Thursday, September 11, 2003

زین المعقدین و اسطوره "کون زایی" در اسلام



کسانی که با گستره ادبیات و فرهنگ جهانی آشنایی دارند، نیک میدانند که جایگاه اسطوره ها که ناخودآگاه ملتها رقم می زنند چه نقشی در شناخت و بررسی و داوری رفتارهای ملتها را دارند.
برای شناخت مسلمانان پلید نیز باید اسطوره های آنان را شناخت، تا از اینراه بتوان به داوری و بررسی رفتارشان نشست و راه و روش زدن زیرآبشان را دریافت. همانگونه که میدانیم پیامبر اسلام اسطوره مادرجندگی، دوروئی و دروغگویی، هرزگی، همخوابگی با کودکان، خود فروشی، پستی و پلیدی است درست به همین دلیل است که بسیاری از مسلمانان که یک یا چندی از ویژگی های بالا را در خودشان دارند ناخود آگاه محمد(مج) را الگوی خود میدانند.
علی ابن ابی طالب اسطوره شکم گنده گی،کثافت، خباثت، زورگویی، چاقو کشی، جاکشی، سرگردنه گیری، آدمکشی، بی مغزی است، از همین رو بسیاری از جاکشان، آدمکشان، زورگویان و در یک سخن لاتهای شکم گنده، پست و کثیف و بی مصرف، علی را الگوی خود می دانند.
فاطمه الزهرا یا همان فاطمه فیل کُس دختر محمد (مج)، اسطوره حیض ندیده گی، پاچه ورمالیدگی، شلختگی، پدرسپوختگی، جانمازآبکشی و در یک سخن لکاتگی است از همین رو هم بسیاری از خانم رئیس ها که عمری جنده بوده و هنگامی پیری و یائسگی هم رئیس جنده خانه می شوند، الگوی فاطمه الزهرا را برای خود برمی گزینند.
حسن ابن علی اسطوره خایه مالی، واماندگی، زیرشکم پروری، ناتوانی و کودنی است، از اینرو بسیاری از شیعیان کودن و امانده و در یک سخن دست پا چلفتی که به زور خایه مالی به جایی می رسند امام حسن الگوی زندگیشان است.
حسین ابن علی همه ویژگی محمدابن عبدالله(مج)، علی ابن ابی طالب(جک)، فاطمه فیل کُس و حسن ابن علی(خک) را یکجا در خود داشت و افزون بر اینها شرارت ، قدرتخواهی بهر هر قیمتی، مظلوم نمایی از ویژه گی های رفتاری این مادر جنده بود. برای نمونه پس از مرگ حسن ابن علی، حسین ابن علی با معاویه ابن ابوسفیان بیعت نمود و دهسال آزگار هر ازچندگاهی را به دستبوسی معاویه می رفت و خایه مالی بنی امیه را می نمود اما همین حسین پس از مرگ معاویه و بقدرت رسیدن یزید که آدم مردمدار و مهربانی بود آغاز به جفتک پرانی و ناسازگاری نمود و با مفتاح الفرجین هوای خلیفه شدن را بسر داشت و در این راه سرخود و کُس خواهر و اهل بیتش را در کربلا بر باد داد. از اینرو بسیاری از شیعیان شرور که سر خود و کُس خواهر و زنهای خود را برای رسیدن به قدرت هرچند خیالی برباد فنا می دهند حسین را اسطوره خود میدانند. نمونه هم بسیاری از شهیدان که نه تنها کشته شدند بلکه خانواده های خود را بدست جاکشان سردمدار بنیاد شهید سپردند که برای عفت کلام از ذکر چند و چونش معذوریم.
زین العابدین اسطوره ناخوشی، بی حالی، پررویی و خنکی شیعیان است، کسی است که برادرانش جلوی چشمانش کشتیم اما بروی خود نیاورد، عمویش ابوالفضل را کشتیم اصلا انگار نه انگار عمویی بوده، گردن پدر جاکشش را زدیم عین خیالش نیامد، عمه اش زینب را گاییدیم چیزی نبود، مادرش گاییده شد هیچ نگفت، خولی خود ناخوشش را گایید انگار نه انگار، کوتاه اینکه بخار از گُه بلند میشد ولی دریغ از زین العابدین. بهررو این امام ناخوش شیعیان جهان اسطوره شیعیان بیمار و ناخوش است.
می رسیم به اسطوره زین المعقدین که همانا اشاره به زاده شده ای از کون امام زین العابدین ناخوش دارد، این اسطوره یکی از معجزات اسلام است. چراکه در هیچ یک از فرهنگها و خرده فرهنگهای تاکنون شناخته شده بشری اسطوره "نر زایی" و یا بهتر بگوییم" کون زایی" وجود نداشته است.
داستان از آنجا آغاز می شود که چشم و چراغ امت شیعه در رخداد کربلا باردار می شود و پس از نُه ماه و نُه روز فرزندی را از کون می زاید و اورا زین المعقدین می نامند. در احادیث آمده است که در هنگام زایمان امام زین العابدین بیمار محمد و علی به زمین آمده و برای همدردی با امام حسین که سر بریده خود را زیر بغل داشته خود نگران وضع حمل فرزند دلبندش زینی بوده دست نیایش به درگاه الله برداشته و الله نیز فاطمه الزهرا (فیل کس) بعنوان قابله به یاری زین العابدین فرستاده بود.
شیخ حمارالدین جملی از امام حسن عسگری نقل می کند که پس از زایمان زین العابدین فاطمه الزهرا(فیل کُس) طفل را که به گُه اغشته بوده رویدست گرفته و گریان از زایشگاه بیرون می رود و با سه مرد که یکی از آنان سربریده اش را زیر بغل خود داشته، دیگری فرقش شکافته بوده و سومی دندانش شکسته بوده روبرو می شود، بگمان اینکه آن مردان بعلت دعوا از کلانتری محله به پزشکی قانونی اعزام شده اند کنارشان نشسته ودرد دل می نماید و می گوید این طفل از ماتحت نوه دلبندم زین العابدین بدنیا آمده، مانند عیسی که از بطن مریم آمد، بخدا که بوی دهان پدرم محمد رسول الله را می دهد، رنگ حسینم را را دارد و از زمختی به شوهرم علی ابن ابی طالب مانند است هنگامی که این سخنان فاطمه تمام می شود مرد سر بریده سرش را بدست آنکه فرقش شکافته بوده می دهد و طفل را از فاطمه گرفته و سنگین و سبک کرده سپس مرد دندان شکسته نزدیک آمده در گوش طفل اذان داده و نامش را زین المعقدین می نهد، پس از آن فاطمه الزهرا پی می برد که آن سه مرد چه کسانی هستند.
زین المعقدین مانند پدرش کونزا بود و تمامی فرزندان و نوادگان او نیز کونزا هستند، اینان به سیدالمعقدین مشهورند و از شال فسفری استفاده می کنند که در روز سبز به نظر می رسد اما در شب زرد دیده می شود. شیعیان دعایی دارند بنام "باب المعقدین" بروزن "باب الحواج" و می گویند هرگاه کسی این دعا را هفتصد بار در هفتصد شنبه تکرار کند به ولایت فقیهی خواهد رسید.




کونزایی نا ممکن ترین فرایند تولید مثل بشری است که تنها در تشیع رخداده و میدهد. در ناخودگاه فرهنگ شیعی، در گفتگوهای روزمره به این پدیده اینگونه اشاره می شود "که فلانی از کون شانس آورد". زین المعقدین تمامی ویژگیهای ائمه (مج) پیش از خود را داشت و افزون بر آنها ویژگیهای دیگری چون پررویی به توان بی نهایت، جاکشی الله گونه و پنج بُعدی گری توحیدی را یدک می کشید. زین المعقدین و نوادگانش بودند که رویدادهای چون مرگ محمد، کشته شدن علی، لگد خوردن فاطمه فیل کُس، مرگ حسن و بویژه رخداد کربلا را که ننگی است بر چهره نوادگان محمد(مج) باژگون کرده و به خورد امت شیعه دادند. بر اساس داستانسرایی های زین المعقدین محمد چهره مهربان پیدا نمود، فاطمه فیل کُس که لکاته و پاچه ورمالیده دوران بود نشان پاکی گردید، علی(مج) چماق دار قداره بند، این جاکش آدم کش، که افتخارش جاکشی محمد و خایه لیسی ابوبکر و عمر و عثمان است، نشان عدل و گذشت گردید، حسن(مج) پخمه وامانده، زن باز و بی چشم رویی که به خاطر چاکرمشی و زبونی اش در درگاه معاویه (ص) آبی زیر پوستش دویده بود نشان بردباری می شود.
حسین شرور که سر خود و کُس خواهر و اهل بیتش را در راه رسیدن به قدرت بر باد داد بروایت اینان نشان شجاعت می گردد، زینبی که در دشت کربلا، کنار نعش حسین بوسیله ما گاییده شد و سپس در بارگاه یزید(ارواحنا فدا) به گنگ بنگ(جماع الجماعه) گاییده شد شیرزن جهان شیعه میشود و زین العابدین بی بته نشان شجاعت.
نمونه
نمونه کامل این اسطوره سردمداران حکومت اسلامی و پادوهای رنگاوارنگ آنان میباشند. اینکه مشتی آخوند شپشو و پامنبری ها و عصاکش هایشان که گستره اندیشه شان حوزه بندتنبانشان بوده، مشتی گدای روحانی و مقلدانشان که از برکت خمس و زکات و حق امام که شیره کودنی و نادانی امت شیعه بوده در ایران به قدرت برسند و حکومت توحیدی برقرار کنند و بیست و پنج سال آزگار حکومت کنند، همانا زنده شدن اسطوره زین المعقدین است.
پررویی اینان همانا پررویی زین المعقدین است، نگاه کنید چقدر دروغ می گویند، همین پرونده مرگ زیبا کاظمی یک نمونه ساده است، از زبان اینان او یکبار سکته مغزی کرد، سه روز بعد بدلیل ضربه مغزی که خود وارد آورده بود در گذشت، سپس به دلیل یک ضربه حساب شده در گذشت، یکبار قوه قضایه اورا کشته، بار دوم نیروی انتظامی و بار سوم وزارت اطلاعات.
انگار نه انگار که سردمداران و پادوهای حکومت اسلامی دستشان به خون هزاران نفر از شهروندان ایران زمین آلوده است. میخواهند بگویند که کشتن زیبا کاظمی کار یکی دونفر و یا دست بالا کار یک ارگان و یا وزراتخانه و یا کار یک قوه است. یکی نیست به این مادر جنده ها بگوید که شما دست اندرکاران حکومت اسلامی از زیر تا بالای آن، از آدمخوران موتلفه ای گرفته تا مردم فریبان مشارکتی، از حبیب الله عسگراولادی گرفته تا عبدالکریم سروش، از خامنه ای ورفسنجانی گرفته تا خاتمی مشتی آدمکش و جانی بوده و هستید. دستگاه حکومتی شما از سه قوه خیالی آن گرفته تا افزوده های رهبری به آن(شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام) دستگاه کشتار، چپاول، دزدی و غارتگریست.
این مادر جنده هایی که امروز اشک تمساح برای زیبا کاظمی می ریزید، بیش از هرچیز نگران آبروی برباد رفته حکومت اسلامی هستند و نه چیز دیگر، پرونده کشتن زیبا کاظمی برای همه مردم آزاده ایران و جهان رو شده است. او نیز مانند دیگر دستگیر شدگان در حکومت اسلامی از هنگام دستگیری تا به آخر شکنجه شده و آزار دیده است. خاتمی دیوث که هیئت تحقیق راه انداخته و گردو خاک میکند، نمایندگان مجلس که ادای آزادمنشی در می آورند اگر ریگی به کفش نداشتند آنچه را که به زیبا کاظمی گذشته بود را میتوانستند در خط خط نامه سرگشاده انصافعلی هدایت ببینند.
مگر اصلاح طلبان حکومتی که ادای انسان دوستی و حقوق بشر در می آورند چه برخوردی به کشتار زندانیان سیاسی در سال شصت و هفت کرده اند؟ در باره این جنایت گسترده و دستور دهنده آن که خمینی (مج) باشد چه می گویند یا گفته اند؟ تا آنجا که ما میدانیم این جاکشان به اندازه همپالکی های موتلفه شان سنگ خمینی(مج) را به سینه میزنند و می خواهند گوی پیروی از آن جاکش را از جناح رقیب بربایند و طرف مقابل را محکوم به زیرپا نهادن آرمانهای خمینی جاکش می کنند.
حکومتیان آنقدر پررو هستند که یادشان رفته است که فیلم بازجویی از همسر سعید امامی به گونه ای همگانی در ایران و جهان پخش شده است و به گونه ای سخن درباره زیبا کاظمی می گویند که گویی این نخستین بار است که چنین چیزی در ایران رخ داده است. این مادر جنده ها بروی خودشان نمی آورند که همین بلاها را بیست و پنج سال آزگار بسر مردم ایران زمین آورده اند، این بی همه چیزهای مسلمان نمی گویند که همین داستان امروز هم برای بسیاری دستگیرشدگان رخدادهای خرداد و تیرماه تکرار می شود.این زین المعقدینی ها یادشان رفته که شهید مظلومشان لاجوردی آدمکش است.
در سیاست خارجی اینان خایه مال حکومتهای قدرتمند بوده و هستند و مانند سگ از آنان می ترسند و حساب می برند، در پشت پرده کشور فروشی، سالها با شیطان بزرگ چانه زده اند، (حمله آمریکا و انگلیس به عراق در پی توافق حکومت اسلامی صورت گرفت) اما آنقدر خوی زین المعقدینی دارند که در داخل کشور خود را وارونه می نمایند. مترسک مردم سالاری حکومت که همان خاتمی باشد سخن از گفتگوی تمدنها می زند اما در داخل کشور تحمل چهار نفر روزنامه نگار که از قضا نیم بند نویس هم هستند را هم ندارند. سخن از بررسی و رسیدگی پرونده کشتارهای زنجیره می زنند اما وکیل خانواده قربانیان این جنایت حکومتی را به زندان می اندازند.
در گستره اقتصاد به برکت دزدی های بیشمارشان کشور را از همان نخستین ماه های به قدرت خزیدن به ورشکستی کشاندند و با سامان دادن اقتصاد سیاه مافیایی برای بودجه و هزینه های گروههای چماقدار زندگی بسیاری از مردم را به خاک سیاه نشاندند. اما آنقدر پررو هستند که دم از اقتصاد شکوفا می زنند.
هشت سال آزگار جنگی خانمان سوز را ادامه دادند و پس از آن رهبر مادر جنده شان جام زهر را سرکشید و به گُه خوردن اوفتاد، اما هنوز از برکات جنگ می گویند.

نمونه دیگر
نمونه دیگر زین المعقدین که برای خوانندگان شمرنامه آشناست، همانا آن کسی است که خود را مختار مینامد(شناسایی شده)، این مفلوک وامانده، که هنوز گُه خشک شده زین العابدین را بر تن نحیف خود دارد، از دایره حراست یکی از شرکتهای مهم دولتی(میدانیم کجاست) در یکی از استانهای جنوبی کشور برایمان مینویسد، آنقدر ترسو است که از نامهای گوناگون استفاده می کند ، در نخستین نوشته هایش تهدید می کرد که بزودی با بروبچه های بی پدر و مادری چون خودش ما را پیدا خواهد کرد، سپس وا داد و چون پی برد ما شمریم جا خورد، پیشترها سنگ اعتقادات ناچیز خودرا به سینه می زند، اما پای فشاری ما بر ریشخند گرفتن اعتقادات خودش را پذیرفته است و سخن از دوره ای می گوید که مادرش گاییده خواهد شد، این مفلوک واداده بو برده است که کارشان تمام است و بنابراین به روغن سوزی اعتقادی اوفتاده است.
بهررو برای روشن شدن ذهن این کودن باید بگوییم، ای شله زرد خور درمانده، ای زاده شده از کون امام چهارمت زین العابدین، چشمهای پلید خود را بگشا نمی خواهد دور بروی و گوش پنج تن کر و نگاهی بیاندازی به نمایشهای خیابانی مردمی که دست افشانی و پایکوبی را برای مقابله با جاکشانی چون خود هیچ مقدارت که با نوحه خوانی و سینه زنی به جنگشان رفته بودید، برگزیدند. نمی خواهد به زنانی آزاده ای که روسری های خودشان را برای مقابله با شما و فرهنگ زن ستیزانه پلیدتان از سر برداشتند بیاندشی. تنها نگاهی به آنچه که در بخش دیدگاههای شمرنامه نوشته ای بیانداز تا بدانی چه می گوییم. کجاست آن برو بچی که می گفتی؟ آن اعتقادات پاک(ارواح عمه ات سیدالشهدا) که از آن دم میزدی چه شد؟ ائمه اطهارت چه شدند؟ نکنه هنگام طهارت گرفتن در گُه غرق شدند که تو اینچنین به روغن سوزی اعتقادی اوفتاده ای؟ دیدی ریدی؟ دیدی که به روزی اوفتاده ای که به چماقدار بودنت اعتراف می کنی. دیدی چه چهره ای از یک مسلمان دوآتشه به نمایش گذاشته ای. شله زرد خور بدبخت این تهاجم فرهنگی شمری است که می بینی. دین، ایمان، اعتقاد و هستی ات را به سادگی به بازی گرفته ایم و تویی نادان دست آخر مجبور شدی به ساز ما برقصی.
براستی که تو یک زین المعقدین هستی، همان پررویی را داری و بوی گند زین العابدین از سخنان تو می آید.
راستی نام و نشانی ات در دست لشکریان ماست، باش تا همان بلایی را که بسر سیدالشهدا آورديم مزه مزه کنی.
اجرت با سیدالشهدا سابق!
دمت گوشتکوب!

No comments: