، با وجودی که هواداران و ياران خجالت زده حکومت اسلامی از ملی مذهبی های درون کشور گرفته تا دارودسته فدائیان اکثریت به رهبری سگ سبیل پیشین فرخ نگهدار در برون مرز مایه فروان برای انتخابات گذاشتند و حتی مردم را با ترساندن از جناح آدمخوران مسلمان تهدید به شرکت در انتخابات نمودند، اما مردم با گفتن نه و کساد نهادن بازار انتخابات نشان دادند که کار این حکومت تمامه، چرا دور برویم از خیزش مردمی خرداد ماه به اینسو با وجود سرکوب شدید همه روزه گواه اعتراضات مردمی در شکلهای گوناگون آن بوده ایم و روزی نبوده که خبر اعتصاب و اعتراض نداشته باشیم. اوضاع آنقدر خراب است که حتی انصار حزب الله انشعاب داده، سازمانهای حکومتی بروشنی به جان یکدیگر اوفتاده و یکدیگر محکوم به دست داشتن در جنایات می کنند. تگناهای اقتصادی، اجتماعی و جهانی حکومت اسلامی هم پیشکش.
دوستان
به گمان ما زمان افشاگری حکومت اسلامی گذشته است دست این مادر جندگان برای همه رو شده است، نه تنها مردم ایران بلکه اهالی جهان میدانند که حکومت اسلامی، حکومت مشتی آدمکش، دزد، چپاولگر و مادرجنده می باشد و مایه فلاکت و سیه روزی ایرانیان است. حنای اینان نزد مردم دیگر رنگی ندارد، داستان شیرین عبادی خیلی بیمزه است و ارزش افشاگری هم ندارد، طرف نه تنها آبروی خودش را برده بلکه به ریش خاتمی و خیمه ولایت هم ریده است، استریپ تیز اسلامی اش هنگام بردن جایزه پیشکش، همینکه جایزه نوبل را حق خاتمی دانسته کلی دشنام پشتش خوابیده، قضیه اسلام و حقوق بشر هم آنقدر بی مایه است که حتی حسین درخشان هم باور نمی کند.
به گمان ما نیروها و احزابی که هنوز در اندیشه افشاگری و افشاکردن حکومت اسلامی هستند، ملت را دستکم می گیرند و از جنبش مردم جا مانده اند، از تئوری های هم که خود را هوادار آن می نامند بویی نبرده اند، اینان حتی خواب سرنگونی حکومت اسلامی را نمی بینند در حالیکه جنبش مردمی برای آزادی و مردمسالاری ناقوس رفتن حکومت اسلامی را به صدا در آورده است.
کار اينها تمامه

Wednesday, October 29, 2003

الکثافته من الاسلام

شاشیدیم به درگاه الله خدای مسلمانها با این دین تخمی اش که اسلام باشد، دینی که سرتا پایش بوي گند است و بس، آخر ریدیم به سینه محمد(مج) با این دینی که آورد، از در هر مسجد و حسینه و تکیه ای که رد شوی بوی گند آن دل و روده ات را بالا می آورد، کثافت از سروروی مومنان به این دین می بارد، اما آنقدر پررو هم هستند که می گویند "الانظافه من الایمان".
اینها به جهنم ارمنی ها، این ماه رمضانشان دیگر نوبر است، دهان تمامی روزه داران بوی گند مستراح های مساجد را می دهد، مادر جنده ها کله سحر از خواب بیدار شده، با سرروی کثیف به اندازه گاوی تا خرخره آشغال خورده ، دعاهاي بي سروته خوانده و دو رکعت و نصفی نماز خوانده و دوباره می خوابند تا بوي گندشان تکمیل گردد و دهانشان در روز بعد بوی سوراخ کونشان را بدهد. در دارازنای روز بجز بلغور کردن چند دعای بند تنبانی که خودشان هم از آن سر در نمی آورند هیچ گُهی نمی خورند تا هنگام افطار که یک تغار دیگر آشغال خورده وعرعر قرآن خوانده و می خوابند. نام این جلف بازیشان را مهمانی خدا گذاشته اند. ای ریدیم به آن الله شما با این پارتي اش. ریدیم به خاندان محمد رسول الله با این سنت کیریش. مسلمانان مادر جنده یکسال تمام را به دروغگویی، دزدی و تبهکاری از هر صیغه اش سپری می کنند، آنوقت با این بوگند راه انداختنتان جانماز آب کشیده و به الله پارتي می روند. ای شاشیدیم به دین و عقیده امت پلید اسلام از حنفی و شافعی گرفته تا شیعه اثنی عشری.
از بوی گند دهان این مادر جنده ها گذشته، ماه کثیف رمضان ما تمرین زورگویی و سرکوبگری مسلمانان برای جا انداختن ایدئولوژی پلید توحیدی نیز می باشد، فلسفه دیگر رمضان همانا زورگویی به مردمان و وادار نمودنشان به دروغگویی است، در کشورهای که اسلام دین رسمی آنهاست همه مردم از مومن گرفته تا بی ایمان، از مسلمان گرفته تا بی دینان می باید دورئی کرده دروغ گفته و ادای روزه داران هرز را در بیاورند و بدین ترتیب تمامی اهالی یک سرزمین یکماه مجبور به دروغگویی می شوند.
براستی که باید گفت: " الکثافته من الاسلام"

Saturday, October 25, 2003

پروتکل الحاقي گاییدن خواهر امام حسین در کربلا


برای کسانی که کمترین آشنایی با جهان پلید شیعه دارند مانند روز روشن است که رخدادهای سیاسی تاریخی که گریبانگیر این امت کون برهنه گشته و می گردد بگونه ای تکرار کودنانه واقعه گُه بار عاشورای حسینی است. همه میدانند که ما در روز عاشورا گردن سیدالجاکشین حسین ابن علی زدیم و افزون بر خواهرش اهل و بیتش را هم گاییدیم و به زبان امروزی پروتکل الحاقی بیت سابق وی را به حرمسرای خودمان با ریختن خون پلیدش در تاریخ به ثبت رسانیدیم ، با این وجود شیعیان زین المعقدینی از محرم بنام ماه پیروزی خون بر شمشیر نام برده و می برند.

داستان پروتکل الحاقی اینروزها هم یاد آور و تکرار رخداد کربلاست، با این توفیر که تنها جای ما در این میان خالیست، دهان سیدعلی خامنه ای(جک) که در شرارت دست کمی از حسین ابن علی (مج) ندارد بگونه ای گاییده شده که به گلوی بریده حسین می گوید قلیان ناصرالدین شاهی، همانند سیدالجاکشین که اهل بیت خود را به گاییدن داد، سراپای نظام اسلامی را به گاییدن داده و به روی مبارکش هم نمی آورد، زین العابدین زمان دبیر شورای امنیت امت حسین روحانی می گوید "مشكلي با آژانس به وجود نخواهد آمد "، خاتمی که در پُرروئی، پاچه ورماليدگي،لکاتگي و دريدگي به خواهر بزرگ سیدالجاکشین ماننده است چون زینب در کربلا می گوید" مذاكرات خوب و سخت بود! ما روي تضمين اروپا حساب مي كنيم " و انگار نه انگار که اروپائیان تضمینی نداده اند.
رفسنجانی چون ام کلثوم همشیره کوچک حسین ابن علی و همسر عمربن خطاب(جفتک الله علیه) که مصائب کربلا تحمل کرد وبا سري افکنده دندان روی جگر گذاشت، خاموش مانده و برخلاف همیشه در خطبه هاي نماز جمعه این هفته اش خبری از هارت و پورت نبود، در این میان نمایندگان مفلوک مجلس نیز چون اهل بیت سیدالجاکشین در کربلا به گاییدن داده شده و بايد با راي خود بايد فرمايشات رهبري را مهر تاييد زنند .
امت نالان و گریان شیعه هم چون همیشه بی خبر از اینکه ولی فقیه کاسه نه تنها جام زهر را چون کاسه شله زرد به سر کشیده بلکه آنرا نیز لیسیده، کفن پوش به صحنه آمده و به سرروی خود کوبیده و نوحه سر داده که:"اجازه نخواهيم داد كه جام زهر ديگري به ولايت فقيه خورانده شود. امروز پروتكل را پذيرفتيم، فردا بايد حجاب را از سر زنان برداريم."




Tuesday, October 21, 2003

رابطه شمر با شیرین عبادی


تا آنجا که میدانیم ما تاکنون در هیچیک از نوشته هایمان از کسی قهرمان نساخته ایم، از هنگامی که داستان جایزه صلح نوبل و اهدا آن به شیرین عبادی پیش آمده، برخی از دوستان که سر از نوشته های ما در باره شیرین عبادی در نیاورده اند گستاخی نموده و ایرادهای بنی اسرائیلی از ما می گیرند، پنداری که ما این جایزه را به شیرین عبادی داده ایم و یا اینکه شیرین عبادی را امامزاده کرده و ملت را به بستن دخیل به ایشان فرا خوانده ایم. همانگونه که از روز نخست گفتیم خرسندی ما از آنرو بود که با این گزینش از یکسو مبارزات مردم ایران برای آزادی، مردم سالاری و دستیابی به حقوق بشر برسمیت شناخته شد و از سوی دیگر پرده از سیه کاری های حکومت اسلامی در سراسر جهان برداشته شد.
راستش را بخواهید ما نه تنها این جایزه را بلکه تمامی جوائز نوبل در زمینه های گوناگون حق خودمان میدانستیم، اما بخاطر مردم ایران از حق خودمان گذشتیم و به ملت با زبان بی زبانی گفتیم که شیرین عبادی را ارج نهند اما از شیرین عبادی قهرمان نسازند و او را ناجی خود نپندارند و به بهانه شیرین عبادی برای گرفتن سهم خودشان بپا خیزند.

چرا جوائز نوبل را حق خودمان می دانیم مانند روز روشن است، جایزه صلح نوبل را برای زدن گردن سید الجاکشین حسین ابن علی، ورنه نواده هرزه محمد(مج) به قدرت می رسید، حمام خون راه می انداخت و با تکثیر میکروبی خود به نوادگانش این امکان را می داد که جهان را در درازنای 1321 سال پس از مرگش به خون بکشند. از سوی دیگر به یمن شمرکار ما در کربلا امت شیعه هزاران سال است که در روز عاشورا شکمی از عزا در آورده و به اندازه صدها سال در یک روز "شله زرد مفت" می خورند.
جایزه پزشکی نوبل، بازهم بخاطر گردن زدن سیدالجاکشین، چرا که غده چرکین حسینی را با عمل جراحی خودمان در کربلا از بدن مفلوک انسانیت بیرون کشیدیم ورنه بدن بیمار رنجور بشریت افزون بر دردهای بی درمانی که از عفونت مسیحیت، یهودیت، اسلام حنفی و شافعی نصیبش گشته است به انگل شیعه هم مبتلا بود.
جایزه ادبی نوبل، بازهم بخاطر زدن کردن سیدالجاکشین، چرا که در پی آمد آن امت شیعه شیر شده و دست به آفرینش هنرهای دراماتیک سادومازوخیستی صمعی و بصری زده و همه ساله همزمان با اجرای زنده مراسم زنده قمه زنی، زنجیرزنی، سینه زنی، تعزیه و روضه خودشان را به لجن هم می گیرند.
جایزه نوبل در اقتصاد، بازهم برای گردن زدن سیدالجاکشین، اگر گردن آن پلید را نزده بودیم، جهان سیدستان شده بود بسخنی دیگر اهالی جهان کره خاک امروز همه سید بودند و چون اولاد پیغمبر جماعت کون گشاد و انگل مآبند، اقتصاد جهان بدون تردید می خوابید.
باری می بینید که ما از حق خودمان گذشته ایم و تا کنون هیچ نگفته ایم پس شما هم بهتر است بجای ایراد بنی اسرائیلی گرفتن از ما و "دنبال شپش گشتن در لحاف کهنه" فکری به حال خودتان کنید.
اکنون هم برای روشن شدن خوانندگان گرامی می گوییم.
خانم شیرین عبادی از دیدگاه ما، آدمی سکولار است که با توجه به پیشه اش که همانا دادخواه(وکیل) دادگستری باشد افزون بر پذیرش و دادخواهی پرونده قربانیان کشتارهای زنجیره اي، کوشش های فروانی برای بهبود حقوق بشر بویژه حقوق زنان و کودکان در ایران انجام داده است. او به هیچ جناحی از حکومت وابسته نبوده ، کوشش نکنیم او را به مسلمانان حاکم بچسبانیم، جایزه او را سد راه مبارزات مردم ایران برای رسیدن به آزادی و مردم سالاری تعبیر نکنیم، بجای هرز دادن وقت، مظلوم نمایی حسینی و چُسناله های خاله زینبی که حق ما پامال شد و این جایزه حق شیرین عبادی نبود و ... برخیزیم و به پیشواز رخدادهای آینده برویم، جنبش مردمی که در خرداد ماه آغاز گردید گرچه فروکش کرده هنوز خاموش نگردیده است پرونده زیبا کاظمی باز است، سالگرد کشتارهای زنجیره در راه است و زرافشانها در زندان، شانزده آذر نزدیک است و باطبی ها در بند، تردید نکنید حکومت اسلامی در بزرگترین تنگنای دوره حیات ننگین خود گرفتار آمده است و در نزد شهروندان ایران از کمترین اعتبار و هیبتی برخوردار نیست، حتي اگر شيرين عبادي جايزه صلح نوبلش را نذر اين حکومت کند چيزي را عوض نمي کند، کاراينها تمام است، اگر هشیار باشیم به همین زودی خواهیم توانست کشور را از بند مسلمانان پليد رها گردانيم.

کار اینها تمامه