اين چکامه ای است که دوستی در ايران برای جمشيد فرستاده و ما هم بخشی از آن را در اين جا می گذاريم
اول : غزل مثنوي ! خطاب به ر هبر معظم
هر بي شرفي هست رئيس است و وزير است
هر کره خري هست به يک جايي سفير است
هر پشم تو يک ماده ي قانون اساسي ست
هر مصلحتي هست به يک جاي تو گير است
اين مجمع تشخيص سرش خيس و تهش خيس
اين کوسه ي درياست نه رو هست و نه زير است
اين هاشمي (توضيح : شاهر ودي ) از بس که ا....2. و نازه
در زير تو اي رهبر فرزانه درازه
داروغه نگو عينهه آروغ خود توست
مانند تو قلبش پر جوش است و کهير است
صدام هپلي شد به عراقش بفرستيد
حالا که همين قاضي خر بچه ي شير است
هر خمره ي ترشي که يه جو عقل ندارد
آوردي و گفتي که همين خبره و پير است
يارو * نفس از آن طرف باديه ميزد
گفتي که طرف عالم آگاه و دلير است
احکام شتر کردن و خر کردن و اينها
ميداند و عمامه تر از کله ي کير است
تنها هنرش دانش کون شستن شرعي ست
القصه فقيه است و سميع است و بصير است
اي خا منه اي ! هر چه فقيهست تو کونت
امروز فلانجاي تو شاهست و امير است
امروز که سرتاسر ايران اهورا
در دست ولايت زدگان تو اسير است
پر کن پر از اين ذوب ولايت شدگانت
آن چيز گشادت که خودش بشکه ي قير است
اي خاک بر آن نصفه الاغي که تو هستي
ترياک گرفتار چلاقي که تو هستي
نام تو و لاري جون تو هر دو علي هست
پس تلوزيون صاحب اين عيد غدير است؟
بر مذهب و بر بيضه ي اسلام تو لعنت
بر چفيه و بر خطبه و بر نام تو لعنت
سگهاي نگهبان1 تو ريدند به صندوق
حالا بخور و فکر بکن نان و پنير است
کرو بي خر ! خا تمي خايه کشيده
اين رهبر فرزانه به اين جامعه ريده
ديديد فرو رفت دموکراسي آقا
در کون شما هم ... نکند کار نکير است
اين جنتي مارمولک يک وجبي را
اين مسهل و اين واجبي نصفه شبي را
تاييد صلاحيتتان باد مبارک
با آنچه که داديد ! که بي مايه فطير است
حيف است سفيداب به اين جنده (جمهو ري اسلا مي) بماليم
حيف است که آفتابه به اين سنده (ولا يت فقيه) بماليم
منظور من اي هموطن آراي من و توست
حيف از نظر انجمن آراي من و توست
بر سنگ بکوبيم سر افعي و آ خو ند
هر روز از امروز فقط هجده تير است
------------------------------------------------------
*(توضيح : نمايندگان خبر گان که از پايين نفس ميکشند )
1- (توضيح : شو ر ا ي نگهبان تو)
2- نقطه چين از "عمروعاص" است (خوار شماردن مردمی با گرايش های چنسی ديگر در مرام ما نيست).
دنباله اش ( بخش دوم و سوم ) هم اينجا بخوانيد
اول : غزل مثنوي ! خطاب به ر هبر معظم
هر بي شرفي هست رئيس است و وزير است
هر کره خري هست به يک جايي سفير است
هر پشم تو يک ماده ي قانون اساسي ست
هر مصلحتي هست به يک جاي تو گير است
اين مجمع تشخيص سرش خيس و تهش خيس
اين کوسه ي درياست نه رو هست و نه زير است
اين هاشمي (توضيح : شاهر ودي ) از بس که ا....2. و نازه
در زير تو اي رهبر فرزانه درازه
داروغه نگو عينهه آروغ خود توست
مانند تو قلبش پر جوش است و کهير است
صدام هپلي شد به عراقش بفرستيد
حالا که همين قاضي خر بچه ي شير است
هر خمره ي ترشي که يه جو عقل ندارد
آوردي و گفتي که همين خبره و پير است
يارو * نفس از آن طرف باديه ميزد
گفتي که طرف عالم آگاه و دلير است
احکام شتر کردن و خر کردن و اينها
ميداند و عمامه تر از کله ي کير است
تنها هنرش دانش کون شستن شرعي ست
القصه فقيه است و سميع است و بصير است
اي خا منه اي ! هر چه فقيهست تو کونت
امروز فلانجاي تو شاهست و امير است
امروز که سرتاسر ايران اهورا
در دست ولايت زدگان تو اسير است
پر کن پر از اين ذوب ولايت شدگانت
آن چيز گشادت که خودش بشکه ي قير است
اي خاک بر آن نصفه الاغي که تو هستي
ترياک گرفتار چلاقي که تو هستي
نام تو و لاري جون تو هر دو علي هست
پس تلوزيون صاحب اين عيد غدير است؟
بر مذهب و بر بيضه ي اسلام تو لعنت
بر چفيه و بر خطبه و بر نام تو لعنت
سگهاي نگهبان1 تو ريدند به صندوق
حالا بخور و فکر بکن نان و پنير است
کرو بي خر ! خا تمي خايه کشيده
اين رهبر فرزانه به اين جامعه ريده
ديديد فرو رفت دموکراسي آقا
در کون شما هم ... نکند کار نکير است
اين جنتي مارمولک يک وجبي را
اين مسهل و اين واجبي نصفه شبي را
تاييد صلاحيتتان باد مبارک
با آنچه که داديد ! که بي مايه فطير است
حيف است سفيداب به اين جنده (جمهو ري اسلا مي) بماليم
حيف است که آفتابه به اين سنده (ولا يت فقيه) بماليم
منظور من اي هموطن آراي من و توست
حيف از نظر انجمن آراي من و توست
بر سنگ بکوبيم سر افعي و آ خو ند
هر روز از امروز فقط هجده تير است
------------------------------------------------------
*(توضيح : نمايندگان خبر گان که از پايين نفس ميکشند )
1- (توضيح : شو ر ا ي نگهبان تو)
2- نقطه چين از "عمروعاص" است (خوار شماردن مردمی با گرايش های چنسی ديگر در مرام ما نيست).
دنباله اش ( بخش دوم و سوم ) هم اينجا بخوانيد
No comments:
Post a Comment