Tuesday, March 03, 2009

مدینه النبی السید ابراهیم سانسورچی
دوست گرامی کنجکاو برای یکی از نوشته های ابراهیم نبوی دیدگاهی را گذاشته بود که بوسیله سید ابراهیم سانسور شده بود. این دیدگاه کنجکاو در اینجا می آوریم


سرکار نبوی!

تو باید در کار سینما می بودی. زیرا تو گریمور خوبی هستی، یک بار خاتمی را در نقش گورباچف به مردم شناساندید و این بار در نقش اوباما ( با شعار دیگرگونی / تغییر). نوشته تو، به هر رو، سناریوِ دراماتیک ی بود که مرا به یاد فیلم های کلاسیک هندی می انداخت و اشک گروه ای را در آورده . آخر تو هم می دانی که ما مردم دل نازکی هست یم.

عمو ی تو شاید هنگامی از کشور رفت که خمینی هیولای پیر، بر کشورش فرمان می راند و آدم می کشت. اما تو زمانی از کشور بیرون آمدی که همین "عبا شکلاتی" فرمان روایی می کرد، گرچه، پشت سر رَه برش.

کیبورد فرسایی نکنم، بگذار گومان کنم تو راست می گویی ومن پیش داوری!! می کنم(آن هشت سال و آن ولی فقیه به جهنم). پس برای روشن شدن خواننده گان ات ، بر ما پاسی بنه و برنامه های خاتمی در زمینه های گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگ ، محیط زیست و... این جا بنویس تا ماهم بدانیم که او چه می خواهد بکند. چون تو بیش تر از خواننده گان ات از پشت پرده آگاهی، پس هر آن چه را پشت پرده است به رو بیاور و مردم را به رای دادن فرا بخوان. مردم به کدام ین برنامه ی این بار (اوبامای وطنی) رای بدهند.
ااما به باور من این نه انتخابات است که جشن عروسی است. عروس ما خاتمی است که با هزار غمزه و قمیش آخرش با پرسیدن چندین باره ی مادر و خانواده عروس (که شما هستید) با ناز و عشوه در آخر کار گفت بعععله و به همسری خامنه ای در خواهد آمد.
آن چنان در اخبار آمده، او با آمدن میر حسین موسوی به کنار می رود. و گویا که عروس می خواهد از مجلس عروسی فرار کند.
در پایان؛ من شرم ساری تو را در می یابم، تو نمی خواهی رییس جمهور ات با نام ننگ احمدی نژاد، آلوده باشد و من نمی خواهم ، ایران با نام ننگ حکومت اسلامی آلوده باشد.

کوتاه بگویم: در آخر کار مردم ایران ("ما") بده کار هست اند و حکومت و خاتمی بستان کار. چشم داشت دیگری از تو نداشته ام.
باز هم بگویم: من از هر نامی که با خ آغاز می شود بیزار م، خمینی، خامنه ایی، خاتمی (چه محمد یاشد، و یا احمد).

کنجکاو

کنجکاو گرامی
همانگونه که از نام سید ابراهیم نبوی بر می آید از پس اوفتادگان و تخم تره سید الجاکشین حسین ابن علی می باشد. دورویی و دروغ ابزار نان خوردنش است، های هوی آزادی سخن سر می دهد اما خود سانسورچی دگراندیشان است، از آنجایی که ذاتا شیعه است و با فرهنگ تقیه بزرگ شده،نان را به نرخ روز می خورد، خوب می داند که کجا بخوابد تا آب بزیرش نرود، در ایران دلقک بارگاه خمینی و خامنه بود و در بیرون کشور همکار رادیوهای فارسی بیگانه. طرف راه مدیحه سرایی و پامنبری بودن تا استند آپ کمیک شدن در صف اپوزیسیون را یکشبه پیموده، روشن است که دیدگاه شما را سانسور کند.
اگرامروز هم ستاد انتخاباتی خاتمی را راه انداخته، بی بروگردد نان و آب برایش دارد، وی چونان دیگر همپالکی هایش هم از توبره می خورد و هم از آخور. همگی اینان تا هنگامی که ایران بودند یا مهره های حکومتی بودند یا دست کم از طفیلی های آن، تا پایشان به خارج رسید زیر دست بالشان در اینجا و اونجا گرفته شد و به نان ونوا رسیدند. نه تنها هیچگاه از خطهای قرمز حکومتی گذر نکردند بلکه کار چاق سیاستهای کلی نظام هم شدند.

No comments: