Monday, July 14, 2003

قدرت در دست کسانی است که واژگان را می سازند



چند سالی است که چشممان به واژه های تازه ايی در لسان العجم، روشن شده و آن هم دست کاری واژه زبان بسته است "نامه" است که به فرهنگ شيعی يا بهتر بگوييم زينبی آعشته (آلوده) و متحول!! شده و بيم آن می رود که اين گونه واژگان جای خود را در زبان پارسی باز کند. نگاهی به اين واژگان بياندازيم ؛ "درد نامه" ، "رنج نامه"، و تا آن جا پيش رفته اند "زجر نامه" !! و ... را هم ساخته اند. اما چرا اين گونه واژگان در اين زبان نوآوری می شوند و سازندگان آن کيستند.
به گمان ما اين واژگان بيشتر به "قاموس السان الشيعی" می خورند تا به زبان های ايرانی و جهانی. به پندارمان اين گونه واژگان را در ديگر فرهنگ ها و فرهنگ واژگان هيچ سرزمين ديگری نمی توان يافت.
شايد خود اين نامگو* ها ( "درد نامه" ، "رنج نامه" و "زجر نامه" ) از آن نويسندگان نامه ها نباشد و شايد هم از نام نهادن آنچنانی بر نامه هايشان چندان هم خوشنود نباشند، اما تا آنجا که ما می دانيم هيچکدام آنها به اين واژگان اعتراضی نکرده اند. اين آخرين نامه به "رنج نامه" بودن نوشته اش تاکيد دارد.
به گمان مان از ديدی روان شناختانه زبانی، گزِيدن اين گونه واژگان افزون بر اينکه نه تنها می خواهد روح رزمندگی و پيکار جويی را از مردم بگيرد بلکه آن ها را با فريب به قادر متعال و همه کاره ايی به نام سردمداران حکومت اسلامی که تنها می توان به آنها نامه نوشت و در بهترين حالت روزنه ايی از آزادی و حقوق را گدايی کرد، است.
هنگامی که هزاران هزار تن از مردم بی باک به کوچه ها و خيابانها ريخته اند و ميليونها مردم (ناخشنود اما بيم ناک و خاموش) خواهان برچيده شدن بازار دزدی، چپاول و خودکامه گی فرمانروايی اسلامی هستند، همزمان چشممان به اين دريوزه نامه ها لا به لای پايگاه اينترنتی "گويا" و ديگران می خورد.
دريوزگی، فرهنگی شيعی آخوندی است. هيچ مردمی را نمی توان واداشت که با "صدقه" زندگی کنند. مشخصه همه اين نامه ها اين است که روی سخن نويسندگانشان با سردمداران حکومت است و نه به پيشگاه مردم. اين بار نه به امام و يا ولی فقيه شان، که به رئيس جمهور ذوب شده در ولايت فقيه شان نامه نگاری می کنند آنچنان که زمانی نه و چندان دور توده ايی/اکثريتی ها و ملی مذهبی ها!!؟؟ (1) اين کار را می کردند. اين ها نمی خواهند باور کنند که کوس رسوايی اين آدمک بر بام ها نواخته شده.

در اينجا با يک نو آوری زبانی قرمساقان ( کسانی که جاکشی حکومت تنها ارزششان است) رو به رو هستيم.
آنچه که از چند و چون اين نامه های خانوادگی برمی آيد انتظار و چشم داشت نويسنده گان آنها از فرمان روايان، احساس خيانت به آرائشان، فريب خوردگی , اندرزهای دوستانه و سخنانی از دست.
اینها آگاهانه از روی ترس و يا فريب می نويسند. با آنکه می دانند فرمان روايان دروغ گويانی بيشتر نيستند اما باز هم از چشمداشت ياری اين آدمک ها و يا آن مترسک را دارند که برای آن نويسنده و مردم کاری بکنند و در اين جا است که نويسنده اش از خود فريبی به مردم فريبی می رسد و اين شگفت آور نيست، کارنامه هايشان را بررسی کنيد. آن ها سال هاست که کوششان اين است که حکومت را به يک فيلم پليسی هاليوودی تبديل کنند. پليس خوب خدمت گذار و پليس بد و خائن و در نتيجه حکومت بد نيست تنها اين آدم های بدند که چهره حکومت را خدشه دار می کنند، پس بايد به آن آدم های خوب نامه نوشت و متوجه هشان کرد، و فريب کاری و دغل.
قانون و حقوقِ تعريف شده ی شهروندان در آن، يک سخن است ( مدرن است) و "صدقه" گرفتن و دريوزگی حقوق از فرمان روايان يش مدرن، فئودالی و در اينجا اسلامی شيعی، سخن ديگريست.
اين جاست جنگ ميان آگاهی به حق فرد (فرد گرايی) و قانونی که فرد و شهروند در آن شناسايی شده با فرهنگ توده يک شکل و بی ريخت (اُمت اسلام و گوسپندان ولايت).
اين جاست جنگ ميان شهروند (فرد) ايرانی در اين "دهکده جهانی" (2)، آگاه به حقوقش و آماده پيکار برای آن، با هر آنچه که بود و نبود اسلام و قانونش و والی اش، مافيايش و امت اش.

آنچنان که در بالا نوشتيم قدرت در دست کسانی است که واژگان را می سازند، بنا بر اين بياييم واژگان دشمنان را بررسی و داوری کنيم با واژگان خودمان به جنگشان برويم و يک پيکار فرهنگی را عليه شان سامان دهيم. فرهنگمان را در برابر پادفرهنگشان بگذاريم، باشد که دستشان را رو کنيم و اين گول، مردم فريبی و مردم فروشی نو خاسته را بی آبرو تر سازيم. به هررو آنچه از محتوی اين نامه ها خانوادگی برمی آيد، بهتر است به آنها بگوييم گدا نامه، فريب نامه، دروغ نامه.


عمر و عاص

*نامگو واژه دری تاجيک برای (تيتر و عنوان) است.

(1) به باورمان پديده "ملی مذهبی" اين نشانه ها را دارد؛ هم از آخور می خورد و هم از توبره. هم دنيا را دارد و هم آخرت. هم خود را هم رزم بختيار ميداند و هم همرزم قاتلان او. هم زندانبان حکومت اسلام می شود( يزدی) و هم زندانی آن حکومت ( سحابی و حواريون).
بافنده تئوری شريعت سکولار است ( گمان کنيم يک چنين چيزهايی چون اين را بتوان از انديشه هايشان بيرون کشيد).
کوتاه اينکه، از سويی بانی مرده ريگ لولهنگ آيت الله نوری هستند و از سويی به لوله نفت مصدق چشم دوخته اند.
(2) اشاره به جهان شمول بودن حقوق بشر است.

No comments: