Monday, December 02, 2002



دوست گرامی و هوشمند خلبان کور نوشتاری در باره کشته شدن علی و بنیان های تاریخی آن در وبلاگ خود آورده که خواندنش برای علاقه مندان و کاوشگران بسیار پسندیده خواهد اوفتاد.
از آنجایی که این روزها آقای ابن ملجم مرادی و معشوقه زیبا روی ایشان علیامخدره قطامه میهمان ما هستند برای روشن شدن گوشه های تاریک تاریخی این ترور و چرایی پخش شربت و شیرنی و زولبیا در شبهای قدر گفتگویی ترتیب داده ایم با میهمانان گرا نقدرمان آقای ابن ملجم مرادی و خانم قطامه در این مورد.
شمر: با سپاس از شما آقای ابن ملجم مرادی و قطامه خانم که این گفتگو پذیرفتید.
(... قطامه و ابن ملجم از هم لب میگیرندو بسختی از هم جدا میشوند )
قطامه به ابن ملجم: قربون قد و هیکل هرکولیت تو بگو!ای من فدای بازویت....
ابن ملجم به قطامه: ای جانم فدای اندام ونوس وارت- تو بگو – و در حالی که دست به باسن قطامه میمالد و در چشمانش خیره گشته شعر میخواند
ای کپلت* هستی من
چشم تو مستی من
اشک تو نیستی من
(کپل برابرنهاد باسن*)
تو بگو :
پس لب ولوچه گرفتن های بسیار که نزدیک است کار به جاهای باریک کشاند ابن ملجم می آغازد.
ابن ملجم: باسپاس از شما و خوانندگان شما
قطامه: باسپاس از شما و خوانندگان شما
شمر : ابن ملجم جان چرا علی را کشتی ؟آیا مصلحت دینی و عقدیتی در کار بود؟ آیا شما با بخش چپ اصلاح طلبان حکومتی خوارج (همانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خودتان)رابطه داشتی؟
ابن ملجم: پیش از هر چیز بر درستی نوشتار دوست هوشمند و فرزانه خلبان کور پای میفشرم و بگوییم که با هیچیک از دسته های هفتگانه خوارج رابطه ای نداشتم افزون بر این یادآوری چند نکته را دربایسته میدانم نخست اینکه من دین اسلام را به تخم شتر ابوی گرامی ام هم حساب نمی کردم و نمی کنم
دوم اینکه شاشیدم به عقیده امت مسلمان از سنی حنفی و شافعی گرفته تا شیعه اثنی عشری و این چهارده پانزده امامی ها . سوم اینکه ما که اینقدر نادان نبوده نیستیم که دنبال یکمشت دروغگو معروف به خوارج که خود را اصلاح طلب مینامیدند و از آن بدتر دنبال یک مشت قداره بند کاسه داغتر از آش که با علی مسابقه پیرو راه محمد بودن را بگذارند بیافتیم(مثل اینکه مردم ایران دنبال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بیافتند)
شمر:پس چرا علی را کشتی؟
ابن ملجم: برای چشمای قطامه! به حرمت کپل مقدسش!برای گیسوی بلندش!برای احترامم نسبت به خودم و در یک سخن بخاطر اینکه قطامه میخواست علی را بکشد.
شمر: قطامه جان تو چه میگویی؟آیا درست است که تو میخواستی علی را بکشی ؟ چرا؟
قطامه:آری درست است و داستانی بس دراز دارد برایتان می گویم ِ همانگونه که آگاهید وضع ما زنان در بلاد عربی تا پیش از به قدرت رسیدن مسلمان بسیار خوب بود و برابری حقوقی در بین زن و مرد برقرار بود.
شمر: با پوزش از قطامه جان یک یادآوری کوتاه در باره این سخن ایشان و اوضاع سیاسی اجتماعی عربستان برای خوانندگان گرامی می کنم،
تا بیش از بقدرت رسیدن اسلام در بسیاری از سرزمینهای عرب نشین مردمان گوناگون(یهود ی و نصارا و گبر و بت برست) با دوستی و برداری در کنار یکدیگر زندگی می کردند. در همین کعبه سیستم الهه کراسی (که همان چند خدایی باشد) برقرار بود، نه تنها شمار خدایان زن و مرد هم برابر بود حتی طرفداران محیط زیست در آن زمان خدایان اسبی و خری و میمونی و ...خود را داشتند و در کعبه نگهداری می کردند.
زنها و مردها با هم برابر بودند و حتی در جنگها کنار یکدیگر علیه دشمنان می جنگیدند. نمونه اش همین دختر عمه بدرخودمان هند جگر خوار است که شکم گنده حمزه عموی محمد را با نیزه درید و جگرش را به انتقام تجاوز حمزه به دخترک خردسالش در غزوات بیشین به دندان کشید و سپس نیزه را تا دسته به کون عموی پیغمبر فرو کرد. اصلا اینکه می گویند ماعربها تا بیش از اسلام دخترانمان را در نوزادی می کشتیم- دروغی ساخته مسلمانان کودن است اگر اینگونه بود نسل عرب وجود نداشت. اما اینرا بگوییم که بس از سر برآوردن مسلمان در هنگام جنگ با آنها هنگامی که تصور شکست وجود داشت بسیاری از زنان عرب دخترکانشان را از ترس تجاوز مسلمانان به آنها(آخر محمد شترچران فتوای تجاوز به اسیران زن از پیرزن مشرف الموت گرفته تا نوزادان دختر را به سربازان خونخوارش داده بود) در چاله چوله های اطراف قبیله پنهان می کردند و خود به جنگ با مسلمانها می پرداختند. دنباله سخن را به قطامه جان می دهم؛
قطامه: بهررو پس از بقدرت رسیدن محمد ما زنان نخستین قربانی حکومت اسلامی اش شدیم، و از همان نخستین روزهای پس از پیروزی مسلمانان محمد که شعار «یا روسری یا توسری» را داد علی با نوچه های توی کوی و برزن مکه راه اوفتاد و به کتک کاری زنان و دخترکانی نمی خواستند به ننگ حجاب تن در دهند پرداخت، و در اینراه از پاشیدن تیزاب شتر به سرروی زنان و یا زخمی کردن آنان بوسیله تیغ نمد بری خود که ذوالفقار می نامیدش ابایی نداشت من در آن زمان هنوز بدنیا نیامده بودم. اما مادرم «جمیله بنت القمر» در آن روزها در مدرسه بنام خیبر واقع در سوق الجهود (بازار یهودیان) درس میخواند این مدرسه تنها مدرسه دخترانه مکه بود که در پی حرام دانستن آموزش دختران و شرکتشان در کلاسهای درس با پسران(نخستین انقلاب فرهنگی در تاریخ اسلام-شمر) از سوی یک زرتشتی در مکه راه اوفتاده بود. روزی علی و نوچه هایش به این مدرسه هجوم آورده بودند و علی درب چوبی کهنه و موریانه خورده آنرا از جای کنده، نخست شکم بابای مدرسه را که پیرمردی یهودی بود با تیغ نمدبری خود(ذوالفقار)دریده و سپس با نوچگان خود به کتک کاری آموزگاران و دخترکان پرداخته بود(مسلمانان از این واقعه بنام جنگ خیبر نام می برند-شمر) سهم مادر من هم از این غزوه کتک خوردن و دستمالی شدن بوسیله علی بود، که مادرم تازنده بود از یادآوری اینکه علی وی را در آنروز انگشت کرده بود چندشش میشد.
بهرو دوره محمد دوره سرکوب عریان زنان و دیگر گروهای اجتماعی آنزمان بود از جهود و نصارا گرفته تا گبر و بت پرست حتی بسیاری از صحابه رسول الله نیز گرفتار این سرکوبها شدند که معروف ترین آنها شاید انصار ثلاثه «بیق» باشد اینها پیشکاران و کارچاق کنان محمد در دوره تبعید وی به مدینه بودند، «ابوالحسن بنی صدر» فرار را بر قرار ترچیح داد و به شهر حکمتانه در ایران گریخت، «حکیم ابراهیم ابن یزدی» خانه نشین شد و« صادق ابن قطب» گرفتار مرگ آمد. پس از مرگ محمد و روی کار آمدن خلیفه اول اختلاف بین جناحهای حکومتی آغاز شد و بسیاری از انصار باز مانده پیامبر به زندان گرفتار آمدند، و کماکان سرکوب ما زنان ادامه داشت خوب بیاد دارم که در دوره عمر که حمله به ایران و سرزمینهای اطراف در دستور روز قرار گرفته بود علی با نوچگان خود راه اوفتاده و در دیوار شهرهای مکه و مدینه و کوفه را با شعار«خواهرم حجاب تو سنگر ماست پر میکرد» . پس از ترور خلیفه دوم عمر بوسیله یک اسیر ایرانی بنام پیروز معروف به ابولولو که حاضر نبود به خواهشهای جنسی عمر تن در دهد، عثمان که از قضا جانباز 60 درصدی بود (یک پایش را دریک غزوه از دست داده بود) و در دوره خلیفه اول چندماهی را در زندان جرم اهانت به پیغمبر در زندان گذرانده بود به قدرت رسید و فضای سیاسی عربستان تاحدودی باز گردید و وضع زنان کمی بهتر شد ما زنان بدون ترس از علی و نوچه هایش به خیابانها و کوچه ها رفت آمد میکردیم و روسریمان راه هم تا حدودی عقب جلو می کردیم در این زمان گروهی از زنان مکه و مدینه گرد هم آمده و "حرکته النسایه فی البلاد اسلامیه" را بنیاد گذاشتند و هدفشان باز پس ستاندن حقوق از دست رفته زنان و اعاده حثیت اجتماعی زنان به آنان بود. من 18 ساله بودم که به این گروه پیوستم.
از سردمداران این گروه عایشه دختر خلیفه اول که شتر سواری(به آیات شیطانی آقای سلمان رشدی رجوع شود-شمر) و خر سواری اش(به آیت الله استمنا خودمان رجوع شود-شمر) زبانزد خواص و عام بود نام میبرم اینرا برای روشن شدن طرفداران بیخرد اصلاح طلبان ایندوره بیافزایم که علیرغم شباهت بین شترسواری و خرسواری در آن دوره با دوچرخه سواری در این دوره هیچ شباهتی بین ایشان و فائزه دختر رفسنجانی وجود ندارد، که خدایی ناکرده فردا حرف دهان ما نگذراند و در کون فائزه خانم راه بیفتند که قطامه چنین گفته.
بهررو دوره عثمان کوتاه بود و علی بقدرت رسید و آش همان آش شد و کاسه همان کاسه، روز از نو روزی از نو، کتک کاری ها دوباره آغاز گردید ولی اینبار ما زنان ساکت ننشستیم وبه تظاهرات خیابانی پرداختیم البته اشتباه ما این بود که تنها دلمان را به شتر سواری خوش کرده بودیم و نسبت به حجاب این نماد بی شخصیتی زن بی توجه بودیم.
در یکی از این نمایشهای تعدادی از زنان سوار بر شتر شده و در خیابانهای کوفه که مرکز خلافت علی بود براه اوفتادیم.
سردمدار گروه عایشه بود و سوار بر شتری پیشاپیش نمایش دهنگان میراند، ساعتی از آغاز نمایش نگذشته بود که یورش چماقداران علی به سرپرستی «مالک ابن حمار» به نمایش آغازید. شرم دارم از بازگویی آنچه که کردند، پس از سرکوب نمایش بسیاری از زنان و دخترکان شرکت کننده در آن از جمله خودم به اسیری گرفته شدیم شتر هایمان را که به غنیمت گرفته بودند علی یکجا به«مالک ابن حمار» بخشید و ویرا ملقب به «مالک اشتر» نمود و بدستور علی این سرکوب را با دادن شاخ و برگ فراوان به آن، بنام جنگ "جمل" در کتابهای تاریخی نوشتند.
شمر: قطامه جان گفتی که به اسیری گرفته شدی میتوانی سخنی چند در این مورد برایمان بگویی؟
قطامه: افزون بر مزه تلخ انگشت علی که مادرم آنرا چشیده بود مورد تجاوز این درنده خو و دیگر نوچگانش قرار گرفتم و بهتر است بگویم گرفتیم از آن بدتر ما را مجبور به خواندن نماز و قرآن و دیگر اعمال شاق مذهبی مانند روزه، دعای کمیل، دعای ندبه و هزار کوفت زهر مار دیگر کردند و با اینکارشان به روحمان نیز تجاوز کردند. در همانجا سوگند یاد کردم که هرگونه که شده انتقام خود و خواهران و مادران خود را از این درنده خو بگیرم. پس از آزادی از اسارت به معشوقم، همراه و همسفرم ابن ملجم سخن از آنچه را که بر ما گذشته بود راندم و او را از نقشه خود آگهاندم ولی او خود گفت که تو بارداری و کشتن علی را به عهده گرفت و آنرا به انجام رسانید.
پس کشته شد علی زنانی بسیار خرسند گشته و 6 شبانه روز را شادی کردند و با پخت زولبیا و پخش آن در بین مردم آنان را سهمی از شادی خود را به دیگر مردمان دادند. حکمت 6 شبانه روز شادی از آنست که ما زنان عربستان در آندوره بر این باور بودیم سکس همانا حس ششم می باشد از آنرو شماره 6 در نزد بیشتر مردم جان یاد آور سکس می باشد. بهرو دلیل این رسم پخش زولبیا در این روزگار یادگاری از روزگار ماست که بدبختانه بوسیله آخوندهای مرگ پرور و مرده پرست تحریف شده.
شمر: با سپاس فراوان از شما قطامه و ابن ملجم،از آنجایی که خوانندگان ما ایرانی هستند چه پیامی برای ایشان دارید؟
قطامه: آری دارم. خواهران ایرانی در ایران زمین،از آنچه که امروز بر شما می گذرد شرمگینم. از اینکه میبینم در هر کوی و برزن در کنار دلبران، همسران، پدران و فرزندان خود برای آزادی می رزمید خرسندم، گاه آن رسیده دست از امضا کردن طومارهای بی سرته بردارید ،دلتان را به سخن این و آن دستاربند خوش نکنید و با جنبشی هماهنگ در یک روز روسری و حجاب خود این نماد زن ستیزانه اسلام را برای همیشه از خود دور کنید، برداشتن حجاب شما برابر با سرنگونی جمهوری اسلامی خواهد بود، بگذارید تا گیسوان افشانتان در باد پرچم آزادی ایران زمین گردد. بگذارید تا نسیم آزادی که در ایران زمین وزیدن گرفته از رایحه دلنشین گیسوانتان در دل باد عطر آگین گردد.خواهران ایرانی در کشورهای بیگانه:از دیدن نمایشهای خیابانی تان بر ضد سنگسار ودیگر قوانین انسان ستیز اسلامی هم برخود میبالم. خواهرکانم
آخر تاکی میخواهید روی زیبایتان را با پلاستیکهای فروشگاهی زنجیره و یا از آن بدتر کیسه زباله در این نمایشهای خیابانی در جلو سفارت خانه های جمهوری اسلامی بپوشانید و شعارهای مرگ بر این و آن آخوند را یا به فارسی و یا به زبانهای اروپای با گويش فارسی سر دهید، خیالتان راحت باشد که هیچ کس از این شعارهای شما سر در نمی آورد. خواهرکانم عریانی تن شما در چنین نمایشهای خیابانی زیبا ترین شعار در دفاع از خواهران اسیرتان در ایران و کوبنده ترین سرود بر ضد زن ستیزان حاکم بر ایران خواهد بود.

با سپاس از هردوی شما ميهمانان گرامی.

شمر

پی نويس: اصحاب ثلاثه بيق همان مثلث بيق ايرانی است که زنده ياد منوچهر محجوبی در باره بنی صدر، يزدی و قطب زاده در هفته نامه آهنگر بکار می برد



No comments: