Tuesday, August 19, 2003

اختلاف نظر بر سر تاريخ انتخابات


براستی که حکومت اسلامی، حکومت مشتی کودن و نابخرد است و بس، کار از کار اینها گذشته است اما این کودنها خودشان را به آنراه می زنند. رفتار اینها ما را یاد گوبلز می اندازد که حتی دروغهای خویش را هم خود باور می کرد. این جاکشها هم اینقدر از امت همیشه در صحنه و پشتیبانی امت مسلمان از حکومت اسلامی برای خودشان گفته اند که خودشان هم باور کرده اند.
اصلا یادشان نمی آید که در انتخابات نهم اسفند مردم به تمامی حکومت از جناح آدمخوران مسلمان آن گرفته تا جناح آدمکشان مسلمان و دنباله های داخلی آن که ملی مذهبی باشند و دنباله های خارجی آن که مردم را بیشرمانه به شرکت در انتخابات دعوت می کردند، نه گفتند. فراموش کرده اند که همین مردم در خرداد ماه با وجود انبوه مزدوران سپاهی و بسیجی به خیابانها ریختند و با به ریشخند گرفتن ارزشهای پلید اسلامی خواستار برچیده شدن بساط حکومت اسلامی شدند.
بیخردان وزارت کشور خواهان برگزاری انتخابات مجلس در دهه فقر که با عید غدیر خم همزمان است شده و نابخردان شورای نگهبان خواهان برگزاری انتخابات همزمان با عزاداری محرم و عاشورا گشته اند.
ای بیخردان وزارت کشور!
خیالتان تخت باشد، ممکن است در روز عید غدیر خم محمد را زنده کنید، علی را از گور پلیدش بیرون آورده زنده کرده و پیامبر اسلام را وادار کنید که انگشتش را بکون علی ابن ابی طالب فرو برده و او را خلیفه الله بخواند، اما نخواهید توانست این ملت را به پای صندوقهای گزینش جاکشان بکشانید.
ای نابخردان شورای نگهبان
شاید در مراسم عاشورا بتوانید خشتک پاره زینب را به دست ناطق نوری بدهید، بند تنبان زین العابدین به گردن یزدی بیاندازید، رخت دامادی قاسم را به تن ناصر واعظ طبسی کنید و یاسر رفسنجانی را در قنداق کثیف علی اصغر بپیچید و خامنه ای وادار سازید تا ادای ابوالفضل را در بیاورد، اهل بیت خود را چوب حراج زینبی بزنید و نقش امام حسین را به یکی از لاجوردی هایتان بدهید اما خیالتان تخت باشد، ملت ایران، امام حسین اهل و بیتش را و این تعزیه خواندن های سیاسی عبادی شما را به پشم خویش به شمار نیاورده و نخواهد آورد. انتخابات هم پیشکشتان.

شهروندان آگاه ایران زمین، در همایش های گسترده خیابانی خود که از میانه خرداد ماه آغاز گشت و تا هیژده تیرماه ادامه یافت نشان دادند، که حکومت اسلامی نمی خواهند و خواهان سرنگونی آن می باشند. ملت به این باور رسیده اند که برای روشن کردن چراغ زندگی باید شراره های خانمان سوز اسلام و دودی که از کنده های نمور حکومت اسلامی بر می خیزد را فرونشاند.

کار اینها تمامه


***************************************************************************

ننگ خاندان پهلوی

بیست هشت مرداد پنجاه سال پیش، مزدوران شاه اسلام پناه که از قضا کمربسته امام رضا هم بود به یاری سربازان رشید اسلام که همانا مقلدان کاشانی و نوچه های شعبان بی مخ بودند و با پولی که برادران رشیدیان از سربازان گمنام عمو سام گرفته بودند و در میان آنان پخش نموده به خیابانهای تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران ریخته و کودتای پلید بیست و هشت مرداد رقم زدند.
در آن کودتا دولت برگزیده و قانونی ملت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق سرنگون گردید و حکومت کودتا به نخست وزیری زاهدی روی کار آمد.
کودتای بیست هشت مرداد سرآغازی بود برای زیر پا نهادن و به گور سپاری قانون اساسی مشروطه سلطنتی ایران، که با تمام کاستی هایش یکی از دستاوردهای تاریخی ملت ایران بشمار می آمد.
پنجاه سال از آن کودتا و بیست پنج سال از سرنگونی حکومت شاه می گذرد، شریکان مسلمان کودتای بیست هشت مرداد به قدرت رسیدند و حکومت اسلامی بنا نهادند، فرزند شاه پیشین اکنون خود را جایگزینی برای حکومت اسلامی می بیند و دم از مشروطه خواهی می زند و ادا اطوارهای دمکراتیک در می آورد، اما تاکنون برخوردی به کودتای بیست هشت مرداد نکرده است و هرگاه سخنی از گذشته به میان می آید ننه من غریبم بازی در آورده و می گوید گناه پدر را نباید به گردن پسر نوشت. بوی گند حکومت اسلامی به مشام شاهزاده جوان پیشین هم رسیده و خودش را به آنراه زده.
این یتیم تیپا خورده ارواح عمه اش خود را مشروطه خواه می نامد، ناسلامتی سیاستمدار است، خیرسرش علوم سیاسی خوانده، اما نشنیده که سیاست پدر مادر ندارد، چگونه است خود مشروطه خواه خوانده اما نمی خواهد به کسانی قانون اساسی کشور را زیر پا گذاشته و راه را برای به قدرت رسیدن حکومت اسلامی هموار کرده اند برخورد کند.اکنون که شاهزاده جوان پيشين ننه من غربيم بازي در آورده و مي خواخد مفت مفتکي پادشاه شود،
یادمان باشد که در سفر بعدی مان به مصر بر سر گور آن کمر بسته امام رضا رفته کمر خود را گشوده و بشاشیم.

No comments: