Thursday, September 11, 2003

"El Pueblo, Unido, Jamás Será Vencido"







"مردم، يگانه، هرگز شکست نمی خورند، ما پيروز خواهيم شد."






" هم ميهنان، مطمئنا اين آخرين باری است که روی سخنم با شماست. همه فرستنده های
راديو "پورتال" و راديو " کُرپُراسيون" بمباران شده اند. اين سخنان نه از روی تلخی، که
رنجيدگیست؛ .................
کارگران: من هرگز تن در نمی دهم. من در برابر يک گزينش تاريخی هستم و جانم را در راه
وفاداری به مردمم میدهم، و من به شما اين دلگرمی را می دهم و پشت گرمم به اينکه اين
تخمی را در روان هزاران و هزاران شيليايی کاشته ايم هرگز از رشد باز نخواهد ايستاد.
آن قلدران، می توانند مردم را سرکوب کنند، اما هرگز نمی توانند با زور و ستم کاری مردم را
مجبور کنند که جلو اين روند اجتماعی شدن را بگيرند. تاريخ از آن ماست. و اين مردم اند که
اين را می سازند.
کار گران هم ميهنم هميشه در روانم اعتماد و باورمندی هميشگی تان به مردی که همواره به
شما وفادار بوده نشان داده ايد، را بياد دارم و سپاس گوی تان هستم. شما روشن گر ان اين
تاثيرات بزرگ دادخواهی بوده ايد، [مردی] که سوگند خورده [سوگندنامه ريس جمهور شدن]
که به مجلس و قانون وفادار بماند و به سوگندش وفادار مانده. من در اين واپسين دَم است که
می توانم با شما بگويم که شما می توانيد از رويداها بياموزيد. سرمايه بيگانه و امپرياليسم
در همکاری با واپس گرايان اين چنين جوی را ساخته اند، نيروهای مسلح با پشت کردن به
روشی که "اشنايدر" و جانشينش "کاپيتان آرايات"** با توانمندی افزونی بنيان نهاده بودند.
که هردو قربانيان همين نيروها اجتماعی [سرمايه بيگانه و امپرياليسم و واپس گرايان] شده
اند، همان [نيروهايی]که می خواهند با کمک واسطه هايشان قدرت را دوباره به دست آورند
و دوباره امتيازات[از دست رفته شان] رابه چنگ آورند.
پيش از هرکس روی سخنم با زنان زحمت کش ميهن ام است، با آن زنان کشاورزی که به ما
باور داشتند، به زنان کارگری که بيشتر کار کردند، به مادرانی که می دانستند که ما برای
فرزندانشان می کوشيم.

روی سخنم با هموندان مشاغل آزاد است، با آن ميهن دوستان که همين چندی پيش با
شورشيان به رهبری آن "پلاسيو دی لا مورال" سنديکای حرفه ايی ها، سنديکای طبقات بالا
در افتادند، همان [طبقات] که به دفاع از مزايای که بخش کوچکی از آنان در جامعه سرمايه
داری بدست می آورند.
روی سخنم با جوانان است، به آن ها که خواندند، به آن جوانانی که جوانی شان و روح
جنگاوريشان را سرمايه کردند.
روی سخنم با مردان شيلی، با کارگران، با کشاورزان، با روشن فکران، با آنها که پاپی شان
خواهند شد.
فاشيسم مدتهاست که در کشورمان جاخوش کرده، حملات تروريستی ، منفجر کردن پل ها،
و راه آهن، خط لوله. .....

مردم بايد از خويش دفاع کنند و نبايد خود را قربانی کنند. مردم نبايد بگذارند که در هم
بشکنندشان و هيچ بی انگارندشان و هرگز دستشان بياندازند.

کارگران ميهن ام، من به شيلی و آينده آن باورمندم. ديگر شيليای ها نيز به ما خواهند
پيوست. در اين دَم تاريک و تلخ که خيانت [به کشور] فوران کرده، شما بدانيد، چه زود و يا دير،
اما به زودی مردان ارزشمندی خواهند آمد که دوباره جامعه نوی را بسازند.

زنده باد شيلی! زنده باد مردم! زنده باد کارگران!
اين واپسين سخنان من بود که نشان دهم که قربانی شدن من نيز نافرجام نخواهد ماند، من
يک اموزه اخلاقی را نشان دادم ، آموزگاری که بی باوری، ترس و خيانت را محکوم می کند. "

من بخشی از واپسين سخن "آينده" را در اينجا آوردم، او هنگامی که اين سخنان را بر زبان
راند که شايعه کودتای ارتش شنيده شد و ايستگاه های رايويی بمباران شده بود. اين
سخنان بر روی نواری آمده که بخش هايی از صدا به خاطر سرو صدای بمباران به خوبی
شنيده نمی شود.





امروز يازد ه ام سپتامبر است . سال روز رويدادی تلخ برای مردم شيلی است.
روز تلخی در تاريخ مردمی که بسا بسيار دور از مرزهای جغرافيايی ما می زيند، است. مردمی که سالهای
سال گرفتار ستم گرانِ فاشيست و دست نشانده بيگانه بودند و خواسته هايشان همچون ما
آزادی و برابری بوده. 30 سال پيش در چنين روزی "سالوادور آينده" ريس جمهور برگزيده مردم
شيلی قهرمانانه در جنگی نابرابر به همراه بخشی از کابينه اش در "لا مونديا" کاخ ريس
جمهوری کشته شد و آزادی و فرمان روايی مردم برای نزديک به دو دهه از آن کشور رخت بر
بست. سه کودتا در سه سالِ فرمانروايی " آينده" در شيلی رخ داد که آخرين آن با پشتيبانی
همه جانبه آمريکا و سرمايه جهانی به فرجام رسيد. "ژنرال پينوشه" 17 سال فرمان راند.
هزاران کشته و سر به نيست شده از آن سالهای کودتا و ديکتاتوری برجا ماند. ده ها هزار
ديگر از ميهن شان گريختند و اما با هم يگانه به افشای هر آنچه بر کشورشان گذشت را به
گوش جهانيان رساندند. امروز روز پيروزی تروريست های فاشيست دست پرورده سی
.آی.اِی. آمريکا و فرماندهان آن "هنری کيسنجر" و "ريچارد نيکسون" است. همان کسانی که
سال ها پس از آن عرب افغان ها را با سرمايه ميليارد دلاری در افغانستان پديد آوردند و
سازمان دهی کردند و چوب آن را درست در چنين روزی در سال 2001 خوردند.
يازدهم سپتامبر مرا به ياد اين سخن نغز می اندازد که "مرگ خوب است، اما برای همسايه".
اگر چه پينوشه را مارگارت تاچر از دادخواهی در يک دادگاه جهانی نجات داد، اما بر اين باوريم
که هيچکس، هيچ قلدری و يا دوستی مفت خور سران حکومت اسلام را نجات نخواهد داد.
دادگاه های اينان از پيش آماده شده و خويش نيک می دانند. ما هم چون مردم شيلی می
گوييم که کار اين ها هم تمام است. مردم يگانه و هم بسته شايسته پيروزی اند.

زنده با همبستگی جهانی.

عمروعاص





واژگان درون کمانه های چهارگوش [ ] از آن من است.
* اين برگردان شتاب زده ای است از واپسين سخنان "آينده" با مردمش. تلاش شد که تا آنجا

که بتوانم به نوشته وفادار بمانم (نقطه چين جمله ای است که برنگرداندم). اگر اشتباهی هم
پيش آمده برای نبود وقت و شتاب بوده.

** هردو "ژنرال اشنايدر" و "آرايات" از فرماندهان ارتش شيلی بودند که هوادار دمکراسی و
"آينده" بودند که نيروهای فاشيست آن ها را ترور کردند.

***اشاره "آينده" به راه پيمايی ها و بست نشستن های سنديکای حرفه ايی مهندسان،
آرشيتکت ها و رانندگان کاميون و... بود که باعث از کار افتادن چرخ اقتصاد شيلی شدند و در
برابر آنها واکنش مردم، کارگران بود که در همان روز هشت سد هزار نفر به دفاع از حکومت به
خيابان ها ريختند.

No comments: