Monday, July 17, 2006

هرکه به فکر خویشه
حاج آقا سخن، بی رودربایستی بنویسیم که در "ابن الوقت" بودن شما، همانا اپورتونیست خودتان، البته با گویش احسان طبری رحمت الله علیه، تردیدی نداشته ایم، اما باورمان نمی آید که این اندازه ساده لوح باشید که بخواهید از این نمد کلاهی برای خود بسازید و با یک تیر سه نشان هم بزنید، خودتان را روشنفکر بنامید، سیاستهای مردم فروشانه خود و حزبتان را ماستمالی کنید و دست آخر هم به یاری ولی بقیه برخیزید، مرد حسابی در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته، از کی به شمار روشنفکران و اندیشمندان در آمده اید، که ما خبر نداشتیم. خودمانيم کارچاق کنی حزب توده کجا و روشن اندیشی کجا. نخست برادریت را ثابت بکن، آنگاه ادعای ارث. افزون بر این روشن اندیشان ایرانی هیچگاه بدانگونه که شما می گویید دنبال خمینی راه نیافتادند و بسیاری از آنان از همان فردای بیست و دو بهمن در برابر حکومت اسلامی ایستادند.

تا آنجا هم که ما میدانیم شما و حزب شما هیچگاه به این ساده گی که می گویید دنبال خمینی (مج) راه نیافتادید، بلکه در زمره پیروان راستین خط امام و از نخستین ذوب شده گان در ولایت فقیه بودید و هنوز هم هستید.به گونه ای که حتی امروز، سرکوب زنان آزاده را در اسفند پنجاه هفت نادیده می گیرید به سادگی از کنار آن می گذرید، چشمتان را بروی کتاب سوزان ها و به آتش کشیدن کتابفروشیها را در همان اسفند پنجاه می بندید، از کنار سرکوب خونین مردم سنندج در نوروز پنجاه و هشت بوسیله فالانژهای خمینیست می گذرید، به آتش کشیدن و بستن روزنامه ها به فرمان خمینی (مج)، یورش به گردهمایی های مردمی، ربوده شدن و سربه نیست کردن دگراندیشان را در بهار پنجاه و هشت اصلا کاری ندارید، ککتان از یورش ددمنشانه به کردستان، موج نخست سرکوب سراسری مردم ایران و کشتار دگراندیشان در تابستان پنجاه و هشت گزیده نمی شود. سرکوب حزب خلق مسلمان و سرکوب جنبش شورایی مردم ترکمن صحرا نادیده می گیرید از پایمال کردن حق برگزیده شدن و گزیدن آزاد بوسیله خمینی(مج) در سال پنجاه وهشت اصلا سخنی به میان نمی آورید. یورش دوباره به مردم آزادیخواه کردستان، انقلاب خونین فرهنگی و کشتار دانشجویان در بهار پنجاه و نه را زیرکانه از قلم می اندازید، به دامنه گسترده سرکوب در سال پنجاه و نه و یورش نیروهای پاسدار و حزب اللهی به نیروهای دگراندیش اشاره ای هم نمی کنید، به روشدن دست حسن آیت در اسفند پنجاه ونه و نقشه های حزب جمهوری اسلامی برای کودتا و همیاری حزب خودتان در این زمینه، اصلا نزدیک نمی شوید.کودتای خرداد شصت را کمرنگ می کنید و همکاری امنیتی حزبتان را در شناسایی و سرکوب دگراندیشان با کودتاگران را که تا میانه ها سال شصت و دو ادامه داشت را، به غیر خودی شدن تقلیل می دهید.

اگر نامه نگاری دریوزه منشانه و خایه مالانه مآبتان را به شاهرودی ندیده بودیم، اگر از "آبروی حرفه مایه" گذاشتنتان را در رای دادن و رای گرد آوردن برای عالیجناب سرخ پوش خبر نداشتیم، می شد گفت که آبشخور این آسمان به ریسمان بافتن و ایراد گرفتنتان از کسانی که برای آزادی و همبستگی با زندانیان سیاسی دست از خورد و خوراک کشیده اند برآيند کودنی سیاسی است اما با نگاهی به سابقه درخشان شما و بویژه "آبروی حرفه تان" می توانیم بگوییم که این مته به خشخاش گذاشتن شما نشان از آن دارد که کماکان از جماعت ذوب شده گان در خط ولی فقیه می باشید.
به گفته مهدی اخوان ثالث:
ای درختان عقیم ریشه تان در خاک های هرزگی مستور
یک جوانه ی ارجمند از هیچ جاتان رُست نتواند
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود
یاد گار خشکسالی های گرد آلود
هیچ بارانی شما را شست نتواند
خلاص شمر


No comments: